نگاهی به ویژگیهای جامعه مهدوی
تصویر مرتبط
آیا جامعه ای که شیعه در عصر ظهور در انتظار آن است، همان جامعه آرمانی تمام انسانهاست؟جامعه مهدوی چگونه جامعه ای است و چه مشخصاتی دارد که بتواند جامعه آرمانی مشترک بین انسانها باشد، آیا جهانی سازی در سایه این آرمان قابل تصور است؟ و اصولاًمحوریت جامعه جهانی بر اساس نیازهای فرامادی انسان شکل خواهد گرفت؟ یا محوریت جهانی سازی تنها رویکرد اقتصادی خواهد داشت.

انسانها هميشه در آرزوي رسيدن به جامعه اي هستند كه در آن، آسايش، رفاه، امنيت و خواسته هاي معقول وجود داشته و به آساني به آن برسند، عدالت و برابري نيز خواسته آرماني ديگر انسان است.در نگرش قرآن، آفرينش و كيهان براي انسان و تأمين نيازهاي مادي و معنوي اوست، از اين روي عظمت انسان وقتي روشن مي شود كه عظمت اين هستي باز شناخته شود. وقتي اين رويكرد و نگرش در قرآن نسبت به انسان وجود دارد، بايد هدفي مهم وغايتي بزرگ براي او در پيش روي باشد.

بعثت انبياي الهي را نيز مي توان از عظمت انسان و اهميت وجودي او شمرد كه خداوند او را بزرگ داشته و تكريم نموده (اسراء/70) و رسولاني از جانب خود براي آشنايي با زندگي درست و راه راست در خدمت انسان قرار داده است. اين انگيزه نيز از غايتي بزرگ براي انسان خبر مي دهد. از اين روي، انسان با تأمل در اين امور، به تأمل در غايتي بزرگ مي رسد كه آينده او را تعيين مي كند.

انسانها خواسته هاي مادي و معنوي بزرگي در فراروي خود دارند و اين نيازهاي انسان مراتبي دارد. انسان با تأمين نيازهاي اوليه براي رسيدن به نيازهاي عالي در حركت است. هرگاه نيازهاي انسان فراتر رود، به غايت مورد نظر نزديك خواهد شد.

دانشمندان بزرگ براي رسيدن انسان به بستر حركت به سوي تعالي و جامعه اي ايده آل برنامه و طرحهاي علمي آرماني ترتيب داده اند تا انسان ضمن رسيدن به نيازهاي «ادني» به نيازهاي «اعلي» توجه و متمركز شود. افلاطون نقشه «اتوپيا» براي انسانيت طرح مي كند. ابونصر فارابي از «مدينه فاضله» سخن مي گويد،

توماس از «شهر آفتاب» مي گويد، «مور» به «بهشت زميني» نويد مي دهد، ماركس جامعه بي طبقه را براي آينده تاريخ پيش بيني مي كند. رويكرد نخبگان بشري به سوي جامعه آرماني و رسيدن به آن بوده و براي رسيدن به آن طرحهاي فراواني ارائه داده اند. بنابراين انسان در هستي مقام و منزلتي دارد و رسيدن به غايت عالي براي او مهم بوده است،

 اين خود نكته اي مهم است كه انسانها در كنار نيازهاي مادي، به يك ضرورت توجه خاص دارند و آن غايتمندي تاريخ است. هر كس بر اساس جهان بيني خود غايتي براي تاريخ پيش بيني نموده است.

پيامبران الهي از آن غايت سخن گفته و براي تحقق آن كوشيده و در اين راه ايثار و جهاد نموده اند. پيشوايان راستين ما از آن سخن گفته و اهتمام داده اند تا نيازهاي واقعي روشن شود و از آينده پيش روي او و شرايط آن خبر داده اند، اما همواره موانعي براي نيل انسان به اين مرحله از معرفت وجود داشته، لذا انسان در طول تاريخ همواره در آرزوي نيل به مراتب نيازهاي مختلف بوده است.

در اين راستا سؤالهاي فراواني مطرح مي شود كه؛ آيا همه انسانها يكدست و يك جهت به اين مرحله از معرفت رسيده اند، كه آرمان واحد داشته باشند، آيا آرمانگرايي خواسته همه طبقات اجتماعي است؟ آيا جوامع انساني به سوي تشكيل جامعه اي بزرگ در حركتند كه آرمانهاي مشترك و بزرگ داشته باشد؟ آيا انسان از نظر معرفتي به مرحله فراتر از نيازهاي مادي رسيده است؟ جهت حركت و رويكرد جامعه جهاني به كدام سوي رهبري مي شود؟ توصيف جامعه اي كه فراروي بشر است، چگونه است؟

آيا جامعه اي كه شيعه در عصر ظهور در انتظار آن است، همان جامعه آرماني تمام انسانهاست؟ خلاصه اينكه جامعه مهدوي چگونه جامعه اي است و چه مشخصاتي دارد كه بتواند جامعه آرماني مشترك بين انسانها باشد، آيا جهاني سازي در سايه اين آرمان قابل تصور است؟ و اصولاً محوريت جامعه جهاني بر اساس نيازهاي فرامادي انسان شكل خواهد گرفت؟ يا محوريت جهاني سازي تنها رويكرد اقتصادي خواهد داشت.

رسيدن به جامعه عاري از هر گونه ظلم و تعدي و لبريز از عدالت، آرمان بزرگ انسان و وعده بزرگ الهي است، كه هنوز به صورت كلان و فراگير محقق نشده تا بشريت تحت لواي اين انديشه زندگي كند، و در فرصت ايجاد شده و امنيت حاصل از آن، به نيازهاي فرا مادي خود انديشه نمايد، و آنچه در كتابهاي آسماني وعده داده شده عينيت يابد؛

 انسان قرنهاست در حسرت ايجاد امنيت در جهان است، سلاحهاي آتشين و بمبهاي اتم علاوه بر خاك و خون كشيدن انسانها، موجودات ديگر را نيز به آتش خشم و هوي و هوس مي سوزاند و نظام هستي را به هم مي زند، در روزگاري كه جنايتهاي استعمارگران و امپرياليسم و صهيونيسم، انسانيت را به ستوه آورده و از زندگي نا اميد كرده و يأس را بر زندگي انسانها حاكم نموده است، انسان عصر حاضر چشم انتظار نجات بخش آسماني است، چنانكه پيش از برانگيخته شدن انبياي الهي، در چنين انتظاري به سر مي برد.

انسان امروز از لحاظ تكامل اقتصادي و فناوري به حدي پيشرفت كرده كه فاصله آن با تكامل معرفتي و معنوي حيرت آور است، جهان غرب رو به سوي بحران بزرگ معنوي نهاده و اين بحران را بر جهان حاكم كرده است. انسان متوجه اين بحران بزرگ روحي شده و براي رهايي از اين بحران معرفتي به دنبال راه نجات است.

انواع تجارب حكومتي در جهان ناكارآمدي خود را نشان داده، طبقات حاكم با انديشه هاي مختلف و برنامه هاي متنوع فاقد توان لازم براي اغناي روح بزرگ و عدالت گراي انسان شده اند. بشريت، ماركسيسم و فئوداليته، امپرياليسم و ساير نظامهاي حكومتي را با تجربه تلخي پشت سر گذاشته و به دنبال چيزي فراتر از اين ساختارهاست. دين اسلام ايدئولوژي و جهان بيني استواري براي رهايي انسان از سرابهاي مهلك ارائه داده و از منجي بزرگي سخن گفته كه فراتر از انديشه هاي زميني و پوسيده است.

شيعه جامعه اي آرماني را براي رهايي از زنگارها و زنجيرهاي اسارت قابل تحقق و تجلي مي داند كه با حركت تدريجي نداي فطرتهاي پاك سازگار است و به تشكيل جامعه مهدوي منجر خواهد شد.
انقلاب مهدوي

انقلاب به معني دگرگون شدن است. اساسي ترين دگرگوني و علل اصلي انقلابها را عنصر فرهنگ تشكيل مي دهد. در جامعه مهدوي، اصلاح فرهنگ زيربناي تمام اصلاحات خواهد بود با دگرگوني و تكامل فرهنگي، حركت به سوي جامعه مهدوي و عدالت علوي، تمام ابعاد زندگي فردي و اجتماعي را تحت الشعاع قرار مي دهد.

با ظهور امام زمان(عج) انقلابي فراگير در جهان محقق خواهد شد. انقلاب به معناي كامل واژه روي خواهد داد؛ انقلابي فرهنگي و سياسي و اجتماعي و اقتصادي كه تمام ابعاد جامعه را دگرگون سازد. در انقلاب حضرت، جمعيت جهان از يك فرهنگ و دين واحد پيروي خواهند نمود؛ حكومتي بر اساس دين با تعميق فرهنگ ديني و توسعه همه جانبه آن در جهان و يكدست شدن فرهنگ و حركت جامعه به سوي تعالي، از نتايج انقلاب مهدوي خواهد بود.

رشد معنويت و اخلاق در آن موجب رشد و تعالي خواسته هاي انسان خواهد بود. از ويژگيهاي مهم انقلاب مهدوي و جامعه علوي، رويكرد مردم جهان بخصوص مسيحيان و يهوديان به اسلام است. (ينابيع المودة / ص422)

زدودن ناخالصي ها و خرافات از چهره اسلام و ارائه كامل اسلام ناب از عوامل گرايش مردم به دين اسلام خواهد بود. حضرت مهدي(عج) در انقلاب خود چنان به دين عمل مي كند و مردم را به آن فرا مي خواند كه گويا دين تازه اي آورده است. (عصر زندگي/ حكيمي/ ص253)

امام كاظم (ع) در تفسير آيه «اعلمو ان ا... يحي الارض بعد موتها» مي فرمايد: خداوند زمين را با مرداني زنده مي كند كه ياوران مهدي در اجراي عدالت هستند. (مكيال المكارم/ ج1/ ص81)

انقلاب فراگير مهدي(عج) انقلابي است كه مردم جهان در انتظار آن هستند و از آن استقبال مي كنند، مگر اندكي كه مخالف آن هستند و آنها نيز در سيل انقلاب آن حضرت محو مي شوند. (الارشاد/ مفيد/ ج2/ ص381)

اقتصاد جهان در اين انقلاب دگرگون مي شود، فقر از جهان برچيده مي شود، خواسته هاي انسان بيشتر فرامادي شده و نيازهاي او تغيير ماهيت مي دهد. انسان از ثروت اندوزي دل مي كند، از اين رو همه مردم به سطحي از زندگي كه معاش خود را تحصيل كنند، خواهند رسيد. يكي از علل فقر، انحصار ثروت در دست عده خاصي است؛ چنانكه امروزه 75 درصد ثروت جهان در دست اقليت است. اين نظام اقتصادي در عصر مهدوي فرو مي پاشد و نظام عدالت محور جايگزين مي شود و مردم با امنيت خاطر به نياز خود مي رسند و به آن قانع مي شوند.

ثروت اندوزي انسان و علاقه به انباشت نقدينگي و تصاحب املاك، آز و حرص به دارايي و علايقي از اين قبيل، از مشكل معرفتي انسان ناشي مي شود كه اگر اين مشكل حل شود، بسياري از بحرانهاي اقتصادي و فقر طبقاتي از جامعه ريشه كن خواهد شد. نبود برنامه تربيتي و معرفتي، انسان را از مسير انسانيت به مسير مادي سوق داده است. وقتي براي تربيت انسان و بيدار كردن وجدان و فطرت الهي برنامه اي ارائه شد، اين مشكل رفع خواهد شد.

علاوه بر اين، بر اساس روايات معتبر، زمين گنجهاي پنهاني خود اعم از معادن و محصولات كشاورزي را در جامعه مهدوي و زير سايه حكومت آن حضرت بيرون خواهد ريخت. اين روايات با آيات قرآن سازگاري دارد. «اگر اهل آباديها به خداوند ايمان بياورند، درهاي رحمت و نعمتهاي الهي از آسمان و زمين به روي آنها گشوده خواهد شد. (اعراف/69) دوره حكومت مهدي(عج)، اوج ايمان انسان به خداوند شروع مي شود «مردم در سايه حكومت مهدوي(عج) بي نياز مي شوند، با روزيهاي خداوند و بركات او...» (منتخب الاثر/ ص482)

در جامعه مهدوي زمين آباد مي شود و هيچ خرابه اي در آن يافت نمي شود و تمدن در اوج شكوفايي خود قرار مي گيرد.

انقلاب سياسي و حكومت امام مهدي(عج) واژگون شدن تمام حكومتهاي ظالمانه را در پي خواهد داشت. اميرالمؤمنين(ع) در توصيف حكومت او چنين مي فرمايد: «آگاه باشيد فردايي در پيش رو داريد كه زمامداري بر شما حكومت خواهد كرد كه از همه حكومتهاي رايج دنيا متفاوت خواهد بود، او با كارگزاران ناشايست برخورد نموده، آنها را كيفر خواهد داد. زمين و آسمان در دوره او از داشته خود مضايقه نكنند و... گنجهاي خود را به روي او نمايان و عرضه كنند.

 روش او عادلانه و سنت پيامبر(ص) به وسيله او زنده و با دلايل روشن و برهانهاي آشكار بر شما حكومت خواهد كرد و لذت عدالت را در سايه حكومت او خواهيد چشيد، احكام قرآن و سنت نبوي توسط او زنده و نمايان خواهد شد». (نهج البلاغه/ خطبه183)

امام رضا (ع) مي فرمايد: «در حكومت او هرگونه جور و ستم برچيده و زمين از ستمگران پاكيزه و با عدالت فرمانروايي كند و در حكومت او هيچ كس تعدي به حقوق ديگري نكند». (الارشاد/ مفيد/ ص384)
امنيت در جامعه مهدوي

انسانها و همه موجودات ذاتاً امنيت گرا هستند، خانه و آشيانه خود را در جاي امن و محفوظ بنا مي كنند، امنيت، نياز روحي انسان و مايه ترقي و تعالي و رشد مادي و معنوي انسان است. در سايه امنيت، جوامع تشكيل شده و نسل انسان و حيوانات تزايد يافته، امنيت مساوي با حيات انساني است،

 تمدنها و علوم در سايه امنيت شكل گرفته و توسعه يافته است، امنيت اساسي ترين عنصر جوانه زدن تمدن و شكوفايي آن است، امنيت عنصري است كه در رشد تمام جوانب حياتي انسان نقش مهم دارد، امنيت در اقتصاد و توسعه تمام علوم و فنون و حفظ ميراث تمدنها و اشكال آن نقش بنياني دارد.

امروزه مهمترين نياز از دست رفته انسانها امنيت است. امنيتي كه در قرآن مد نظر است، حقوق تمام موجودات شمرده شده و بسيار دقيق و جامع است. امنيتي كه در جامعه مهدوي مد نظر است، با معيار قرآني برقرار مي شود. عدالت گستري كه روايات در جامعه مهدوي به آن تأكيد دارند، برگرفته از امنيت فراگير و وسيع است.

در جامعه مهدوي، برچيده شدن يكسره ظلم يك وصف حقيقي است كه در سايه امنيت حاصل از بركت وجودي آن حضرت محقق خواهد شد. طبق روايات، رعب و وحشت در سايه عدل و قسط آن دادگستر بزرگ محو و نابود خواهد شد. (منتخب الاثر/ ص478)
روابط اجتماعي در جامعه مهدوي

وجود مراكز كيفري و دادخواهي، ريشه در وجود اختلافهاي اقتصادي و اجتماعي دارد كه كينه ها را به گونه اي در جامعه گسترانده است كه روان انسانها را آزرده نموده و مانع رشد و تعالي انسان شده است. از ويژگيهاي جامعه مهدوي، پاك شدن كينه ها از دل مردمان و گسترش صلح جهاني در بين بشريت است، مدينه فاضله اي كه قرنها انسان منتظر آن بوده، در اين عصر تحقق پذير است.

پس از قيام مهدي(عج) و برقراري حكومت، رفاقت و دوستي و صميميت در جامعه فراگير مي شود تا حدي كه در برآوردن نيازهاي همديگر از اموال خود چشمپوشي كند. اين آرمان همه ائمه(ع) بوده است.

پيامبر اكرم(ص) پس از ورود به مدينه اولين اقدامي كه در راه بسط و استقرار حكومتش انجام داد، ايجاد پيمان اخوت ميان مردم مدينه بود و پيمان مسالمت آميز با ديگر پيروان اديان. امام مهدي(عج) نيز با تأسي از سيره جدش اين رابطه را در تمام جهان برقرار خواهد كرد.

صداقت و ايجاد اطمينان بين مردم در پيوند و همبستگي اجتماعي نقش مهمي دارد. وقتي دلها شفاف و نزديك شد و قلوب متحد گرديد، جامعه سرشار از ايمان خواهد بود و در سايه ايمان و اعتماد متقابل است كه انسان از نظر معنوي به رشد و ترقي مي رسد.آرامش رواني و آسودگي خاطر، در سايه پيوند و برادري قابل دسترسي است. كينه، حسد، بدبيني و... رذيلتهايي هستند كه اطمينان خاطر را از بين برده و دشمني و عقده را جايگزين مي كند. امام مهدي(عج) اين زمينه را با تدبير و مديريت الهي ايجاد خواهد كرد.

حضور امام در جامعه ما موجب آرامش دلها و نزديكي قلوب است، چنانكه قرآن حضور پيامبر(ص) را مايه پيوند قلبهاي مؤمنان مي داند و از مؤمنان به «برادران همديگر» تعبير مي كند، قرآن با اين تعبير از نقش ايمان در بين مؤمنان خبر مي دهد و از يك واقعيت عيني پرده برمي دارد كه انسان در سايه ايمان و الفت قلبي تا حدي به رشد مي رسد كه هيچ چيزي براي او جز خدا ارزش نيست.خدا در قرآن، پيامبر (ص) را الگوي كامل براي تمام انسانها معرفي مي كند.

 پيامبر(ص) هيچ نيازمندي را رد نكرد و هرچه در توان داشت، امداد مي كرد. خاندان آن حضرت نيز اين گونه بوده و با اين آرمان در فكر اصلاح انسان مي كوشيدند تا همه انسانها به اين مرتبه از معرفت نايل شوند. رسيدن به اين پايه از معرفت در جامعه مهدوي يك آرمان عينيت يافته است.

انسان در جامعه مهدوي با تأسي از فرمانرواي عادل خود كه زندگي بسيار ساده و عاري از هر گونه تظاهر دارد، با نيازهاي مادي كاذب فاصله مي گيرد و به آنچه نياز واقعي است مي رسد و در مرحله اي از شهود كه نهايت معرفت است، قرار مي گيرد و وعده هاي قرآن و پيامبران جامه عمل مي پوشد.

امام مهدي(عج) در اطاعت خداوند و خضوع در برابر عظمت الهي مثل جدش اميرمؤمنان به مرحله اي مي رسد كه تمام كائنات مطيع او مي شوند، و انسان نيز يكي از اجزاي اين كائنات است. تصرف در هستي و ولايت تكويني در جامعه مهدوي، چنين نمايان مي شود. با اين عظمت كه در سايه آن عدالت در هستي لبريز مي شود و لبريز شدن عدالت به آن معناست كه تمام ذرات هستي به تعادل و نقطه اعتدال مي رسند،

و گرگ و ميش در كنار هم زندگي مي كنند و دشمنيها از جهان ريشه كن مي شود و آفرينش معناي خود را نشان مي دهد و تمام لذتهاي مادي در برابر اين تصوير موزون و زيبا از هستي با محوريت قطب عالم امكان بسيار ناچيز است، و زيباتر از آن تصوير كرنش و عبادت و اطاعت بي سابقه انسان به ساحت قدس الهي به قيادت آن يوسف زهرا (س) و نور چشم مصطفي (ص) است



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , انتظار و منتظر در فرهنگ اسلامی , انتظار و منتظر , انتظار , منتظر , فرهنگ اسلامی , فرهنگ , اسلامی , نگاهی به ویژگیهای جامعه مهدوی , جامعه , جامعه مهدوی , ویژگی جامعه , ویژگی , ,
|
امتیاز مطلب : 178
|
تعداد امتیازدهندگان : 40
|
مجموع امتیاز : 40
نویسنده : ALI
تاریخ : دو شنبه 11 تير 1397
نشانه های بسیار نزدیك بودن ظهور حضرت حجة ابن الحسن العسگری
 نشانه های بسیار نزدیك بودن ظهور
 حضرت حجة ابن الحسن العسگری
نوشته زیر مجموعه ای از نشانه های بسیار نزدیك بودن ظهور حضرت حجه ابن الحسن العسگری را مورد بررسی قرار داده است انشاالله كه دیدگان همه منتظران به نواده پاك رسول (ص) روشن گردد این مطالب برگزیده ای از سایتهای مختلف و منابع مهدویت است
ـ بشارت آیه الله العظمی بهجت : اشاره مستقیم و بشارت صریح آیه الله العظمی بهجت در جمعی در مورد نزدیكی ظهور امام زمان ( عج ) كه فرمودند : “ تا كنون به جوانان بشارت می دادید كه منتظر باشید ظهور مولایتان را خواهید دید اینك ( ظهور آنقدر نزدیك شده است كه ) به سالخوردگان و پیران هم بشارت دهید كه ظهور را خواهید دید . ” بسیاری از منتظران و شیفتگان ولی عصر ( عج ) را سرشار از شور و شوق ظهور نموده است و برای آنها دلیلی محكم و برهانی قاطع در یقین به نزدیكی ظهور ایجاد كرده است .
ـ سید خراسانی در آستانه قیام : “ یخرج شاب من بنی هاشم علی یده الایمن خال و یاتی من خراسان برایات سود بین یده شعیب بن صالح یقاتل اصحاب سفیانی فیهمزهم ” جوانمردی ( در زبان عربی شاب به دارندگان روح جوانمردی و فتوت نیز اطلاق می گردد.) از بنی هاشم(سید) از خراسان با پرچمهای سیاه قیام می كند كه بر دست راستش نشانه ای است پیشاپیش او فردی بنام شعیب بن صالح قرار دارد كه با یاران سفیانی می جنگد و آنها را شكست می دهد . ملاحم و الفتن ص 52 باب 97 قیام سید خراسانی چند ماه قبل از ظهور و در ماه رجب و همزمان با قیام سفیانی در سوریه از ایران اسلامی آغاز می گردد و به سمت عراق و بیت المقدس ادامه می یابد .
ـ امیر عبدالله در عربستان : یكی دیگر از نشانه های ظهور قتل فرمانروای عربستان بنام عبدالله می باشد كه در ماه ذی الحجه روی خواهد داد . امام صادق در این زمینه می فرماید : هركس برای من مرگ عبدالله را تضمین كند من ظهور قائم را برای او تضمین می كنم … همچنین از آن حضرت روایت شده است كه : زمانیكه مردم در سرزمین عربستان در حال وقوف می باشند سواری با شتر سبك سیر به آنجا وارد می شود و مرگ خلیفه را خبر می دهد و با مرگ او فرج آل محمد و گشایش كار تمام مردم فرا می رسد . بحار 52 ص 210 و 240 و در شرایط كنونی بر آگاهان از شرایط سیاسی- اجتماعی پوشیده نیست كه هر چند فرمانروای ظاهری عربستان ملك فهد است اما كسالت و بیماری و عدم توانایی او ولیعهدش یعنی امیر عبدالله را در عمل همه كاره عربستان قرار داده است و اكنون چندین سال است كه از ملك فهد در عرصه سیاسی خبر چندانی نیست اما امیر عبدالله بعنوان فردی مطرح در جهان عرب و اسلام است.
ـ سفیانی در آستانه كودتا : امام محمد باقر (ع) : سفیانی و حضرت قائم در یك سال قیام می كنند . ( بحارالانوار ج 52 ص 240) یكی از علامات حتمیه ظهور قیام فردی به نام سفیانی كه همزمان با سید خراسانی در ماه رجب در سوریه كودتا نموده و چند كشور همسایه را فتح و سپس به سمت عراق پیشروی می نماید و لشگری برای دستگیری امام زمان (عج) به سوی مكه روانه می سازد كه این لشگر در بین مكه و مدینه به زمین فرو می روند و نابود می شوند و … تعدادی از بزرگان در سوریه سفیانی را دیده و ( با همان ) اوصافی كه در روایات ذكر شده است او را شناخته اند كه با برخی مانند عالم فاضل و متعبد استاد بهلول مصاحبه شده و شرح دیدار به صورت مكتوب و نوار ویدئویی مستند و مكتوب موجود است ( كتاب آیا ظهور نزدیك است؟ و نوار ویدئویی در واحد فرهنگی گل یاس) و برخی دیدارها مانند دیدار امام موسی صدر و شهید چمران نقلی و غیر مستند می باشد . در دیدار استاد بهلول كه حدودا 10 سال پیش انجام گرفته است سفیانی با همان ظاهر كریه كه در روایات ذكر شده و جزء فرماندهان ارتش سوریه و فردی جاه طلب و میانسال ذكر گردیده است … با شدت گرفتن فتنه ها و درگیری ها در منطقه خاور میانه و عراق و لبنان و فلسطین و تحت فشار بودن یهودیان غاصب هر لحظه برای كودتای سفیانی كه به نفع صهیونیستها و علیه كشورهای مسلمان صورت می گیرد شرایط فراهم تر می گردد. *
ـ آغاز مرحله ای كه در آن عراق كانون تحولات است: سرزمین عراق در عصر ظهور بر طبق روایات معتبر كانون تحولات بسیار مهمی است و منشا معبر و محل برخورد اكثر قیامهای دوران ظهور است . شیصبانی حاكم ستمگر عراق ( صدام ) در نزدیكی ظهور از این مكان جنگ را آغاز می كند . سفیانی بعد از كودتا در سوریه سرزمین عراق را فتح می كند . سید خراسانی بعد از قیام به سوی عراق حركت می كند و امام زمان (عج ) نیز بعد از قیام در مكه به سمت عراق پیش می رود و سرانجام پس از پیروزی نهایی مركز حكومت خود را در كوفه قرار می دهد . در شرایط فعلی نیز لحظه به لحظه عراق به سمت تحولات عظیم و مهم پیش می رود و آنگونه كه از روایات ذكر شده است در حال تبدیل شدن به مركز تحولات جهانی در عصر ظهور می باشد . امام علی در مورد تحولات و فتح عراق در زمان ظهور می فرماید : … قلعه ها را بگشایند عراق را فتح كنند هر اختلافی را با خونریزی پاسخ گویند در چنین زمانی ظهور صاحب الزمان (عج) را انتظار كشید … حوادث جانكاه و كمرشكنی روی دهد شكافنده ها ( موشك ها ) بشكافند تیزپروازان( هواپیماها) به پرواز درآیند … عراق را فتح كنند هر اختلافی را با خونریزی پاسخ گویند ( بشاره الاسلام ص74) حضرت در اشاره به خروج سفیانی در نهج البلاغه می فرمایند: 1. گویا او را می بینم كه در شام فریاد برداشته و با پرچم هایش در حول و حوش كوفه می گردد و به اهل كوفه همچون شتر سركش رو می آورد زمین را از سرهای بریده فرش می كند دهانش گشوده قدمش در زمین سنگین جولانش گسترده و هیبتش عظیم است. به خدا قسم شما را در این طرف و آن طرف زمین پراكنده می كند تا از شما جز به مانند باقی مانده سرمه در چشم باقی نماند این برنامه ادامه دارد تا عرب بر سر عقل آید (نهج البلاغه خطبه 138) در نامه امام زمان به شیخ مفید (ره ):...گروههایی منحرف از اسلام بر عراق تسلط یابند و با كردارهای زشت خود موجب كمبود ارزاق (محاصره اقتصادی) در عراق می شوند.سپس با هلاكت طاغوتی از طواغیت(صدام)این فاجعه بر طرف می شود... (بحارالانوار ج 53 ص 175) اوضاع فعلی عراق نشان می دهد كه ما چقدر به ظهور نزدیك شده ایم . *
ـ فراگیر شدن فساد و فحشا و ظلم : یكی دیگر از نشانه هایی كه برای ظهور در روایات ذكر گردیده است فراگیر شدن انواع فساد و فحشا در جوامع انسانی می باشد كه در روایات بعنوان علائم غیر حتمیه وارد شده است . رواج انواع فساد جنسی(زنا، همجنسگرایی،برهنگی و …) فساد اقتصادی (ربا،رشوه،گرانفروشی و...) فساد حكومتی(وضعیت فعلی حكومت در تمام جهان) فساد اجتماعی ( فروپاشی بنیان خانواده ها ، اعتیاد و ناهنجاری های اجتماعی و …) در اوضاع كنونی دقیقا منطبق بر فرمایشات روایات و احادیث عصر ظهور می باشد . پوشش 350 كانال فاسد ماهواره كه اكثر آنها زشت ترین و فجیع ترین صحنه ها را به راحتی نمایش می دهند و تمام اقشار بخصوص جوانان و نوجوانان را در سراسر جهان تحت تاثیر خود دارند و سایتهای مبتذل اینترنت و سی دی ها و فیلمهای مبتذل و فجیع كه در سراسر جهان فراگیر شده اند ( حتی در ایران ) و … *
و سایر نشانه ها به اجمال : به بن بست رسیدن تمام نظریه ها برای سعادت انسان ، رویكرد جهان به معنویت ، شدت یافتن بلاها ، فتنه ها و مشكلات ، پیش بینی ائمه اطهار در مورد شهر مقدس قم و وقوع انقلاب اسلامی و اتصال آن به انقلاب جهانی امام زمان(عج) ، شدت یافتن دو جریان حق و باطل، شدت یافتن انتظار در ادیان مختلف و فراگیر شدن نام و یاد مهدی (فراگیر شدن دعای ندبه در سراسر كشور و در هر كوی و برزن ، اقبال و روی آوردن عموم مردم علی الخصوص جوانان به اماكن متبرك به نام امام زمان (عج) خصوصا جمكران بعنوان پایگاه اصلی منتظران و عاشقان ، بحث روز شدن مساله ظهور و امام زمان (عج) در بین مردم ،افزایش قابل توجه رویكرد به مساله مهدویت و ظهور در بین مطبوعات ، صدا و سیما ، سخنرانی ها و … و اقبال به این مساله در حوزه و دانشگاه و در بین فرهیختگان و نخبگان) و .......... التماس دعا
چشم انتظاران را بگو یوسف ز كنعان می رسد
ای دل شب هجران ما آخر به پایان می رسد


:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , علما و علائم آخرالزمان از نظر روایات , علما و ظهور , علما , علائم ظهور , روایات ظهور , علائم آخرالزمان , آخرالزمان , علما و آخرالزمان , روایات آخرالزمان , ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , نشانه هاى ظهور , ظهور , علائم ظهور , توجه به ظهور , توجه به نشانه های ظهور , توجه , نشانه , زمان ظهور , نشانه های بسیار نزدیك بودن ظهور حضرت حجة ابن الحسن العسگری ,
|
امتیاز مطلب : 108
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
نویسنده : ALI
تاریخ : سه شنبه 28 آذر 1396
ارزش و فضیلت انتظار فرج

http://www.mouoode.ir/wp-content/uploads/2014/09/imam-mahdi-small-mosbatsms.ir_.jpg

ارزش و فضیلت انتظار فرج

1. امام رضا (ع) : به نقل از پدران بزرگوارش فرمود : رسول خدا (ص) فرمود : برترین اعمال امت من انتظار فرج از خدای عزوجل میباشد. 

بحارالانوار جلد 52 صفحه 122

 

2. رسول خدا (ص) : و انتظار فرج عبادت است. 

بحارالانوار جلد 52 صفحه 122

 

3. رسول خدا (ص) : برترین عبادت انتظار فرج است. 

بحارالانوار جلد 52 صفحه 125

 

4. مردی از امام علی (ع) سوال کرد : محبوب ترین اعمال پیش خدا کدام است ؟ امام (ع) فرمود : انتظار فرج.  بحارالانوار جلد 52 صفحه 122

 

5. امام سجاد (ع) فرمود : انتظار فرج از بزرگترین گشایشهاست. 

 بحارالانوار جلد 52 صفحه 122

 

6. امام جواد (ع) : با ارزش ترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است. 

 منتخب الاثر صفحه 223

 

7. امام زین العابدین (ع) فرمود : انتظار فرج از جمله بزرگترین اعمال انسان است. 

 یوم الخلاص فی ظل القائم المهدی صفحه 232

 

8. امام صادق (ع) : اگر کسی که منتظر حضرت است ( حضرت مهدی عج) از دنیا برود و حضرت بعد از او قیام کند اجر او همانند اجر کسی است که زمان او را درک کرده ، پس بکوشید و منتظر باشید ، گوارا باد بر شما ای یاران مورد لطف خدا. 

 کتاب غیبت نعمانی صفحه 200

 

9. مولا امیرالمومنین علی (ع) : کسی که مطیع فرمان ما باشد در حظیرة القدس با ما خواهد بود ، و کسی که منتظر امر ما باشد همانند کسی است که در راه خدا به خونش در غلتیده باشد. 

 بحارالانوار جلد 52 صفحه 123

 

10. امام صادق (ع) : کسی که مایل است جزء یاران حضرت مهدی (عج) قرار گیرد ، باید منتظر باشد و اعمال و رفتارش در حال انتظار با تقوی و اخلاق نیکو توءم گردد.

 بحارالانوار جلد 52 صفحه 140

 



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , انتظار و منتظر در فرهنگ اسلامی , انتظار و منتظر , انتظار , منتظر , فرهنگ اسلامی , فرهنگ , اسلامی , ارزش و فضیلت انتظار فرج , فضیلت انتظار , انتظارفرج , ارزش انتظار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : پنج شنبه 27 خرداد 1395
وقایع ماه‌ رمضان‌ سال ظهور و ندای آسمانی در شب قدر

وقایع ماه‌ رمضان‌ سال ظهور و ندای آسمانی در شب قدر

در این‌ مقاله، با برخی‌ نشانه‌های‌ مخصوص‌ ماه رمضان سال‌ ظهور امام‌ عصر(عج‌) آشنا می‌شویم‌ و به‌ بررسی‌ سلسله‌ رویدادهایی‌ می‌پردازیم‌ که‌ در ماه رمضان پیش‌ از ظهور آن‌ حضرت‌ رخ‌ می‌دهد.

حوادث‌ ماه‌ رمضان‌ سال ظهور

در این‌ روزها امت‌ اسلامی‌ به‌ خاطر جنگ‌ها، فتنه‌ها و کشتارها ضعف‌ سیاسی‌ جدی‌ پیدا کرده‌ و قوای‌ بیگانه‌ (رومیان‌) هم‌ وارد منطقه‌ شده‌اند.

نشانه‌هایی‌ در آسمان‌ پدیدار شده‌ است‌ که‌ امید را در دل‌ مؤمنین‌ شکوفا کرده‌ و از این‌ پس‌ جریان‌ حضرت‌ مهدی‌(ع‌) اصلی‌ترین‌ اشتغال‌ ذهنی‌ مردم‌ سراسر زمین‌ می‌شود؛ چرا که‌ این‌ آیات‌ و دلایلی‌ که‌ در این‌ ماه‌ نمایان‌ می‌گردد به‌ حدی‌ است‌ که‌ بشریت‌ نمی‌تواند از آن‌ چشم‌پوشی‌ کند مانند:

1 ـ خورشید گرفتگی‌ و ماه‌ گرفتگی‌ در زمان‌ غیر عادی‌

یکی‌ از مظاهر قدرت‌ الهی‌ که‌ در قالب‌ سنن‌ معجزات‌ جلوه‌نمایی‌ کرده‌ و اشاره‌ی مخصوصی‌ را برای‌ توجه‌ آن‌ دسته‌ از مؤمنان‌ که‌ مخلصانه‌ منتظر ظهور بوده‌اند به‌ ارمغان‌ می‌آورد، کسوف‌ خورشید در روز سیزدهم‌ یا چهاردهم‌ ماه‌ رمضان‌ و خسوف‌ ماه‌ در بیست‌ و پنجم‌ همان‌ ماه‌ است‌.

علت‌ پدید آمدن‌ این‌ دو نشانه‌ پیش‌ از ظهور که‌ خلاف‌ روال‌ عادی‌ بوده‌ و از اول‌ خلقت‌ آدم‌ تا آن‌ زمان‌ نمونه‌اش‌ دیده‌ نشده‌، از این‌ قرار است‌:


الف‌) رسوخ‌ و عمق‌ یافتن‌ نظریه‌ مهدویت‌ و اعتقاد به‌ حضرت‌ در میان‌ تمام‌ مسلمانان‌؛


ب‌) متوجه‌ کردن‌ مؤمنان‌ مخلص‌ به‌ نزدیکی‌ ظهور.


«ثعلبة‌ ازدی‌» از امام‌ باقر(ع‌) نقل‌ کرده‌ که‌ فرمودند:

«دو نشانه‌ پیش‌ از ظهور قائم‌(ع‌) خواهد بود: خورشیدگرفتگی‌ در نیمه‌ ماه‌ رمضان‌ و ماه‌گرفتگی‌ در آخر آن‌.»
به‌ حضرت‌ عرض‌ کردم‌: یابن‌ رسول‌الله خورشید در انتهای‌ ماه‌ کسوف‌ می‌کند و ماه‌ در نیمه‌ی آن‌ خسوف‌.
حضرت‌ فرمودند:
«خودم‌ می‌دانم‌ چه‌ می‌گویم‌؛ این‌ دو نشانه‌ای‌ است‌ که‌ از زمان‌ فرود آمدن‌ آدم‌ (از بهشت‌ به‌ زمین‌) سابقه‌ نداشته‌ است‌.» (1)

«ورد بن‌ زید اسدی‌» برادر «کمیت‌» هم‌ از آن‌ حضرت‌(ع‌) نقل‌ کرده‌ که‌ فرمودند:

«پیش‌ از این‌ امر (ظهور) ماه‌ گرفتگی‌ خواهد بود؛ که‌ پنج‌ روز مانده‌ (به‌ انتهای‌ ماه‌) و خورشید گرفتگی‌ در روز پانزدهم‌ که‌ هر دو در ماه‌ رمضان‌ خواهد بود و به‌ این‌ ترتیب‌ حساب‌ منجمان‌ به‌ هم‌ می‌ریزد.»

ابوبصیر هم‌ از امام‌ صادق‌(ع‌) نقل‌ می‌کند که‌ حضرت‌ فرمودند:

«نشانه‌ی قیام‌ حضرت‌ مهدی‌(ع‌) کسوف‌ خورشید در بیست‌ و سوم‌ یا چهاردهم‌ ماه‌ رمضان‌ است‌.» (2)

خسوف‌ ماه‌ معمولاً به‌ جهت‌ قرار گرفتن‌ زمین‌ در میان‌ خورشید و ماه‌ رخ‌ می‌دهد که‌ زمان‌ آن‌ هم‌ در نیمه‌ی ماه‌های‌ قمری‌ است‌. کسوف‌ خوشید هم‌ غالباً زمانی‌ مشاهده‌ می‌شود که‌ ماه‌ بین‌ زمین‌ و خورشید قرار گیرد و زمان‌ آن‌

هم‌ در آخر ماه‌های‌ قمری‌ است‌. چنین‌ حادثه‌ای‌ (که‌ دچار بدأ (3) هم‌ نخواهد شد) در زمانی‌ غیر از زمان‌ عادی‌ آن‌ ـ بنا برگفته‌ روایات‌ ـ با فرض‌ احتمالات‌ زیر ممکن‌ می‌شود:

احتمال‌ اول‌:

این‌ قضیه‌ معجزه‌گونه‌ و از طریق‌ یکی‌ از اسباب‌ و علل‌ عادی‌ (و ناشناخته‌) انجام‌ شود.
البته‌ با اختلافی‌ ساده‌ و آن‌ هم‌ آگاهی‌ ما از زمان‌ وقوع‌ آن‌ است‌، که‌ البته‌ طریقه‌ حدوث‌ این‌ اعجاز یا کیفیت‌ شکل‌گیری‌ را نمی‌توانیم‌ تصور کنیم‌ و همین‌ قدر کافی‌ است‌ که‌ بدانیم‌ این‌ معجزه‌ انجام‌ می‌شود و آن‌ هم‌ معجزه‌ای‌ که‌ از زمان‌ هبوط‌ حضرت‌ آدم‌(ع‌) تا کنون‌ سابقه‌ نداشته‌ است‌ و لذا محاسبات‌ ستاره‌شناسان‌ را برهم‌ می‌زند.

احتمال‌ دوم‌:

به‌ واسطه‌ی ممانعت‌ جسمی‌ بزرگ‌ رخ‌ می‌دهد.
ممکن‌ است‌ یکی‌ از اشیاء سرگردان‌ در فضا (بنا بر گفته‌ دانشمندان‌) به‌ منظومة‌ شمسی‌ نزدیک‌ شده‌ و با قرار گرفتن‌ در مقابل‌ خورشید مانع‌ رسیدن‌ آفتاب‌ به‌ زمین‌ شود و کسوف‌ پس‌ از ده‌ روز پیش‌ بیاید و همین‌ شی‌ء در اواخر ماه‌ هم‌ که‌ ماه‌ به‌ شکل‌ هلال‌ دیده‌ می‌شود در برابر آن‌ قرار گیرد و بر حسب‌ سرعت‌ و حجم‌ آن‌ شی‌ء خسوف‌ کلی‌ یا جزیی‌ رخ‌ دهد.


از جمله‌ نشانه‌هایی‌ که‌ برای‌ ظهور ذکر شده‌ است‌ و بی‌ارتباط‌ با این‌ بخش‌ از مطالب‌ نیست‌ این‌ است‌ که‌ نور خورشید از زمان‌ طلوعش‌ تا 23 از روز ناپدید می‌شود که‌ این‌ به‌ جهت‌ آن‌ است‌ که‌ شی‌ء فضایی‌ بین‌ خورشید و زمین‌ قرار گرفته‌ و به‌ مدت‌ 23 از طول‌ روز مانع‌ رسیدن‌ آفتاب‌ (4) به‌ زمین‌ می‌شود که‌ بالطبع‌ با کسوفی‌ که‌ از یک‌ تا سه‌ ساعت‌ طول‌ می‌کشد، متفاوت‌ است‌.


احتمال‌ سوم‌:

به‌ جهت‌ تغییرات‌ درونی‌ خود خورشید.
تعبیر علمی‌ این‌ مطلب‌ از این‌ قرار است‌ که‌ ممکن‌ است‌ انفجارهای‌ عظیم‌ یا تغییرات‌ فیزیکی‌ خاصی‌ در خورشید پدید آید طوری‌ که‌ مدت‌ مشخصی‌
اشعه‌ خورشید به‌ اطراف‌ پراکنده‌ نگردد و یا اینکه‌ انفجارهای‌ پشت‌ سر هم‌ ماه‌ رمضان‌ در خورشید، کسوف‌ اواسط‌ ماه‌ را به‌ دنبال‌ داشته‌ باشد و در آخر ماه‌ که‌ از ماه‌ هلالی‌ بیش‌ پیدا نیست‌، خسوف‌ را؛ که‌ این‌ احتمال‌ نزدیک‌ترین‌ و جدی‌ترین‌ احتمالات‌ است‌ خصوصاً اگر این‌ دو را به‌ آیات‌ و نشانه‌هایی‌ که‌ از آسمان‌ است‌ و در بحث‌ حوادث‌ ماه‌ رجب‌ به‌ آنها پرداختیم‌، ضمیمه‌ کنیم‌، می‌توان‌ آنها را هم‌ با این‌ احتمال‌ توجیه‌ کرد:


توقف‌ خورشید در زمان‌ سفیانی‌ ممکن‌ است‌ که‌ ناشی‌ از انفجاری‌ قوی‌ در خورشید باشد که‌ مانع‌ حرکت‌ کردن‌ خورشید شود یا حرکت‌ آرامی‌ که‌ مانند بازگشت‌ عمل‌ آن‌ برای‌ مدت‌ دو یا سه‌ ساعت‌ باشد یا ظاهر شدن‌ بدنی‌ نمایان‌ در قرص‌ خورشید (از جمله‌ حوادث‌ ماه‌ رجب‌) هم‌ ممکن‌ است‌ ناشی‌ از انفجاری‌ قوی‌ در خورشید باشد که‌ وقتی‌ در سطح‌ خورشید گسترش‌ یابد به‌ شکل‌ سینه‌ و صورت‌ انسان‌ به‌ نظر برسد.

دانشمندان‌ متأخر به‌ حدوث‌ چنین‌ جریانی‌ در خورشید که‌ در حدیث‌ هم‌ می‌توان‌ تأکید بر چنین‌ مطلبی‌ را یافت‌ اشاره‌ کرده‌اند.


امیرالمؤمنین‌(ع‌) طی‌ حدیثی‌ طولانی‌ پس‌ از ذکر صیحه‌ و ندای‌ آسمانی‌ ماه‌ رمضان‌ (در بیست‌ و سوم‌ ماه‌) می‌فرمایند:

از فردای‌ آن‌، هنگام‌ ظهر خورشید رنگارنگ‌ و سپس‌ زرد شده‌ و در نهایت‌ سیاه‌ و تاریک‌ می‌شود. (5)
تاریکی‌ خورشید خود دلیل‌ روشنی‌ است‌ برای‌ وقوع‌ خسوف‌ ماه‌ در روز (بیست‌ و پنجم‌ آن‌ ماه‌ رمضان‌)
و شاید این‌ تفسیر بهترین‌ تفسیر علمی‌ و نزدیک‌ترین‌ احتمال‌ به‌ واقعیت‌ باشد که‌ احدی‌ پیش‌ از این‌ بدان‌ اشاره‌ نکرده‌ است‌ و پس‌ از تفکر جدی‌ و عمیق‌ در باب‌ نشانه‌های‌ ظهور و آیات‌ آسمانی‌ که‌ الزاماً نباید این‌ حوادث‌ معجزه‌ باشند، حاصل‌ شده‌ است‌. (6)


2 - نداى آسمانى (صیحه)

این نشانه یکى از پنج مورد نشانه حتمى ظهور است.
«صیحه» به صدا و ندا اطلاق مى‏‌شود و در اینجا منظور ندایى است که شب بیست و سوم ماه رمضان که همان شب قدر است از آسمان شنیده مى‌‏شود. هر جمعیتى آن را به زبان خویش مى‌‏شنود و از آن حیران و سرگردان مى‌‏گردد؛ از شنیدن این ندا خوابیده بیدار مى‌‏شود؛ ایستاده مى‌‏نشیند؛ نشسته بر سر جاى خود میخکوب مى‌‏شود نوعروسان از شدت ترس از خلوتگاه‌‏هاى خویش بیرون مى‏‌آیند.

این ندا از جبرئیل امین است، که به زبانى رسا چنین اعلام مى‌‏کند:
«صبح نزدیک شد(7). بدانید که حق با مهدى(ع) و شیعیان اوست».

پس از آن در بعدازظهر (نزدیک مغرب) شیطان لعین در میان زمین و آسمان ندا مى‏‌دهد که:

«آگاه باشید که حق با عثمان و شیعیان اوست».

ظاهراً مراد از «عثمان»، «عثمان بن عنبسه» یا همان سفیانى است.

ابوحمزه مى‏‌گوید: از امام باقر(ع) پرسیدم: آیا شورش سفیانى از علایم حتمى ظهور است؟

حضرت فرمودند: آرى ندا هم حتمى است...

از حضرت پرسیدم: این ندا چگونه خواهد بود؟ فرمودند:
«یک منادى اول روز ندا مى‌‏دهد که حق با آل على(ع) و شیعیان اوست و در انتهاى روز شیطان ندا مى‌‏دهد که حق با عثمان و شیعیان اوست و در این زمان یاوه‏‌گویان (باطل‌‏گرایان) دچار تردید مى‌‏شوند.» (8)

دلیل برخاستن این صداى آسمانى از این قرار است:

الف) توجه دادن مردم به نزدیکى ظهور؛
ب) به وجود آوردن آمادگى درونى در میان مؤمنان مخلص.

توجه به زمان وقوع این نشانه؛ یعنى با فضیلت‏‌ترین ماه و شب سال - که اقبال و رویکرد دینى مسلمانان به حد اعلاى خود مى‌‏رسد - اهمیّت آن را ثابت مى‌‏کند.


ابوبصیر از امام باقر(ع) چنین روایت مى‌‏کند:

«صیحه حتماً در ماه رمضان، خواهد بود؛ چرا که ماه رمضان ماه خداوند است و آن هم نداى جبرئیل است براى خلق.»
سپس فرمودند:
«منادى از آسمان به نام قائم(ع) ندا سر مى‌‏دهد و از مشرق تا مغرب صدایش را مى‌‏شنوند. از ترس آن صدا هیچ خوابیده‌‏اى نمى‌‏ماند؛ مگر اینکه بیدار مى‌‏شود و ایستادگان همگى مى‏‌نشینند و نشستگان هم بر دو پاى خویش برمى‌‏خیزند. خداوند بیامرزد هر که از این صدا عبرت بگیرد. صدا، صداى جبرئیل روح‏الامین است که در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان بر خواهد خاست. پس از آن شکایتى نداشته باشید و گوش فرا دهید و اطاعت کنید.


در انتهاى روز صداى ابلیس ملعون (شنیده مى‌‏شود) که ندإ؛ مى‏‌دهد آگاه باشید که فلانى مظلومانه کشته شد تا مردم را به شک بیندازد و آنها را مبتلا به فتنه کند. چقدر شک‏‌کنندگان متحیر در آن روز زیادند که در آتش افکنده شده‌‏اند. وقتى صدا را در ماه رمضان شنیدید از آن شکایت نکنید که آن صداى جبرئیل است و نشانه آن این است که به نام قائم و پدرش(ع) ندا مى‌‏دهد. به طورى که حتى دوشیزگان در خلوتگاه‏‌هایشان در خانه آن را مى‌‏شنوند و پدر و برادر خویش را براى خروج (و قیام) تشویق مى‌‏کنند.»


و فرمودند:

«به ناچار این دو صدا باید پیش از قیام قائم(ع) باشد:

صدایى از آسمان که صداى جبرئیل است و به نام صاحب این امر و نام پدرش و صدایى که از زمین شنیده مى‌‏شود و آن صداى ابلیس است که به نام فلانى ندا مى‌‏دهد که مظلومانه کشته شد ولى با آن به دنبال فتنه است. پس شما نداى اول را اجابت و اطاعت کند و از دومى و از اینکه به فتنه‌‏اش افکنده شوید، بپرهیزید.»

سپس پس از بیان بخش زیادى از حدیث فرمودند:

«وقتى که بنى‌‏فلان در میان آنها اختلاف افتاد؛ در آن زمان چشم انتظار فرج باشید و فرج شما تنها در اختلاف بنى‏‌فلان است. پس وقتى دچار اختلاف شدند منتظر صیحه در ماه رمضان باشید و (پس از آن) قیام قائم(ع) که خداوند هر چه را بخواهد به انجام مى‌‏رساند.» (9)

عبداللَّه بن سنان مى‌‏گوید: نزد امام صادق(ع) بودم که شنیدم مردى از دیار هَمدان به حضرت عرض کرد: عامه (اهل سنت) ما را سرزنش مى‌‏کنند و مى‏‌گویند شما گمان مى‌‏کنید که منادى از آسمان به نام صاحب این امر ندا درمى‌‏دهد.

حضرت که تکیه داده بودند خشمگین شدند، جلوتر آمدند و نشستند. سپس فرمودند:

آن را از من روایت نکنید و از پدرم روایت کنید که دیگر هیچ عیبى براى شما نخواهد داشت. شهادت مى‌‏دهم که از پدرم(ع) شنیدم که مى‌‏فرمودند: واللَّه! این مطلب در قرآن به وضوح بیان شده است آنجا که مى‌‏گوید:

إن نَشاء نفنَزّفل عَلَیهفم مفنَ السَماءف آیةً فَظَلَّت أعناقفهم لَها خاضفعینَ.(10)
اگر بخواهیم از آسمان معجزه‌‏اى بر ایشان مى‌‏فرستیم که گردن‌‏هایشان را براى همیشه به زیر افکنند.
آن روز در زمین احدى باقى نمى‌‏ماند که به عنوان خضوع گردنش را کج نکرده باشد. اهل زمین ایمان مى‌‏آورند، آن زمان که این صدا را از آسمان بشنوند که: «آگاه باشید حق در میان على‏‌بن ابى‌‏طالب(ع) و شیعیان اوست».

سپس فرمودند:

فرداى آن روز شیطان در هوا بالا مى‏‌رود به طورى که از زمین متوارى گشته و دور مى‌‏شود و در پس آن ندا مى‌‏دهد که بدانید حق در عثمان بن عفان و پیروان اوست. او مظلومانه کشته شد (بیایید) و قصاص خونش را طلب کنید.

حضرت ادامه دادند:

خداوند آنها را که ایمان آورده‌‏اند؛ با اقرار (همیشه به یک شکل) پابرجا و ثابت قدم مى‌‏کند و این همان نداى اول است. آنها هم که در دل‏‌هایشان مرض است آن روز به شک مى‌‏افتند که این مرض واللَّه، عداوت اهل‏‌بیت(ع) است. بنابراین در آن زمان از ما بیزارى مى‌‏جویند در عین حال که به ما متمایل مى‏‌شوند؛ مى‌‏گویند آن صداى اول جادویى از سحرهاى اهل بیت(ع) بود سپس امام صادق(ع) این آیه را تلاوت کردند که:
وَ إن یَرَوا آیةً یفعرفضفوا وَ یَقولفوا سفحرٌ مفستَمَرٌ.(11)
اگر آنها معجزه‌‏اى را مشاهده کنند از آن روى گردانده، مى‌‏گویند این همان جادوى همیشگى (آنها) است.(12)


زرارة بن اعین از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمودند:

منادى از آسمان ندا مى‌‏دهد که: «فلانى فرمانرواست» و منادى (دیگرى) هم ندا مى‌‏دهد که: «همانا على و شیعیان او رستگارند».
پرسیدم: چه کسى پس از این با مهدى(ع) مى‌‏جنگد؟ فرمودند:
مردى از بنى‌‏امیه که شیطان ندا مى‌‏دهد همانا فلانى و پیروان او رستگار مى‏‌شوند.
گفتم: پس چه کسانى راستگو را از دروغگو تشخیص مى‏‌دهد؟ فرمودند:
آنها که احادیث ما را روایت مى‏‌کنند و پیش از وقوع این اتفاقات مى‌‏گویند چنین مى‏‌شود و مى‌‏دانند که آنها راستگویند و حق دارند.(13)
این ندا مصداق این آیه است که:
أفَمَن یَهدى إلَى الحَقّ أحَقف أن یفتَّبَع أمَّن لا یَهفدّى إلاّ أن یفهدى فَما لَکفم کَیفَ تَحکفمونَ.(14)
آیا آنکه به سوى حقیقت هدایت مى‏‌کند شایسته‌‏تر است که تبعیت شود یا آنکه هدایت نمى‏‌پذیرد جز آنکه هدایت شود؛ شما را چه مى‌‏شود، چگونه قضاوت مى‏‌کنید؟

لذا این ندا و صیحه آسمانى (صداى جبرئیل) مانند پیشامد بزرگ غیر منتظره‌‏اى است که جنبه‌‏اى اعجازى دارد و در دل دشمنان خدا ترس و هراس مى‌افکند و بشارت بزرگى براى مؤمنان است که از نزدیکى ظهور حکایت مى‏‌کند و این مصداق آیه‌‏اى از قرآن کریم است که مى‌‏گوید:

افن نَشَاء نفنَزّفل عَلَیهفم مفن السَماء آیةً فَظَّلت اَعناقفهفم لَها خاضفعین.(15)

«اگر بخواهیم، معجزه‌‏اى از آسمان بر آنان فرود آوریم، تا در برابر آن، گردن‏‌هایشان خاضع گردد.»
و آیه دیگرى که مى‏‌گوید:
وَ استَمع یَوم یفنادى المفنادى مفن مَکانف قَریبف یَومَ یَسمَعفونَ الصَّیَحَةَ بفالحَقّف ذلفکَ یَومف الخفروجف(16).
«و آن روزى که منادى از جایى نزدیک ندا مى‏‌دهد، گوش فرا ده. آنها زمانى که صیحه را به حق بشنوند آن روز زمان خروج است.»

وظایف مؤمنان در هنگام پیشامد این صیحه:

در احادیث اهل بیت(ع) در این زمینه چنین آمده است:

الف) پس از شکر و ستایش خداوند:

به جا آوردن نماز صبح جمعه مورد بحثمان، به خانه‏‌هایتان بروید و درها را قفل کنید و دریچه‏‌ها و روزنه‌‏ها را ببندید و خودتان را در میان چیزى بپوشانید و گوش‌‏هایتان را بگیرید (در حدیث آمده است که از آثار این صیحه این است از شدت و قوت این صدا 70/000 نفر کر و 70/000 نفر لال مى‏‌شوند)، هرگاه صدا را شنیدید پس به سجده بیفتید و بگویید:
سبحان ربنّا القدّوس.
پروردگار مقدس ما منزه است
هر که چنین کند نجات مى‏‌یابد و هر که از این عمل روى گرداند هلاک مى‌‏شود.(17)
این از جمله مواردى است که هر کس خداوند متعال بر آن توفیقش داد تا نعمت درک آن عهد مبارک را با ظهور حضرت مهدى(ع) بیابد، واجب است بر آن شکرگزار باشد.


ب) انبار کردن غذاى یکسال خود و خانواده‌‏اش:

امام باقر(ع) فرمودند:
نشانه حادثه‌‏ها در ماه رمضان، نشانه‏‌اى است در آسمان که مردم پس از آن دچار اختلاف مى‌‏شوند. هرگاه آن را درک کردى غذایت را بیشتر کن.(18)

پس از شنیده شدن نداى آسمانى میان مردم اختلاف، جنگ و فتنه (نبرد قرقیسیا) پدید آمده و به دنبال آن قحطى و گرانى خوراکى‌‏ها پیش مى‌‏آید و از این رو ائمه(ع) به شیعیان مؤمن خویش و مسلمانان سفارش کرده‌‏اند که غذا و نیازمندی‌هاى خود و خانواده‏‌هایشان را براى مدت یک سال ذخیره کنند.


شما را به خدا، ببینید چقدر این امامان بزرگوار(ع) تیزبین بوده‌‏اند و به چه میزان به شیعیان و دوستداران خویش محبت مى‌‏ورزیده‏اند. ما در طول سال‏‌هاى عمر خود چگونه به این محبت‌‏هاى ایشان جواب داده‌‏ایم و چقدر در صدد جبران محبت‏‌هایشان بوده‏‌ایم؟

آرى! هر کس که به آنها عشق ورزیده و با آنها ارتباط دارد؛ مى‌‏تواند به محبت ایشان نسبت به خود مباهات و افتخار کند.


3 - بیعت کردن 30/000 نفر از قبیله بنى‏‌کلب با سفیانى

سفیانى در ماه رجب شورش کرده و به مبارزات نظامى و سیاسى و جنگ‌‏هاى خویش جامه عمل مى‌‏پوشاند و محدوده نفوذ خویش را گسترش مى‌‏دهد و در این زمان دیگران هم به او پیوسته و مجموعه‏‌ها و قبایل غیر دینى به دنبال او راه مى‌‏افتند.


پیامبر اکرم(ص) در این رابطه فرمودند:

سفیانى با 360 سوار شورش مى‌‏کند تا اینکه به دمشق مى‌‏رسد و در ماه رمضان هم 20/000 نفر از قبیله بنى‌‏کَلَب با او بیعت مى‌‏کنند.(19)

قبیله بنى‌‏کَلَب، عمو زادگان سفیانى؛ یعنى همان قبایل دروز(20) مى‏‌باشند که در آینده او را همراهى مى‌‏کنند. این قبیله در عصر معاویه نصرانى بودند و معاویه از آنها با مادر یزید (علیهم‌‏اللعنة) قاتل سیدالشهدا(ع) ازدواج کرد. بنابراین، سفیانى از اولاد یزید بن معاویة بن ابى‏‌سفیان (علیهم‏‌اللعنة) مى‌‏باشد. پیروان این آیین در منطقه رمله (در بیابان برهوت شرقى فلسطین و غربى اردن و جنوب غربى سوریه دمشق) تا چند کیلومتر در اطراف آن سکنى گزیده‌‏اند.



پى‌‏نوشت‏ها:

1 . الارشاد، شیخ‌ مفید، ج‌2، ص‌374؛ الغیبة‌، نعمانی‌، ص‌181، اعلام‌الوری‌، ص‌429؛ الغیبة‌ شیخ‌ طوسی‌، ص‌270، بشارة‌الاسلام‌، ص‌96؛ یوم‌الخلاص‌، ص‌516؛ تاریخ‌ مابعدالظهور، ص‌118.
2 . الغیبة‌، نعمانی‌، ص‌182؛ بشارة‌الاسلام‌، ص‌97؛ تاریخ‌ الغیبة‌الکبری‌، ص‌479؛ یوم‌الخلاص‌، ص‌517.
3 . به‌ زودی‌ در همین‌ مجموعه‌ به‌ مسأله‌ بدأ خواهیم‌ پرداخت‌.
4 . الممهدون‌ للمهدی‌(ع‌)، ص‌37.
5 . بحارالانوار، ج‌52، ص‌275؛ بشارة‌الاسلام‌، صص‌59 و 70.
6. البته‌ باید توجه‌ داشته‌ باشیم‌ که‌ خود مؤلّف‌ در نهایت‌ آن‌ را احتمال‌ می‌شمرد و هر چند هم‌ که‌ احتمال‌ قوی‌ باشد باز یقین‌آور نیست‌ بدین‌ معنا که‌ الزاماً نباید چنین‌ باشد و امکان‌ معجزه‌ بودن‌ این‌ جریانات‌ خالی‌ از وجه‌ نیست‌؛ چرا که‌ اگر بنا بود به‌ هر حال‌ این‌ مطالب‌ به‌ زودی‌ تفسیر علمی‌ آنها توسط‌ دانشمندان‌ آن‌ عصر بیان‌ شود که‌ دیگر تعبیر کردن‌ از آن‌ به‌ آیه‌ (قرآن‌ از معجزه‌ به‌ آیه‌ تعبیر یاد می‌کند) چندان‌ موجه‌ نمی‌باشد و مردم‌ با اتکاء به‌ گفته‌ دانشمندان‌ هیجان‌ خود را نسبت‌ به‌ این‌ جریان‌ از دست‌ داده‌ و مسلمانان‌ هم‌ به‌ عنوان‌ یک‌ حادثه‌ دهشتناک‌ نماز آیاتی‌ خوانده‌ و از آن‌ روی‌ می‌گردانند و این‌ با آنچه‌ در ابتدای‌ سخن‌ دربارة‌ دو دلیل‌ حدوث‌ این‌ دو حادثه‌ گفته‌ شد متناقض‌ است‌. به‌ طور خلاصه‌ باید گفت‌ اگر بنا بود که‌ این‌ جریان‌ فوراً تفسیر علمی‌ آن‌ بیان‌ شود نخواهد توانست‌ آیه‌ یا علامتی‌ برای‌ ظهور شمرده‌ شود یا حداقل‌ در احادیث‌ دیگر لازم‌ نبود این‌ همه‌ روی‌ آنها تکیه‌ شود و گذرا به‌ آن‌ اشاره‌ای‌ می‌کردند. واللهعالم‌ (مترجم‌).
7 . بحارالانوار، ج52، ص274.
8 . الارشاد شیخ مفید، ج2، ص371؛ الغیبة، شیخ طوسى، ص266؛ اعلام‏الورى، ص429.
9 . الغیبة، نعمانى، ص170، بحارالانوار، ج52، ص231؛ النجم الثاقب، ج1، ص126، تاریخ مابعدالظهور، ص125.
10 . سوره شعراء (26)، آیه4.
11 . سوره قمر (54)، آیه2.
12 . الغیبة، نعمانى، ص173، بحارالانوار، ج52، ص292.
13 . الغیبة،نعمانى، ص176، بحارالانوار، ج52، ص295.
14 . سوره یونس (10)، آیه35.
15 . سوره شعراء (26)، آیه4.
16. سوره ق (50)، آیه42 و 41.
17. یوم‏الخلاص، ص1542.
18. یوم‏الخلاص، ص542.
19. یوم‏الخلاص، ص671، بیان‏الائمه، ج2، ص586.
20. طریقه دروزیه، طریقتى است دینى، فلسفى، اخلاقى و اجتماعى در سوریه و لبنان. این طایفه منسوبند به »دَرَزَىّ« که وى بعدها از اعتقاد خویش برگشت. عنوان اصلى این طریقت موحدون است که اساس عقیده‏شان بر حلول و تناسخ روح است. لغتنامه الرائد، ج1، ص787. [م.]


منابع:

ماهنامه موعود ـ شماره 36
ماهنامه موعود ـ شماره 37





:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , وقایع ماه‌ رمضان‌ سال ظهور و ندای آسمانی در شب قدر , ماه رمضان , رمضان , شب های قدر , قدر , شبهای قدر و ظهور , قدر و ظهور , ندای آسمانی در شب های قدر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : دو شنبه 24 خرداد 1395
علي (ع ) در زيباترين صورت ظاهر مي شود

http://ahlolbait.com/files/65/image/377683_119.jpg

علي (ع ) در زيباترين صورت ظاهر مي شود

 


امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد: روزي رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) وارد مسجد شدند و مشاهده كردند كه اميرمؤمنان ( عليه السلام ) شنهاي مسجد را زير سرش بالش كرده و خوابيده است. با پاي مباركشان او را حركت دادند و فرمودند: «اي دابّة الارض! برخيز».

يكي از اصحاب گفت: اي رسول گرامي! آيا ما همديگر را با اين نام بخوانيم؟

فرمود: نه، به خدا سوگند كه اين نام به او [علي ( عليه السلام ) ] اختصاص دارد. او همان «دابّة الارض» است كه خداي تبارك و تعالي در كتابش فرموده:

«چون سخن بر آنها فرود آيد جنبنده اي را از زمين بيرون مي آوريم و براي مردم سخن مي گويد كه مردم به آيات ما باور نمي كردند».

سپس خطاب به علي ( عليه السلام ) فرمود:

«اي علي! چون آخرالزّمان فرا رسد خداوند تو را در زيباترين صورتي ظاهر مي سازد و در دست تو ميسمي (آهني) هست كه دشمنانت را با آن علامت مي گذاري».

( - بحارالانوار: ج 39، ص 243 و بحارالانوار: ج 53، ص 39 و 52 . )



عصاي موسي ( عليه السلام ) در دست علي ( عليه السلام )

رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) در وصف «دابّة الارض» فرمود:

«تيزپائي به او نمي رسد، فرار كننده اي از او فوت نمي شود. مؤمن را نشان مؤمن، و كافر را نشان كافر مي زند. عصاي حضرت موسي و انگشتر حضرت سليمان با اوست».

( - بحارالانوار: ج 6، ص 300 . )



اميرمؤمنان علي ( عليه السلام ) اوّلين و آخرين امام

امام صادق ( عليه السلام ) از رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نقل مي كند كه:

در شب معراج گفته شد: «اي محمّد! علي اوّل است، زيرا او نخستين امامي است كه پيمان مرا پذيرفته است. علي آخر است، زيرا آخرين امامي است كه روحش را قبض مي كنم. او همان دابّة است كه با مردم سخن مي گويد».

( - بحارالانوار: ج 40، ص 38 و بصائرالدّرجات: ص 150. )

رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) در ضمن حديث مفصّلي مي فرمايد كه دابّةالارض سه بار ظاهر مي شود و....

( - نورالثّقلين: ج 4، ص 99، مجمع البيان: ج 7، ص 234 و بحارالانوار: ج 6، ص 300. )



همه مردم حضرت علي ( عليه السلام ) را مي بينند

امير مؤمنان در ضمن خطبه مفصّلي كه در مورد دجّال ايراد فرموده است، بعد از شرح كشته شدن دجّال مي فرمايد:

«پس از آن «طامّه كبري » است» اصحاب پرسيدند: «طامه كبري » چيست؟ فرمود:

«خروج دابّة الارض است كه در نزديكي (صفا) ظاهر مي شود. انگشتر حضرت سليمان و عصاي حضرت موسي در دست اوست... هنگامي كه سرش را بلند مي كند همه كساني كه در ميان مشرق ومغرب هستند به قدرت الهي او را مي بينند. وآن پس از طلوع خورشيد از مغرب است كه در آن هنگام درِ توبه بسته مي شود».

( - بحارالانوار: ج 52، ص 194 / كمال الدّين: ج 2، ص 527 . )

و در حديث ديگر فرمود: «من دابّة الارض هستم، من صاحب عصايم، من جدا كننده حقّ و باطل در قضايم، من كشتي نجاتم».

( - بحارالانوار: ج 41، ص 5 . )



علي ( عليه السلام ) خود را معرّفي مي كند

ابوالطّفيل مي گويد:

مطالبي را در مورد رجعت از سلمان و مقداد و ابيّ بن كعب شنيده بودم، در كوفه به خدمت حضرت علي ( عليه السلام ) نقل كردم، امير مؤمنان همه آنها را تصديق فرمود. آنگاه يقين من به رجعت در سطح يقينم به قيامت شد. يكي از مطالبي كه از محضر آن حضرت پرسيدم در مورد دابّة الارض بود، فرمود از اين پرسش در گذر. عرض كردم مرا آگاه ساز. فرمود:

«دابّة الارض، جنبنده ايست كه غذا مي خورد، در بازار راه مي رود، ازدواج مي كند».

پرسيدم: او كيست؟

فرمود: او كسي است كه استقرار و آرامشِ زمين به وسيله اوست.

گفتم: او چه كسي است؟

فرمود: او صاحب زمين است.

گفتم: كيست؟

فرمود: او صدّيق امّت است، فاروق امّت است، ذوالقرنين امّت است.

گفتم: او چه كسي است؟

فرمود: او كسي است كه علم الكتاب نزد اوست. او كسي است كه به آنچه از طرف خدا آمده تصديق نموده، روزي كه جز من و محمّد ( صلي الله عليه وآله وسلم ) به آن كافر بودند. كه به خدا سوگند منم.

گفتم: نامش را بفرمائيد.

فرمود: گفتم.

( - كتاب اسرار آل محمد ( صلي الله عليه وآله وسلم ) (سليم بن قيس): ص 68 / ايقاظ: ص 366. )

با توجّه به روايات ياد شده هيچ شكي باقي نمي ماند در اينكه منظور از دابة الارض در قرآن اميرمؤمنان علي ( عليه السلام ) است كه در آخرالزمان به دنيا بر مي گردد.

علي ( عليه السلام ) سه مرتبه به دنيا بر مي گردند كه در دفعه سوّم درِ توبه برروي مردم بسته مي شود.



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , علي (ع ) در زيباترين صورت ظاهر مي شود , زیباترین صورت , حضرت علی(ع) , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : شنبه 8 اسفند 1394
مرحله چهارم : آزاد شدن عراق به دست حضرت مهدى عليه السلام

http://axgig.com/images/68526544714001966406.jpg

در زمينه ورود حضرت مهدى عليه السلام به عراق و آزاد ساختن آن از باقيمانده نيروهاى سفيانى و گروهكهاى متعدد خوارج و پذيرفتن آن كشور به عنوان پايگاه دولت و مركز حكومت خويش ، روايات فراوانى وجود دارد.
و در خصوص زمان دقيق ورود حضرت به عراق مطلبى را نيافتم ، اما در بحث حركت ظهور آن حضرت خواهد آمد كه چند ماه بعد از ظهور و پس از آزادى سازى حجاز و درگيرى سخت ياران او در منطقه بيضاء استخر (كوه سفيد) در نزديكى اهواز با نيروهاى مخالف ، به شكست فاحش قواى سفيانى خواهد انجاميد، سپس آن حضرت از طريق هوا با يك اسكادران هواپيما، وارد عراق مى شود، چه اينكه از كلام امام باقر عليه السلام در تفسير آيه شريفه
((اى جماعت جنيان و انسانها اگر قادر به عبور هستيد، از اطراف و نواحى آسمان و زمين پس بگذريد، كه نمى توانيد بگذريد مگر با قدرت و تسلط الهى ))
(228) چنين استفاده مى شود كه فرمود: قائم در روز لرزش زمين با هفت كجاوه از نور فرود مى آيد به گونه اى كه هيچكس متوجه نمى شود كه حضرت در كدام يك از آنهاست ، تا اينكه در شهر كوفه فرود مى آيد))
اگر اين روايت صحيح باشد علاوه بر جنبه اعجاز، بر اين مطلب دلالت دارد كه شرائط امنيتى براى حفظ وجود مبارك آن حضرت ، اقتضاى چنين احتياطى را دارد و با وجودى كه اوضاع كينه توزانه جهانى ، عليه آن بزرگوار است رد عين حال صحنه داخلى كشور عراق آن طور كه بايد پاكسازى نشده است و از مفاد كلمه ((فرود مى آيد)) و جمله بعدى ((تا اينكه در كوفه فرود مى آيد))
چنين استفاده مى شود كه آن حضرت مستقيما وارد كوفه و يا نجف نمى شود بلكه طبق دلالت برخى روايات ابتداء در مركز حكومت (پايتخت ) و يا در پايگاه نظامى و يا در كربلا فرود خواهد آمد.
روايات ، بخش عظيمى از فعاليتها و معجزات آن حضرت را در عراق بيان مى كند كه در مبحث حركت ظهور به بيان آن خواهيم پرداخت و در اينجا بعضى موارد را كه متعلق به اوضاع عمومى كشور عراق است ذكر مى كنيم كه مهم ترين آنها هموار نمودن اوضاع داخلى و متلاشى نمودن عده بسيارى از مخالفان است زيرا روايات ، چنين مى گويد: زمانى كه حضرت وارد شهر كوفه يعنى عراق مى شود، درگير و كشمكش بين سه جناح وجود دارد كه ظاهرا جناح اول طرفداران آن حضرت و گروه دوم پيروان سفيانى و دسته سوم وابسته به شورشيان است ، عمروبن شمر به نقل از امام باقر عليه السلام مى گويد: امم عليه السلام حضرت مهدى عليه السلام را ياد كرد، آنگاه فرمود:
((وارد كوفه مى شود در حالى كه سه جناح داراى درفش ها، شهر را آشفته نموده اند و پس از آن زمينه براى ورود حضرت مهيا و شهر كاملا آمده پذيرش اوست آن حضرت وارد شده و با قرار گرفتن بر فراز منبر، آغاز سخن مى كند، بنحوى كه مردم از شدت گريه متوجه گفتار وى نمى شوند.))(229)
در اين حديث شريف و مشابه آن ، كلمه كوفه تعبير از عراق است ، بنابراين وجود سه گروه پرچمدار در عراق ، با رواياتى كه بر تسلط نظامى ايرانيان بعد از شكست سفيانى در آن كشور دارد، منافاتى ندارد. مانند حديث بعدى كه اين روايت در منابع روائى شيعه و سنى به نحو مستفيض ، از اميرمؤ منان عليه السلام و از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمود
((درفش هاى سياهى كه از خراسان خارج مى شود در كوفه فرود مى آيد و زمانى كه مهدى عليه السلام ظاهر شد جهت بيعت مجدد، حضور آن بزرگوار شرفياب مى شود))(230)
بنابراين برترى نظامى در عراق به دست نيروهاى ايرانى زمينه سازان ظهور مى باشد، لكن اوضاع داخلى و مردمى آن كشور چنانكه گفتيم دستخوش ‍ كشمكش هاى سه جناح موجود در آنجا خواهد بود.
از رواياتى كه در مورد نابودى گروهكهاى معاند و دسته جات شورشى توسط آن حضرت وارد شده است ، استفاده مى شود كه حركتهاى مخالف آن حضرت ، بسيار است خواه از جمعيت خوارج و يا طرفداران سفيانى و غير آنان .
آن بزرگوار، جهت اجراى عهد و پيمانى كه از جدش رسول خدا (ص ) دارد، سياست شدت عمل و كشتن هر كس را كه در مقابل وى مقاومت كند، اعمال مى نمايد، از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود:
((برخورد و روش رسول خدا (ص ) در ميان امتش ملايم بوده و با مردم با الفت رفتار مى نمود، اما مشى قائم كشتار مخالفين و بدخواهان است ، اين ماءموريت بوسيله نوشته اى كه از پيامبر اسلام (ص ) بهمراه دارد به او سپرده شده است كه از اين طريق به پيش برود و از كسى طلب تو به ننمايد واى بر كسى كه مخالفت امر وى كند))(231)
نوشته اى كه با آن حضرت است ، عهدنامه اى است به املاء جدش پيامبر (ص ) و بخط حضرت على عليه السلام كه در آن چنين آمده است :
((آنان را بقتل برسان و باز هم بكش و طلب توبه از كسى مكن ))
از امام باقر عليه السلام منقول است كه فرمود:
((قائم عليه السلام با ماءموريت جديد و قضاوت جديد، قيام مى كند، با اعراب بشدت برخورد مى نمايد و كارش چيزى جز شمشير نيست او از اءحدى طلب توبه نمى كند و در راه خدا از سرزنش هيچ ملامت گرى باك ندارد))(232)
امر جديد، كه در عبارت حديث آمده است مراد از آن اسلام است كه توسط ستمگران محو گرديده است و مسلمانان از آن فاصله گرفته اند، اسلام و قرآن بوسيله آن حضرت ، ديگر بار حيات خود را باز مى يابد و اين مسئله براى اعرابى كه از حاكمان سركش خود اطاعت نموده اند، دشوار مى آيد، لذا با آن حضرت به دشمنى و ستيز بر مى خيزند.
از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود:
((قائم عليه السلام در جريان نبرد خود با مسائلى روبرو خواهد شد كه رسول خدا (ص ) با آن مواجه نشده است چون زمانى كه پيامبر (ص ) در بين مردم مبعوث گرديد، آنان سنگ و چوب تراشيده (بت ) را مى پرستيدند اما در زمان حضرت قائم ، مردم بر او مى شورند و كتاب خدا را براى آن حضرت تاءويل و تفسير مى كنند و به همين جهت با او مى جنگند))(233)
و ديديم كه چگونه فرمانروايان و علماء و دانشمندان سوء و دربارى آنان ، آيات خدا را در رابطه با دشمنى با حكومت زمينه سازان ظهور حضرت مهدى عليه السلام تاويل و تفسير نمودند و به مبارزه با آن برخاستند.
به گفته برخى روايات ، حله شديد حضرت مهدى عليه السلام شامل منافقين ، كسانى كه در پوشش اسلام خود را مخفى نگه مى دارند و چه بسا بعضى از آنان خود را در بين اطرافيان آن حضرت جازده باشند نيز، مى شود، زيرا آن بزرگوار با نور و حكمتى كه خداى سبحان در قلب او جايگزين كرده است آنان را شناسائى مى كند. از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود:
((زمانى كه آن مرد بالاى سر قائم مى ايستد و او را امر و نهى مى كند، حضرت مى گويد او را برگردانيد پس او را بر مى گردانند، آنگاه حضرت امر به زدن گردن او مى نمايد و در شرق و غرب جهان چيزى باقى نمى ماند مگر اينكه از آن بزرگوار ترس و وحشت بدل دارد))(234)
برخى از روايات چنين دلالت دارد كه گاهى كار نابودى دشمنان بجائى مى رسد كه گروه مخالف را، بطور كامل نابود مى كند. از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمود:
((زمانى قائم قيام مى كند به طرف كوفه حركت مى كند، جمعيتى حدود دوازده هزار نفر كه بتريه ناميده مى شوند از شهر خارج شده و سر راه را بر آن حضرت مى گيرند و بدو مى گويند از همان راه كه آمده اى بر گرد، ما را نيازى به اولاد فاطمه نيست ، سپس حضرت شمشير در بين آنان گذاشته و يك نفر از آنان را زنده نمى گذارد، آنگاه وارد كوفه مى شد و همه منافقين شكاك و جنگجويان آنجا را از دم تيغ مى گذراند تا موجبات رضايت حضرت حق را فراهم نمايد))(235)
در روايت بعدى نيز آمده است : كه آن حضرت هفتاد نفر از علماء و دانشمندان سوء را كه عامل گمراهى و فتنه و آشوب و اختلاف در ميان شيعه هستند به قتل مى رساند، از مالك بن ضمره نقل شده كه گفت . اميرمؤ منان عليه السلام فرمود:
((اى مالك بن ضمره ، چگونه خواهى بود زمانى كه ، شيعيان اين چنين با يكديگر اختلاف داشته باشند؟ آنگاه حضرت انگشتان مبارك خود را بطور مشبك داخل يكديگر نمود، عرض كردم : اى اميرمؤ منان در آن هنگام چه مسئله خيرى بوجود خواهد آمد؟ حضرت فرمود: تمام خير در آن هنگام است ، اى مالك : در آن زمان قائم ما قيام مى كند و تعداد هفتاد مرد را، كه به خدا و رسول خدا دروغ گفته اند پيش كشيده و آنان را به قتل مى رساند، سپس خداوند همه را به يكپارچگى و وحدت مى رساند))(236)
چنانكه روايت بعدى ، بر بقاى نيروهاى سفيانى در كشور عراق با وجود نشانه فرو رفتن لشكريانش در منطقه حجاز و شكست او در عراق دلالت دارد، از امام زين العابدين عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
((سپس حركت مى نمايد، (يعنى حضرت مهدى ) تا اينكه به قادسيه مى رسد، در حالى كه مردم در كوفه اجتماع نموده و با سفيانى بيعت كرده اند))(237)
و از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود:
((سپس متوجه كوفه مى شود و در آنجا فرود مى آيد، و خون هفتاد قبيله از قبايل عرب را مباح مى شمارد))(238)
يعنى خون كسانى را كه از اين قبايل به دشمنان و خروج كنندگان بر آن حضرت پيوسته اند هر مى داند.
ابن ابى يعفور از امام صادق عليه السلام نقل كرده ، كه حضرت بدو فرمود:
((وى اولين قائمى است از ما اهل بيت كه قيام مى كند با شما سخنى مى گويد كه تحمل آن را نداريد و در رميله دسكره بر او خروج مى كنيد و با او مى جنگيد او نيز با شما مى ستيزد و همه شما را به قتل مى رساند و اين آخرين گروه خروج كننده است ))(239)
و از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
((وقتى كه صاحب اين امر، به بعضى از احكام و سنت حكم كند و سخن بگويد گروهى از مسجد بيرون آمده و آهنگ خروج بر او را دارند، وى به يارانش دستور مى دهد حركت كنيد و آنها به جنبش در آمده و خود را در محله تمارين (خرما فروشان ) در كوفه به آنان مى رسانند و آنها را به اسارت خويش در مى آورند آنگاه به امر آن حضرت آنان را سر مى برند و اين آخرين گروهى است كه بر قائم آل محمد صلى الله عليه و آله خروج مى نمايد))(240)
با جمع بين اين دو روايت ، به اين نتيجه مى رسيم كه خوارج رميله دسكره آخرين گروه مسلحى است كه خروج مى كند و خوارج مسجد كوفه آخرين دسته اى است كه سعى در خروج عليه آن حضرت را دارد و روايات دلالت دارد كه خوارج رميله دسكره خطرناكترين گروه شورشى بر حضرت مهدى عليه السلام هستند كه فرمانده آنها بسان فرعون و ابليس است .
از ابوبصير نقل شده كه گفت :
((سپس توقف كوتاهى مى نمايد، تا اينكه در رميله دسكره شورشيانى از غير عرب بر او خروج مى كنند كه تعداد آنها ده هزار نفر و شعارشان ، اى عثمان اى عثمان است . آگاه حضرت مردى از عجم را فرا خوانده و شمشيرش را بدو مى سپارد و او آهنگ آن جماعت نموده و همه آنها را به قتل مى رساند به گونه اى كه يك تن هم باقى نمى گذارد))(241)
روايت قبلى ، رميله دسكره را به عوان دسكره پادشاه (كاخ محل عيش و نوش پادشاهان ) مشخص نموده است و در كتاب معجم البلدان ، آمده است كه آن قريه است نزديك شهر ابان از روستاهاى به عقوبه در استان ديالى در عراق .
اما اينكه اين افراد، در روايت ، بنام خوارج غير عرب ذكر شده شده اند، بدين جهت است كه آنان عرب نيستند و يا اينكه فرمانده آنان از غير عرب خواهد بود.
برخى ديگر از روايات ، نوع ديگرى از عمليات پاكسازى بزرگ را چنين بيان مى كند كه آن حضرت دوازده هزار نفر از سپاهيان عرب و غير عرب خود را طلبيده ، به همه آنان كه نوع لباس ويژه مى پوشاند و سپس آنان را امر به ورود به شهر مى كند تا اينكه هر كس را كه داراى آن نوع لباس نباشد به قتل برسانند، و آنان امرى وى را اطاعت مى كنند.
به نظر مى رسد كه چنين شهرى بايد پر از كافران و منافقان مخالف آن حضرت باشد كه چنين امر به كشتار مردان آن مى نمايد و يا اينكه به گونه اى ديگر، قبلا افراد مؤ منى را كه در شهر وجود دارند مطلع مى سازد كه به هنگام هجوم و حمله از خانه هاى خود خارج نشوند و يا اينكه براى مصون ماندن آنان ، از همان نوع لباس ويژه سپاهيان خود، برايشان مى فرستد.
البته چنين پاكسازيهاى وسيع ، موجى از وحشت و رعب و ترديد را در عراق و ساير جهان ايجاد مى كند، زيرا در بعضى از روايات آمده است كه برخى زا مردم زمانى كه اين كشتار و خونريزى زياد آن حضرت را نسبت به دشمنانش ‍ مى بينند با خود مى گويند اين شخص از ذريه فاطمه (س ) نيست ، اگر بود بر مردم ترحم مى كرد بلكه در حديث است كه بعضى از اصحاب خاص آن حضرت در اثر مشاهده كشتار وسيع مخالفين توسط آن حضرت ، دچار شك و تردى مى شوند تا جائى كه يكى از آنان كه مشاعر و اعصاب خود را از دست داده است ، نسبت به آن حضرت زبان اعتراض مى گشايد. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود:
((قائم عليه السلام روى مى آورد تا به بازار مى رسد، مردى از ذريه پدرش به او مى گويد: شما مردم را مانند رمه گوسفندان مى ترسانيد. آيا عهدنامه اى از رسول خدا صلى الله عليه و آله دارى و يا چيز ديگر؟ فرمود: در ميان مردم كسى از آن مرد نيرومندتر وجود ندارد، در اين لحظه مردى از عجم بر آن شخص بانگ مى زند كه ساكت شو والا گردنت را مى زنم كه در اين هنگام قائم عليه السلام پيمان نامه اى را از حضرت رسول (ص ) بيرون مى آورد))(242)
و معناى جمله از ذريه پدر بزرگوار اوست يعنى آن مرد معترض ، نسبش ‍ علوى است و معناى جمله تا اينكه به بازار مى رسد اين است كه به محله اى مى رسد كه نام آن ((سوق )) (بازار) است و احتمال دارد كه مراد اين باشد كه آن حضرت با كشتار مخالفين به بعضى از اهل بازار نيز خواهد رسيد. در روايت ديگرى آمده است كه مردى آن شخص معترض را امر به سكوت مى كند ايرانى مى باشد و هم اوست كه مسئوليت بيعت گرفتن از مردم براى حضرت مهدى (ع ) را به عهده دارد. از امام باقر (ع ) نقل شده كه فرمود:
((زمانيكه او به ثعلبيه (243) مى رسد، شخصى از ذريه پدرش كه از همه نيرومندتر و شجاعتر است ، غير از صاحب اين امر، وى در مقابل حضرت ايستاده و مى گويد فلان : اين چه كارى است كه تو انجام مى دهى ؟ مرد ايرانى كه مسئول بيعت گرفتن است ، فرياد مى زند بخدا قسم ساكت شو و الا گردنت را مى زنم ! آنگاه حضرت قائم (ع ) بدو مى گويد فلانى ساكت باش : آرى بخدا سوگند، عهد و پيمان از رسول خدا (ص ) همراه دارم ، سپس دستور به آوردن عيبة و يا زنفليجه (244) مى دهد و عهدنامه رسول خدا را براى وى مى خواند، در آن هنگام شخص اعتراض كننده عرضه مى دارد جانم بقربانت : سر مباركت را بياور تا ببوسم حضرت اجابت مى كند و او بين دو چشم آن بزرگوار را مى بوسد و سپس عرضه مى كند فدايت شوم : از ما بيعت جديد بگير و حضرت با آنان تجديد بيعت مى كند))(245)
با اين بيان كوتاه ، در مورد كسانى كه حضرت مهدى (ع ) آنان را به قتل مى رساند ظاهر مى شود كه آنها گروههاى بسيارى از شيعه و سنى و از طرفداران سيفانى و مخالفين وى از قبيل علماء سوء و گروهكها و احزاب و بعضى اقشار مردم مى باشند و طبيعى است كه در بين آنان گروههاى مزدور غربى و شرقى نيز وجود دارد.
اما بعد از اين همه ماجراها، كشور عراق در سايه حكومت حضرت مهدى (ع ) نفس راحتى مى كشد و در مركز جهانى اش بعنوان پايتخت فرمانروائى آن حضرت ، وارد حيات جديدى مى شود و قبله گاه دل و ديده مسلمانان جهان و مقصد فرستادگان برجسته آنان خواهد بود.
در آن زمان ، كوفه و سهله و حيره و نجف و كربلا محله هاى يك شهر را تشكيل مى دهند كه نام آن در دل و بر زبان ملت هاى جهان قرار دارد، مردم از دورترين نقاط جهان در شب جمعه آهنگ آن ديار مى كنند تا هر چه زودتر جهت اقامه نماز جمعه به امامت حضرت مهدى (ع ) در مسجد جهانى وى كه داراى يك هزار در مى باشد خود را به آنجا برسانند و با اين همه در بين ميليون ها نفر كه آهنگ آنجا نموده اند، پيدا نمودن جاى يك نفر در صف جماعت ميسر نخواهد بود... از امام صادق (ع ) منقول است كه فرمود:
((محل زمامدارى او كوفه ، و مجلس قضاوت او مسجد جامع آن شهر و بيت المال و محل تقسيم غنيمت هاى مسلمانان ، مسجد سهله و جايگاه استراحت و خلوت گاه او با خالق خويش در تپه هاى سفيد غريين (246) مى باشد، بخدا سوگند هيچ مؤ منى باقى نمى ماند مگر اينكه در آنجا و اطراف آنجا بسر مى برد و در روايتى ديگر (و يا به آنسوى مى آيند و در روايت بعدى ، بسوى آن مى شتابند) كه همين عبارت صحيح تر است . مساحت شهر كوفه به چهل و پنج ميل مى رسد و آسمانخراشهاى آن شهر از عمارتهاى كربلا برتر مى شود و خداوند سبحان ، كربلا را پناهگاه و جايگاه رفت و آمد ملائكه و مؤ منان قرار مى دهد كه موقعيتى بس مهم خواهد داشت .))(247)
((مجلس قضاوت او)) يعنى محل مراجعات مردم و قضاوت بين آنان در مسجد فعلى كوفه . و يا مسجد جمعه بزرگى كه آن حضرت بنا مى نمايد ((و خلوتگاه او تپه هاى سفيد)) يعنى محل اعتكاف وى براى عبادت در مجاورت تپه هاى سفيدى كه نزديك نجف قرار دارد، مى باشد و مساحت چهل و پنچ ميلى كوفه ، يعنى مساحت كوفه و يا طول آن به حدود يكصد كيلومتر مى رسد.
از امام صادق (ع ) نقل شده است كه فرمود:
((در پشت كوفه (نجف ) مسجدى بنا مى نهد با هزار در، آن مسجد به خانه هاى كوفه در كنار دو نهر كربلا و حيره متصل مى گردد، بگونه ايكه اگر مردى بر اءستر تندرو خود سوار شده و آهنگ نماز جمعه نمايد، آن را درك نخواهد كرد))(248)
يعنى هر چند با آن مركب تندرو و بسرعت حركت نمايد نماز جمعه را درك نمى كند، زيرا جاى خالى و محلى براى اقامه نماز نمى يابد البته روايات در مورد پيشرفت هاى معنوى و مادى در عراق ، مركز حكومت آن بزرگوار، فراوان است كه در اينجا مجال ذكر آنها نيست .
بهر حال آن حضرت با پاكسازى عراق ضميمه نمودن آن به قلمرو حكومت خويش و مركزيت بخشيدن به آن ، دامنه فرمانروائى و حكومت وى شامل يمن ، حجاز، ايران و عراق به اضافه كشورهاى خليج خواهد شد و بدين ترتيب حضرت مهدى (ع ) با خاطرى آسوده از اوضاع داخلى ، به جنگ با دشمنان خارجى خود مى پردازد. كه ابتدا با تركان (روس ها) درگير شده و لشكرى را به آنجا گسيل مى دارد و آنها را شكست مى دهد، سپس خود آن حضرت در راءس سپاهى آهنگ شام مى شود و در منطقه اى به نام (مرج عذراء)
(249) نزديك دمشق فرود مى آيد و مهياى نبردى بزرگ با سفيانى و يهود و روميان براى آزادسازى قدس مى گردد، چنانكه در مبحث حوادث و پيشامدهاى نهضت ظهور آن حضرت به آن اشاره خواهيم كرد.



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , مرحله چهارم : آزاد شدن عراق به دست حضرت مهدى عليه السلام , آزاد شدن عراقفعراق , حضرت مهدی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : جمعه 9 بهمن 1394
آغاز بازگشت و عقب نشينى سفيانى

http://axgig.com/images/20816913643745079463.jpg

پس از وقوع معجزه فرو رفتن در زمين ، در مورد لشكر سفيانى در راه مكه ، ستاره بخت سفيانى رو به افول مى گذارد، در حاليكه اختر سعادت حضرت مهدى (ع ) رو به اوج و درخشندگى مى نهد.
روايات ، بعد از وقوع حادثه فرو رفتن لشكريان سفيانى ، نقش نظامى ديگرى را براى او در حجاز ذكر نمى كند. با توجه به اينكه اين ماجرا پايان بخش ‍ نقش او در حجاز خواهد بود. اما احتمال دارد نيروهايى براى او در مدينه باقى بماند كه با قواى حكومت (خاندان فلان ) كار زار كند و روايات خاطرنشان مى سازد كه حضرت مهدى (ع ) پس از معجزه فرو رفتن قواى دشمن ، با سپاه خود كه مشكل از چند ده هزار نفر رزمنده است براى آزاد سازى مدينه راهى آنجا شده و با دشمنان خود در آنجا درگير مى شود.
به هر حال حضرت مهدى (ع ) مدينه را فتح و حجاز را آزاد و نيروهاى دشمن را منكوب مى سازد و لشكر سفيانى هر كجا كه روياروى او باشد، از حجاز تا عراق و شام ، شكست مى خورد.. روايات يك نبرد يا بيشتر را ياد مى كند كه در عراق بين لشكر سفيانى از طرفى و سپاهيان مهدى (ع ) و ياران خراسانى وى از ناحيه ديگر اتفاق مى افتد.



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , جنبش سفیانی , سفیانی , جنبش , فرهنگ و گرايش سياسى سفيانى , فرهنگ و گرایش سفیانی , فرهنگ سفیانی , گرایش سفیانی , سیاست سفیانی , سیاست , فرهنگ , گرایش , كينه سفيانى نسبت به اهل بيت و شيعيان , کینه ی سفیانی , اهل بیت و شیعیان , شیعیان , اهل بیت , درفش سرخ سفيانى , درفش سرخ , پرچم سرخ , پرچم سفیانی , آيا سفيانى يكى است يا چند تن , سفیانی چند تن است , آغاز جنبش سفيانى و مراحل آن،آغاز جنبش سفیانی،مراحل جنبش ،آغاز بازگشت و عقب نشينى سفيانى،عقب نشینی سفیانی، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : چهار شنبه 30 دی 1394
اشغال عراق توسط سفيانى

http://media.jamnews.ir/dini/7578953054289796916.jpg

به گفته روايات ، اشغال عراق براى سفيانى هدفى استراتژيك و فورى است . ولى ناگزير مى شود كه به جنگ قرقيسيا بپردازد، آنگاه پس از آن نبرد اجراى نقشه خود را ادامه دهد.
و در حمله به عراق ، طرف مخالفى جهانى و يا از دولتهاى منطقه در برابر وى وجود ندارد. حتى تركان كه سفيانى در قرقيسيا با آنها وارد نبرد مى شود هدفشان بدست آوردن ثروت و گنج قرقيسيا است و كارى به مسائل عراق ندارند.
تنها نيروى مخالف او يمنى ها و خراسانيان ، يعنى ياران حضرت مهدى (عليه السلام ) مى باشند، اين امر روشنگر اين است كه جنگ سفيانى در عراق ، اساسا حركتى است بر ضد حضرت مهدى (عليه السلام ) و طرفداران وى .
اما مردم عراق ، آنطور كه روايات مى گويد به دو يا سه گروه تقسيم مى شوند، پشتيبانان زمينه سازان ظهور حضرت و طرفداران سفيانى و گروه سوم كه شيصبانى رهبرى آنها را بعهده دارد. از جابر جعفى نقل شده است كه گفت : از ابوجعفر (امام باقر (عليه السلام
))
درباره سفيانى سئوال كردم حضرت فرمود:
((سفيانى خروج نمى كند مگر آنكه قبل از او شيصبانى در سرزمين عراق خروج كند او همچون جوشيدن آب از زمين مى جوشد و فرستادگان شما را بقتل مى رساند. بعد از آن در انتظار خروج سفيانى و ظهور قائم باشيد.))(147)
مراد از شيصبانى در روايات اهل بيت (عليه السلام ) مردى از بنى عباس و يا مردى دشمن اهل بيت (عليه السلام ) است زيرا امامان (عليه السلام ) بنى عباس را به بنى شيصبان تعبير مى كردند و آن نام مردى بد كردار يا گمنامى است كه دشمن خود را بطور كنايه با اين كلمه بكار برده اند و شيصبان در لغت نامى از نامهاى ابليس است . پس از آنكه قدرت در دست زمينه سازان خراسانى و طرفداران آنهاست ، شيصبانى در عراق خروج مى كند با توجه به اينكه روايات ورود آنها را به عراق در مرحله اى قبل ، بيان مى دارد.
به هر حال ، وضع داخلى عراق بگونه اى است كه با ورود نيروهاى سفيانى همآهنگ و موافق است و با هيچ گونه مقاومت مهمى برخورد نمى كند. و يمنى ها و خراسانيان سرگرم حوادث ظهور در حجاز هستند و قواى سفيانى اندكى قبل از نيروهاى آنان وارد عراق مى شوند.
از امام باقر (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
((بدون شك خاندان فلان حكمرانى مى كنند و چون به فرمانروائى رسيدند اختلاف پيدا مى كنند و حكومتشان از هم مى پاشد و كارشان پراكنده مى شود، تا اينكه خراسانى و سفيانى بر آنها خروج مى كنند، يكى از مشرق و ديگرى از مغرب ، همچون ستوران در مسابقه به سوى كوفه مى شتابند. او از آنجا و ديگرى از اينجا، تا اينكه هلاكت خاندان فلان بدست اين دو خواهد بود. و اين دو نفر يكى از آنها را باقى نمى گذارند.))(148)
و مراد از فرزندان فلان در اينجا ممكن است خاندان شيصبانى حاكم عراق و يا فرزندان شيصبان ديگرى باشند.
از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
((گويا من سفيانى يا (رفيق او را) مى بينم كه در سرزمينهاى سرسبز شما در كوفه اقامت گزيده و منادى او بانگ مى زند كه هر كس سر شيعه على را بياورد هزار درهم جايزه دارد. در اين هنگام همسايه به همسايه حمله ور مى شود و مى گويد اين شخص از آنهاست . گردش را مى زند و هزار درهم را مى گيرد. اما در چنان روزى بر شما فرمانروائى نمى كنند مگر فرزندان زنان بدكار... و گويا من شخص نقابدارى را مى بينم ، پرسيدم : آن شخص نقابدار كيست ؟ امام فرمود: مردى از شماست كه مانند شما سخن مى گويد، نقاب بر چهره مى زند و بر شما احاطه پيدا مى كند شما را مى شناسد در حاليكه شما را نمى شناسيد او يكايك مردان شما را با عيب جوئى بدنام مى كند اما او جز فردى زنازاده نيست .))(149)
و نيز در نسخه خطى ابن حماد آمده است :
((سواران سفيانى همچون شب ظلمانى و سيل ويرانگر روى مى آورند به هر چيز كه برسند آنرا هلاك و نابود مى كنند تا آنكه وارد كوفه مى شوند و پيروان آل پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را بقتل مى رسانند آنگاه از همه جانب به جستجوى اهل خراسان مى پردازند در حاليكه اهل خراسان به طلب مهدى برمى خيزند و او را مى خوانند و به يارى او مى شتابند.))(150)
اين روايات فجايعى را كه ارتش سفيانى در جنگ عراق بويژه در حق شيعيان مرتكب مى شود به تفصيل بيان مى كند، ابن حماد به نقل از ابن مسعود گويد:
((چون سفيانى از رود فرات بگذرد و به محلى بنام حاقرقوفا برسد، خداوند ايمان را از او محو گرداند، آنگاه با هفتاد هزارتن ، در حاليكه شمشيرها را به خود آويخته اند به رودى كه به آن دجيل (دجله كوچك ) گويند روى آورد افراد ديگرى بيش از اينها وجود دارند كه برخانه زرين (قصر) غالب شوند. مبارزان را بكشند و شكم زنان باردار را بشكافند به گمان اينكه شايد آنها فرزند پسر داشته باشند، گروهى از زنان قريش در كنار نهر دجله از عابران و مسافران كشتى درخواست مى كنند كه آنها را با خودشان سوار نموده و نزد خويشان آنان برسانند اما آنها از كينه اى كه با بنى هاشم دارند آنها را با خود نمى برند.))(151)
معناى جمله ((در حاليكه شمشيرهايى بخود آويخته اند)) اين است كه آنها با ديگر سربازان در نوع اسلحه تفاوت دارند و ((خانه زرين )) ياد شده كه بر آن غالب مى شوند بنظر مى رسد محل گنج و يا قصرى باشد كه در كنار رود دجله يا دجيل (دجله كوچك ) قرار گرفته و منظور از زنان قريش زنهاى علويه از ذريه اهل بيت (عليه السلام ) مى باشند. از اميرمؤ منان (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
((ارتش سفيانى وارد كوفه مى شود و كسى را رها نمى كند مگر آنكه او را مى كشد ((آنچنان خوى آدمكشى دارند)) كه وقتى مردى از آنها به گوهر گرانبها و عظيمى برخورد نمايد به آن توجهى نمى كند. ولى اگر كودك خردسالى را ببيند او را دستگير كرده و بقتل مى رساند.))(152)
روايات نام تعدادى از مكانها را بجز جاهايى كه گذشت مانند زوراء (يعنى بغداد) انبار، صرات ، فاروق ، و روحا كه ارتش سفيانى در آنها تمركز پيدا مى كنند. از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
((او يكصد و سى هزارتن را به كوفه گسيل مى دارد و آنها در روحا و فاروق فرود مى آيند و شصت هزارتن از آنان از آنجا حركت مى كنند تا در كوفه محل قبر هود (عليه السلام ) در نخليه فرود مى آيند.))(153)
در كتاب ((لوائح الانوار البهيه )) اثر سفارينى حنبلى درباره سفيانى آمده است :
((او با تركان پيكار مى كند و بر آنها پيروز مى شود. آنگاه در زمين تبهكارى مى نمايد و وارد بغداد شده جمعى از آنان را از دم تيغ مى گذراند.))
كوتاه سخن اينكه هجوم سفيانى به عراق حمله اى خشم آلود و ويرانگر است و تا حد زيادى به هدف خود در كشتار شيعيان حضرت مهدى (عليه السلام ) موفق مى شود. وى با نيروى مقاوم مهمى از سوى حكومت رو برو نمى گردد حتى مقاومتى از ناحيه شيعه نيز ذكر نشده است بجز آنكه درباره مردى از عجم (غير عرب ) آمده است كه او با گروه اندك و غير مسلح خود در برابر ارتش سفيانى مى ايستد و آنها وى را بقتل مى رسانند:
((آنگاه مردى از عجم و از اهل كوفه با گروهى ضعيف خروج مى كند و فرمانده ارتش سفيانى وى را بين حيره و كوفه به قتل مى رساند.))(154)
بزودى روايت ابن حماد را كه بصراحت مى گويد آنها بجز اندكى ، غير مسلح مى باشد، خواهيم آورد ولى هجوم سفيانى نمى تواند هدف دوم او را كه تثبيت سلطه در عراق است تحقق بخشد. بلكه چند هفته اى بر نيروهاى او نمى گذرد كه خبر حركت نيروهاى زمينه سازان خراسانى و يمنى كه به سوى عراق مى شتابند به آنها مى رسد دچار وحشت و هراس مى شوند و نيروهاى سفيانى در برابر آنها عقب نشينى نموده و با آنها درگير نمى شوند مگر در چند نقطه كه درگير نبردهاى پراكنده اى مى گردند و در آنها شكست مى خورند.
به احتمال قوى تر، سفيانى از اين رو نيروهاى خود را از عراق به عقب مى راند كه به آنها يا بخش عظيمى از آنها براى ايفاى نقش جديد خود در حجاز سخت احتياج دارد تا بگمان خود به نهضت و قيام حضرت مهدى (عليه السلام ) در مكه پايان دهد. چه اينكه برخى روايات خاطر نشان مى سازد لشكرى را كه سفيانى براى پايان دادن به نهضت مهدى (عليه السلام ) به حجاز گسيل مى دارد، از عراق و بعضى مى گويند از شام اعزام مى كند البته ممكن است بخشى از آن از شام و بخش ديگرى از عراق باشد. از امام باقر (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
((سفيانى ، سپاهى را كه شمار آنان به هفتاد هزار نفر مى رسد به كوفه مى فرستد و اهل آن سامان را با كشتن و دار آويختن و اسارت گرفتن دچار مصيبت مى سازد. در اين حال ياوران درفش هاى سياه از سوى خراسان به حركت درآمده و منازل را يكى پس از ديگرى بسرعت پشت سر مى گذارند و با آنها (در ميان آنها) تعدادى از ياران حضرت قائم (عليه السلام ) وجود دارد))(155)
در نسخه خطى ابن حماد آمده است :
((سفيانى وارد كوفه مى شود و سه روز در آنجا به غارت مى پردازد شصت هزار نفر از اهالى آنجا را مى كشد سپس هيجده شب در آنجا مى ماند... آنگاه ياوران درفش هاى سياه روى مى آورند تا در كنار آب منزل مى كنند. ياران سفيانى به محض اينكه خبر فرود آنها را مى شنوند پا به فرار مى گذارند گروهى از نخلستانهاى كوفه خروج مى كنند، در حاليكه جز تعداد كمى از آنها مسلح نمى باشند و برخى از آنان اهل بصره اند.. به ياران سفيانى دست پيدا مى كنند و اسراى كوفه را از دست آنها آزاد مى سازند و ياران درفش هاى سياه افرادى را جهت بيعت نزد امام مهدى (عليه السلام ) مى فرستند))(156)
روايت بعدى كه از اميرالمؤ منين است گوشه اى از اشغال عراق توسط لشكر سفيانى و سپس ورود نيروهاى زمينه ساز خراسانى و يمنى را توصيف مى كند:
((او يكصدوسى هزارتن را به كوفه مى فرستد و آنها در روحاء و فاروق فرود مى آيند شصت هزار تن از آنها راهى كوفه مى گردند تا اينكه در محل قبر هود در نخليه فرود مى آيند و روز عيد به آنها هجوم مى آورند و فرمانرواى مردم شخصى ستم گر و كينه توز است كه به او كاهن و ساحر مى گويند، شخصى به عنوان فرمانده با پنج هزار كاهن از شهر بغداد به سوى آنها خروج مى كند، هفتاد هزار نفر را بر روى پل آن شهر بقتل مى رسانند به گونه اى كه مردم سه روز در اثر خون و تعفن اجساد از نزديك شدن به فرات پرهيز مى كنند و هفتاد هزار دوشيزه را كه دست و صورتشان ديده نشده به اسارت مى گيرند و آنان را در محملهايى سوار نموده به سوى جايگاهى در نجف مى برند آنگاه از كوفه صد هزار مشرك و منافق بيرون مى آيند تا وارد دمشق مى شوند و هيچ مانع جلوى آنها را نمى گيرد و آنجا همان ارم ، داراى بناهاى رفيع مى باشد.
درفش هاى بى نشانى كه از پنبه و كتان و ابريشم نيست از مشرق روى مى آورد كه بالاى چوب هاى آنها علامتى وجود دارد. مردى از اولاد آن حضرت آن درفش ها را به حركت در مى آورد، از مشرق ظاهر مى شود و بوى آن همچون مشك عنبر در مغرب استشمام مى شود ترس و وحشت يكماه پيشاپيش آنها بدل دشمنان راه مى يابد تا اينكه به خونخواهى پدران خود وارد كوفه مى شوند.
در اين حال سواران يمنى و خراسانى همچون ستوران پريشان مو و غبارآلود و تيزتك از نژاد اسبان ميان باريك بسوى كوفه مى شتابند وقتى يكى از آنان به پائين پاى خود مى نگرد مى گويد: پس از امروز خير و سعادتى در نشستن ما نيست ، بار خدايا ما توبه كننده ايم در حاليكه آنان بهترين دين داران هستند و خداوند آنان و امثال آنان از اولاد پيامبر را در كتاب گرانقدر خود چنين توصيف كرده است
((بدرستيكه خداوند توبه كنندگان و پاك سيرتان را دوست مى دارد)) مردى از اهل نجران خروج مى كند و دعوت امام را لبيك مى گويد او نخستين نصرانى است كه اجابت مى كند و معبد خود را ويران ساخته و صليبش را مى شكند و با بردگان و مردان ضعيف خروج مى كند و با درفش هاى هدايت رهسپار نخيله مى گردند.. محل گرد آمدن كليه مردم در همه زمين در فاروق خواهد بود. و در آن روز بين مشرق و مغرب سه ميليون نفر كشته مى شوند كه بعضى از آنها برخى ديگر را بقتل مى رسانند در چنين روزى تاءويل اين آيه آشكار مى شود ((پيوسته آن ادعاى آنها بود تا اينكه آنها را (با شمشير) درو شده و خموش ‍ قرار داديم .))
(157)
نسبت به اين روايت در نسخه ها خلل و اشتباهى وجود دارد، روايتى ديگر كه دقيق تر بنظر مى رسد در بحار از اميرمؤ منان (ع ) نقل شده است كه فرمود:
((اى مردم ، از من سئوال كنيد پيش از آنكه فتنه و فساد سرزمين شما را پس از مرگ و حياتش پايمال كند و سايه شوم خود را بر آن بگستراند و يا آتش از مغرب زمين در هيزم خشك و انبوه افتد و با فرياد بلند بانگ برآورد، واى بر او از انتقام جوئى و خونخواهى و مانند آن ، وقتى گردنش ‍ چرخ و روزگار طولانى شود شما مى گوئيد او مرده است ، يا هلاك شده (اگر زنده است پس در كجا بسر مى برد) در اين هنگام معنى اين آيه ، مصداق پيدا مى كند ((سپس پيروزى را براى شما برگردانديم و شما را با دارائى و فرزندان پسر يارى داديم و جمعيت شما را بيش از آنان قرار داديم )) ظهور آن حضرت نشانه ها و علامتهايى دارد: نخست محاصره كوفه با كمين كردن و پرتاب سنگ و ايجاد شكاف و رخنه در زواياى كوچه هاى كوفه ، با كمين كردن و پرتاب سنگ و ايجاد شكاف و رخنه در زواياى كوچه هاى كوفه ، تعطيل مساجد بمدت چهل شب ، كشف معبد و به اهتزاز در آمدن درفشهايى گرداگرد مسجد بزرگ كه شباهت به درفشهاى هدايت دارند، كشنده و كشته شده هر دو در آتش خواهند بود، كشتار زياد، مرگ سريع ، و كشته شدن نفس زكيه در نجف همراه با هفتاد تن از خوبان كه بين ركن و مقام ذبح مى شود و كشته شدن ((اسبغ مظفر)) در بتخانه با تعداد زيادى از انسانهاى شيطان صفت و خروج سفيانى با درفش سبز (سرخ ) و صليبى زرين است ، فرمانده آن مردى از قبيله كلب است و دوازده هزار سوار، سفيانى را بسوى مكه و مدينه همراهى مى كنند فرمانده آن گروه فردى از بنى اميه است كه به او خزيمه مى گويند چشم چپ او نابيناست و در چشم ديگرش نقطه اى خون وجود دارد، تمايل به دنيا دارد، هيچ پرچمدارى از او برنمى گردد تا اينكه در مدينه فرود مى آيد، مردان و زنانى از آل پيامبر(ص ) را گرد هم مى آورد و آنها را در خانه اى در مدينه كه به آن خانه ابوالحسن اموى مى گويند زندانى مى كند، او سوارانى را در جستجوى مردى از خاندان پيامبر (ص ) مى فرستد كه مردانى مستضعف در مكه گرد او جمع شده اند كه رئيس آنها مردى از غطفان است . تا اينكه در ميان سنگهاى پهن و سفيد در بيابان در مى آيند و در زمين فرو مى روند، هيچيك از آنها نجات پيدا نمى كند مگر يك مرد كه خداوند صورت او را به پشت مى گرداند تا آنها را بترساند و نشانه عبرتى براى آيندگان باشد در آن روز تاءويل اين آيه ((و اگر مى ديدى آن لحظه اى كه هراسان شدند و دستگير شدند از جايگاهى نزديك )) آشكار مى شود، سفيانى صد و سى هزار تن به كوفه مى فرستد و آنها در روحاء و فاروق و جايگاه مريم و عيسى (ع ) در قادسيه فرود مى آيند و هشتاد هزار تن از ايشان رهسپار كوفه شده و در محل قبر هود (ع ) در نخيله فرود مى آيند و در روز عيد و چراغانى به او هجوم مى آورند و رهبر مردم جبارى ستم پيشه است كه به او كاهن ساحر مى گويند از شهرى كه به آن زوراء (بغداد) گويند با پنج هزار كاهن خروج مى كند و بر سر پل آن شهر هفتاد هزار نفر را مى كشد بطورى كه مردم به جهت خونهاى ريخته شده و تعفن جسدها از نزديك شدن به فرات خوددارى مى كنند. دوشيزگانى را كه دست و صورت آنها بى حجاب ديده نشده از كوفه به اسارت مى گيرند و بر محملها سوار نموده به جايگاهى در نجف مى برند.
آنگاه صد هزار مشرك و منافق از كوفه خروج مى كنند و بى آنكه كسى مانع آنها شود وارد دمشق مى شوند و آن ارم داراى بناهاى رفيع مى باشد.
درفش هايى از مشرق زمين كه از پنبه و كتان و حرير نيست روى مى آورد در حاليكه بالاى چوبهاى آنها علامتهايى دارد و مردى از آل پيامبر (ص ) آنها را به پيش مى راند، روزى كه در مشرق ظاهر مى شود بوى خوش او همچون مشك عنبر در مغرب به مشام مى رسد، ترس و هراس يك ماه پيشاپيش آنها به دل دشمنان راه مى يابد.
پسران سعد، در كوفه به خونخواهى پدران خود برمى خيزند و آنها فرزندان فاسقان هستند تا اين كه سواران حسين بسان اسبان مسابقه ژوليده مو و غبار آلود و پيشانى هايى سفيد و ديدگانى اشكبار دارند بر آنان هجوم مى آورند ناگاه يكى از آنها در حالى كه اشك مى ريزند پاى خود را بزمين مى زند و مى گويد بعد از امروز ديگر خير و سعادتى در نشستن نيست ، پروردگارا ما توبه كنندگان و دلشكستگانيم و در پيشگاه ربوبى تو سر فرود مى آوريم و پيشانى بر خاك مى سائيم . آنها بزرگانى هستند كه خداوند بزرگ در قرآن مجيد آنها را چنين توصيف نموده است
((خداوند توبه كنندگان و پاكيزه گان را دوست مى دارد))
و ديگر پاك سيرتان كه از آل پيامبرند.
مردى از نجران خروج مى كند و دعوت امام را اجابت مى نمايد و او نخستين نصرانى است كه پاسخ مثبت مى دهد، معبد خود را ويران مى كند و صليب آن را مى شكند و با بردگان و مردمان ضعيف و سواران خروج مى كند و با درفش هاى هدايت رهسپار نخيله مى گردد. محل گرد آمدن تمام مردم زمين ، در فاروق است و آن جايگاه مسير حج رفتن اميرمؤ منان است كه بين برس و فرات قرار دارد، پس در آن روز بين مشرق و مغرب سه هزار يهودى و نصرانى كشته مى شوند و برخى بعض ديگر را مى كشند. در آن روز تاءويل اين آيه مصداق پيدا مى كند
((پيوسته آن ، ادعاى آنها بود تا اينكه آنها را همچون در ديدگان خموش قرار داديم )) بوسيله شمشير و زير سايه شمشير.))
قسمت اول و آخر اين روايت ، يك جنگ جهانگير را خاطرنشان مى سازد كه نابودى و ويرانى آن گريبانگير غرب مى شود و در آن سه هزار هزار يعنى سه ميليون نفر كشته مى شوند و ما آن را در جاى خود بيان خواهيم كرد.
و شايد معناى
((ايجاد شكاف و رخنه در زواياى كوچه هاى كوفه )) ساختن سنگر و پناهگاه جنگ خيابانى در برابر حمله سفيانى باشد و بزودى درباره درفشهاى سه گانه پيرامون مسجدالحرام در مكه و حجاز در نهضت ظهور، با توجه به كشمكش و درگيرى براى بدست گرفتن قدرت اندكى قبل از ظهور حضرت مهدى (ع ) بيان خواهد شد ((و كشته شدن انسانى پاك سرشت در نجف با هفتاد تن و در روايتى هفتاد نفر از شايستگان ))
بعيد نيست قابل انطباق با شهيد بزرگوار آقاى صدر قدس ‍ سره باشد زيرا او باتفاق هفتاد نفر از صالحان به شهادت رسيد. و پشت كوفه همان نجف اشرف است .
و وجود مطهر و پاكيزه اى كه اندكى قبل از ظهور حضرت مهدى (ع ) بين ركن و مقام به شهادت مى رسد، فرستاده آن حضرت به سوى مردم مكه است .
در اين روايت چند نام و واژه وجود دارد كه معنى و مقصود آن مشخص ‍ نيست مانند اسبغ مظفر كه در بتخانه بقتل مى رسد با بسيارى از انسانهاى شيطان صفت و مانند پسران سعد سقا و غير آن .
برخى روايات وجود دارد كه اشاره دارند، حضرت مريم و عيسى عليهماالسلام از عراق ديدن نموده و در قادسيه منزل كرده اند و مدتى در محل مسجد براثا نزديك بغداد باقى مانده اند. والله العالم .
اما جايگاه قبر هود (ع ) در نخيله معروف است در نزديكى نجف اشرف در وادى السلام مى باشد و فرمانده مردم شخص كاهن و ساحرى است ، شايد همان شيصبانى باشد كه در روايت آمده و قبل از سفيانى در عراق خروج مى كند و درفش هاى مشرق زمين ، همان درفش هاى زمينه سازان خراسانى است و منظور از مهر و علامت بر فراز درفش ها ممكن است شعار (الله ) باشد كه آرم جمهورى اسلامى است كه امام خمينى رهبر كبير انقلاب آن را برگزيده است و فاروق در روايت دوم بايد حاشيه و تفسيرى از يكى از راويان باشد كه در متن روايت وارده شده است و ممكن نيست كه از سخنان اميرمؤ منان (ع ) باشد و ممكن است محل تجمع مردم در آنجا به اين معنا باشد كه نيروهاى حضرت مهدى (ع ) در آن مكان گردهم مى آيند و آنگاه جنگ جهانى ياد شده ميان غير مسلمانان بوجود مى آيد.
توجه داشته باشيد كه اين روايات اميرمؤ منان و امثال آن نياز به تحقيق در سند و الفاظ آن دارد و ظاهرا بسيارى از اين خطبه ها و روايات طولانى از نشانه هاى ظهور و نهضت آن حضرت خطبه ها و مقالاتى از راويان و علمائى است كه تعدادى از روايات رسيده از اميرمؤ منان و امامان عليهم السلام را در ميان آنها تنظيم نموده اند آنگاه آنها را به امامان (ع ) نسبت داده اند. بنابراين ارزش علمى آن در حدى است كه سخن از راويان و علمائى است كه آگاهى و شناخت آنها از روايات بيش از ما بوده و آنان به زمان صدور روايات نزديكتر بوده اند.. و در اينجا مجال شرح آن نيست .



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , جنبش سفیانی , سفیانی , جنبش , فرهنگ و گرايش سياسى سفيانى , فرهنگ و گرایش سفیانی , فرهنگ سفیانی , گرایش سفیانی , سیاست سفیانی , سیاست , فرهنگ , گرایش , كينه سفيانى نسبت به اهل بيت و شيعيان , کینه ی سفیانی , اهل بیت و شیعیان , شیعیان , اهل بیت , درفش سرخ سفيانى , درفش سرخ , پرچم سرخ , پرچم سفیانی , آيا سفيانى يكى است يا چند تن , سفیانی چند تن است , آغاز جنبش سفيانى و مراحل آن،آغاز جنبش سفیانی،مراحل جنبش،از وادى يابس (دره خشك ) تا دمشق،دمشق،وادی یابس،اشغال عراق توسط سفيانى،اشغال عراق،عراق و سفیانی، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : پنج شنبه 24 دی 1394
از وادى يابس (دره خشك ) تا دمشق

http://8pic.ir/images/eeh6pmo22dvm1hel8cm6.jpg

در اينكه سفيانى جنبش خود را از خارج دمشق از منطقه حوران يا درعا در مرز سوريه اردن آغاز مى كند، روايات تقريبا همداستانند، البته روايات ، منطقه خروج وى را وادى يابس و اءسود (دره خشك و سياه ) مى نامند.
از امير مؤ منان (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
((پسر هند جگرخوار از وادى يابس (دره خشك ) خروج مى كند و او مردى است چهارشانه ، با چهره اى ترسناك و سرى بزرگ كه در چهره اش اثر آبله پيداست به قيافه اش كه بنگرى ، يك چشم بنظر مى رسد، نامش عثمان و نام پدرش عنسبه (عيينه ) و از فرزندان ابوسفيان است . تا اينكه به سرزمينى قرار و معين (آرام و داراى آبى گوارا) مى رسد، آنگاه بر منبر آن جا قرار مى گيرد.))(135)
البته زمين ذات قرار معين (داراى آرامش و آبى گوارا) كه در قرآن آمده است به دمشق تفسير شده است .
در نسخه خطى ابن حماد از محمد بن جعفر بن على نقل شده است كه گفت :
((سفيانى از فرزندان خالد پسر يزيد پسر ابوسفيان ، مردى است با سرى درشت و چهره اى آبله گون ، در چشمش نقطه اى سفيد پيداست او از ناحيه اى از شهر دمشق كه وادى يابس (دره خشك ) ناميده مى شود با هفت نفر كه يكى از آنها درفشى پيچيده با خود دارد، خروج مى كند.))(136)
و در صفحه 74 همين نسخه آمده است كه آغاز حركت سفيانى ((از قريه اى در غرب شام به نام اءندرا همراه 7 نفر مى باشد)) و در صفحه 79 از ارطاة بن منذر آمده است كه گفت : ((مردى بدسيما و ملعون از مندرون در شرق بيسان در حاليكه برشترى سرخ سوار و تاجى برسر نهاده است ، خروج مى كند.))
ابن حماد، روايات متعددى از تابعين آورده است كه آنها را به پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم يا اهل بيت (عليه السلام ) نسبت نداده اند، اين روايات درباره سفيانى و آغاز جنبش او مطالبى بيان كرده كه به افسانه بيشتر شباهت دارد... مثل اينكه
((او در عالم خواب ديده مى شود به او مى گويند برخيز و قيام كن وى سه چوب نى در دست دارد به هر كس كه آنها رابزند مرگ او حتمى است .))(137)
ولى صرف نظر از روايات مبالغه آميز و بيانگر امور غير عادى ، روايات ديگرى هست كه از جنبش سريع و شديد سفيانى حكايت دارد و شدت يورش وى نزد راويان شيعه امرى شناخته شده است ، بطوريكه يكى از راويان ، درباره اينكه شيعيان هنگام خروج سفيانى چه بايد بكنند، از امام صادق (عليه السلام ) سؤ ال مى كند.
از حسين بن ابى العلاء حضرمى چنين روايت شده است كه گفت :
((از ابوعبدالله (امام صادق (عليه السلام )) پرسيدم : وقتى سفيانى خروج كند ما شيعيان چه بكنيم ؟ حضرت فرمود: مردان چهره خود را از او بپوشانند و به زن و فرزندان آسيبى نمى رسد و چون برپنج شهر، يعنى شهرهاى شام مسلط شد، شما به سوى صاحب خود (حضرت مهدى (عليه السلام )) كوچ كنيد.))(138)
بنظر مى رسد كه سرسخت ترين سفيانى ابقع و هوادارانش مى باشند كه مراد از بنى مروان در روايت ابن حماد نيز همين ها مى باشند آنجا كه مى گويد:
((او برمروانى چيره شده و او را بقتل مى رساند سپس بنى مروان را سه ماه كشتار مى كند، آنگاه روى به اهل مشرق (ايرانيان ) مى آورد تا اين كه وارد كوفه مى شود))(139)
برخى روايات ، نشانگر اين معنى است كه شيعيان منطقه شام هنگام خروج سفيانى ، از دشمنان عمده وى شمرده نمى شوند، بلكه طرفداران اءبقع و اءصهب هستند كه دشمنان شيعه و سفيانى هر دو محسوب مى شوند، از امام باقر (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
((سفيانى ، براى انتقام گرفتن از دشمنانتان به نفع شما كافى است و او براى شما از نشانه هاست با آنكه ، آن فاسق اگر خروج مى كرد شما يكى دو ماه بعد از خروج او مى مانديد و از ناحيه او به شما ضررى نمى رسيد تا آنكه جمعيت زيادى را قبل از شما بقتل برساند. بعضى از ياران از آن حضرت پرسيدند: در آن وقت وظيفه ما نسبت به زن و فرزندمان چيست ؟ امام فرمود: مردان شما خود را از او بپوشانند زيرا كه هراس و شرارت او البته برشيعيان ماست ، اما زنان ان شاالله به آنها ضررى نمى رسد. پرسيدند: مردان كجا بروند و از او به كجا بگريزند؟ امام فرمود: هر كس ‍ مى خواهد از شر آنها بگريزد به مدينه يا مكه و يا شهر ديگر برود.. ولى شما بايد به مكه روى آوريد كه آنجا محل اجتماع شماست . و اين فتنه نه ماه به مدت باردارى زن طول مى كشد و بخواست خدا بيش از آن نخواهد شد.))(140)
اين روايت حاكى از اين است كه هجوم سفيانى برشيعيان ، در شام ، در ماه رمضان پس از خروج وى خواهد بود. همچنين روايات يادآور مى شوند كه سلطه او بر منطقه قدرتمندانه و مطلق است بگونه اى كه برتمام مشكلات داخلى پيروز مى گردد.
((مردم شام از او اطاعت مى كنند. بجز دسته هايى از پويندگان حق كه خداوند آنها را از شرّ خروج همراه وى حفظ مى كند))(141)
برخى از راويان ، از اين روايت اينگونه مى فهمند كه شيعيان لبنان و سرزمين شام در قلمرو حكومت سفيانى قرار نمى گيرند و از او اطاعت نخواهند كرد. البته اين امر امكان پذير است و كمترين دليل بر آن ، جدا شدن گروههايى از اهل شام از گردن نهادن به فرمان اوست . چه اينكه جمعيت هاى آگاه ، از شيعيان و غير شيعيان كه از مصونيت الهى برخوردارند از مشاركت در جنبش سفيانى و عمليات نظامى وى در عراق و حجاز سرپيچى مى كنند. و بعيد نيست كه آنها داراى وضع سياسى ويژه اى باشند كه با ديگر هموطنان عادى در دولت سفيانى متفاوت باشد و آنها را تا اين اندازه مستقل ساخته باشد نظير لبنان كنونى نسبت به سوريه .
به هر حال ، وقتى سفيانى از استيلاى خود بر منطقه آسوده خاطر مى شود، عمليات مهم برون مرزى خود را آغاز مى كند، از جمله سپاه بزرگ خود را جهت رويارويى با ايرانيان زمينه ساز، آماده مى كند.
((سفيانى تلاش و كوشش خود را صرفا متوجه عراق مى كند و سپاه وى وارد قرقيسيا مى شود و در آنجا به كارزار مى پردازد.))(142)



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , جنبش سفیانی , سفیانی , جنبش , فرهنگ و گرايش سياسى سفيانى , فرهنگ و گرایش سفیانی , فرهنگ سفیانی , گرایش سفیانی , سیاست سفیانی , سیاست , فرهنگ , گرایش , كينه سفيانى نسبت به اهل بيت و شيعيان , کینه ی سفیانی , اهل بیت و شیعیان , شیعیان , اهل بیت , درفش سرخ سفيانى , درفش سرخ , پرچم سرخ , پرچم سفیانی , آيا سفيانى يكى است يا چند تن , سفیانی چند تن است , آغاز جنبش سفيانى و مراحل آن،آغاز جنبش سفیانی،مراحل جنبش،از وادى يابس (دره خشك ) تا دمشق،دمشق،وادی یابس، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : سه شنبه 22 دی 1394
آغاز جنبش سفيانى و مراحل آن

http://bashiran.ir/wp-content/uploads/2015/06/imam-zaman-1.jpg

شرايط و اوضاع ترسيم شده در روايات ، جنبش سفيانى را بسيار خشن و سريع توصيف مى كند يا به تعبير سياسى امروز جنبشى دراماتيك و خونين مى باشد زيرا اوضاع جهانى و كشمكش بين ابرقدرتها به اندازه اى وخيم مى شود كه منجر به نبرد مى گردد. و وضع سرزمين شام كه فتنه فلسطين آن را بر هم مى زند ((همچون بهم خوردن آب در مشك )) و از ضعف و ناتوانى و تجزيه شدن ، گرفتار رنج و افسردگى است .. و مهمتر از آن ، از نظر غربى ها و يهوديان رسيدن نيروهاى اسلام و قواى ايرانيان به مرزهاى فلسطين و دروازه هاى قدس مى باشد، سپس نفوذ روسها در سرزمين شام و جهان اسلام افزايش مى يابد. از اين رو آنها اقدام به انتخاب زمامدارى مقتدر مى نمايند. تا بتواند منطقه پيرامون اسرائيل را براى سلطه اسرائيل كاملا زير فرمان آورد و از اين جاست كه او نقش مهم خود را كه تنها خط دفاع (عربى ) از اسرائيل و غرب است اجرا مى كند، بلكه آنها دست او را در جنگ عراق و اشغال آن جهت جلوگيرى از خطر ايرانيان و ياران درفش هاى سياه باز مى گذارند. همچنانكه دست سفيانى را دريارى رساندن به حكومت ضعيف حجاز و براى درهم شكستن جنبش اساسى و نوينى كه نمى تواند نهضت امام مهدى (عليه السلام ) در مكه مكرمه بشمار آيد باز مى گذارند.
جنبه هايى را كه روايات ، آشكارا يا به اشاره ياد مى كند، به فهميدن سرعت و شدتى كه از ويژگيهاى جنبش سفيانى مى باشد و روايات درباره آنها سخن مى گويد، كمك مى كند. از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
((سفيانى از نشانه هاى حتمى ظهور است و خروج او از آغاز تا انجام پانزده ماه بطول مى انجامد، وى شش ماه كارزار مى كند، همينكه بر پنج شهر دست يافت نه ماه فرمانروائى مى كند بى آنكه روزى برآن افزوده شود))(132)
آن پنج شهر عبارتند از: دمشق ، اردن ، حمص ، حلب و قنسرين كه مراكز فرمانروائى منطقه ، سوريه ، اردن و لبنان مى باشد. و روايات بر بودن اردن در آنها تصريح مى كند، اما لبنان كه جزئى از سرزمين شام و تابع پنج شهر بحساب مى آيد، بعيد نيست كه در قلمرو حكومت سفيانى قرار گيرد. ولى برخى از روايات ، گروههايى را از فرمانروائى سفيانى جدا مى كنند كه عبارتند از: بپاى دارندگان حق كه خداوند آنها را از شرّ خروج با او حفظ مى كند كه بيان خواهد شد و مردم لبنان از آن دسته مى باشند.
روايات زمان جنبش وى را معين مى كند و وقوع آن را در ماه رجب مى داند، از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
((از نشانه هاى حتمى ظهور خروج سفيانى در ماه رجب است .))(133)
و اين امر، يعنى خروج سفيانى شش ماه قبل از ظهور حضرت مهدى (عليه السلام ) خواهد بود، زيرا حضرت در شب دهم يا روز دهم محرم همان سال در مكه ظهور مى كند و تسلط سفيانى بر منطقه شام كه عبارت است از لشكركشى به عراق و سپس به حجاز، به تصور پيروزى بر ياران امام مهدى (عليه السلام ) و نهضت آن حضرت مى باشد قبل از ظهور آن بزرگوار انجام مى پذيرد. بنابراين جنبش سفيانى در سه مرحله انجام مى شود، نخست : مرحله تثبيت سلطه وى در شش ماهه اول . مرحله دوم : هجوم و پيكار او در عراق و حجاز، مرحله سوم : بازگشت وى از توسعه طلبى در عراق و حجاز و دفاع در برابر تحرك سپاه حضرت مهدى (عليه السلام )، جهت حفظ متصرفات باقيمانده اش از سرزمين شام و اسرائيل و قدس .
قابل دقت است كه ، روايات مربوط به سفيانى جنگ هاى شش ماهه اول وى را به اختصار ترسيم مى كند و اين درگيريها ابتدا جنگ هاى داخلى او با اءصهب و اءبقع و سپس با نيروهاى اسلامى و غيراسلامى مخالف خود است تا اينكه استيلاى او برسرزمين شام كامل مى گردد.
ولى با توجه به جنبش او، طبيعى است كه اين شش ماه ، سراسر پر از عمليات هاى متراكم نظامى خواهد بود وى بگونه اى سلطه خود را تحكيم مى بخشد كه بتواند نيروهاى زيادى را براى نبردهاى گسترده در نه ماه آينده تجهيز و گردآورى نمايد. و ممكن است سفيانى در كنار جنگهاى شش ماهه اول خود، علاوه بر اءبقع و اءصهب با فرمانروايان اردن و لبنان و ديگر نيروهاى مخالف درگيرى داشته باشد.
روايتى ، به شدت جنگ هاى سفيانى با ابقع و اصهب اشاره مى كند و همين جنگ ها موجب نابودى شام مى گردد. از امام باقر (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
((از نشانه هاى ظهور، فرو رفتن يك آبادى به نام جابيه از روستاهاى شام و فرود آمدن تركان در جزيره و روميها در رمله است ، درگيريهاى زيادى در اين هنگام در سراسر زمين رخ مى دهد تا اينكه شام ويران مى گردد ((و در روايتى آمده است ، نخستين سرزمينى كه ويران مى شود شام است )) و علت ويران شدن آن اجتماع سه درفش (نيرو) در آنجاست ، نيروهاى اصهب ، لشكر ابقع و لشكر سفيانى .))(134)
اما خرابى دمشق با توجه به سخن اميرمؤ منان (عليه السلام ) كه فرمود: ((دمشق را قطعا تخريب خواهم كرد... اين عمل را مردى از خاندان من انجام مى دهد)) ظاهرا همان ويرانى اى است كه در نبرد بزرگ آزادسازى قدس كه توسط امام مهدى (عليه السلام ) با سفيانى ، يهوديان و رومى ها اتفاق مى افتد.
اما سفيانى در نه ماهه پايانى حكومت خود، دست به نبردهاى بزرگى مى زند كه مهمترين آنها با تركان (روسها؟) و هواداران آنها در قرقيسيا است ، سپس نبردهاى او در عراق با ايرانيان زمينه سازان ظهور، و يمنى كه طبق برخى از روايات با آنان مى باشد.
و ممكن است سفيانى در مدينه منوره داراى نيروهايى باشد كه در كنار نيروهاى حكومت حجاز، در برابر نبردى كه احتمالا توسط حضرت مهدى (عليه السلام ) براى آزادى مدينه انجام مى پذيرد وارد پيكار شوند.
سفيانى پس از شكست در عراق و حجاز به شام و فلسطين باز مى گردد تا در بزرگترين كارزار حضرت مهدى (عليه السلام ) يعنى نبرد بزرگ فتح قدس به مصاف بپردازد.



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , جنبش سفیانی , سفیانی , جنبش , فرهنگ و گرايش سياسى سفيانى , فرهنگ و گرایش سفیانی , فرهنگ سفیانی , گرایش سفیانی , سیاست سفیانی , سیاست , فرهنگ , گرایش , كينه سفيانى نسبت به اهل بيت و شيعيان , کینه ی سفیانی , اهل بیت و شیعیان , شیعیان , اهل بیت , درفش سرخ سفيانى , درفش سرخ , پرچم سرخ , پرچم سفیانی , آيا سفيانى يكى است يا چند تن , سفیانی چند تن است , آغاز جنبش سفيانى و مراحل آن،آغاز جنبش سفیانی،مراحل جنبش، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : دو شنبه 21 دی 1394
آيا سفيانى يكى است يا چند تن

http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/92-04/02/n00005011-b.jpg

بى ترديد سفيانى وعده داده شده كه روايات موجود در منابع شيعه و سنى بر آن دارد، يك نفر است اما در برخى از روايات همچون نسخه خطى ابن حماد و غير آن سخن از دو سفيانى به ميان آمده است ، سفيانى اول و سفيانى دوم و گاهى از بعضى روايات استفاده مى شود كه آنها سه تن هستند. اما آنكه مورد نكوهش قرار گرفته و دست به شرارت و كارهاى آنچنانى مى زند، همان سفيانى دوم است ، زيرا سفيانى اول پس از استيلا بر سرزمين شام و جنگ قرقيسيا، در جنگ عراق در برابر سپاه ايرانيان و ياران درفش هاى سياه شكست مى خورد و در اثر زخمى كه بر او وارد مى شود در راه بازگشت به شام به هلاكت مى رسد و سفيانى دوم را جانشين خود قرار مى دهد تا ماءموريت مهم او را ادامه دهد.
چنانچه اين روايات صحيح باشد، سفيانى اول ، فرمانرواى نابكارى است كه زمينه ساز سفيانى اصلى وعده داده شده است ، همچنان كه يمنى و خراسانى ها ياران درفش هاى سياه زمينه ساز نهضت حضرت مهدى (عليه السلام ) مى باشند. ابن حماد گويد وليد گفت :
((سفيانى روى مى آورد و به جنگ بنى هاشم و هركس از ياوران درفش هاى سه گانه و غير آنان كه با او بستيزد، مى پردازد و بر همه آنها چيره مى شود. آنگاه روانه كوفه مى شود و بنى هاشم بسوى عراق مهاجرت مى كنند، سپس سفيانى در بازگشت از كوفه در نزديكى شام به هلاكت مى رسد و مرد ديگرى از فرزندان ابوسفيان را جانشين خود مى سازد كه غلبه با اوست و بر مردم چيره مى شود.. و سفيانى مورد نظر، همين است ))(131)
شبيه اين روايت را در متعدد بودن سفيانى ، در صفحات 60 و 74 و غير آن روايت كرده است .



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , جنبش سفیانی , سفیانی , جنبش , فرهنگ و گرايش سياسى سفيانى , فرهنگ و گرایش سفیانی , فرهنگ سفیانی , گرایش سفیانی , سیاست سفیانی , سیاست , فرهنگ , گرایش , كينه سفيانى نسبت به اهل بيت و شيعيان , کینه ی سفیانی , اهل بیت و شیعیان , شیعیان , اهل بیت , درفش سرخ سفيانى , درفش سرخ , پرچم سرخ , پرچم سفیانی , آيا سفيانى يكى است يا چند تن , سفیانی چند تن است , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 20 دی 1394
فرهنگ و گرايش سياسى سفيانى

http://www.mouoode.ir/wp-content/uploads/2014/12/kart-postal-117.jpg

روايات ، نشانگر اين معناست كه سفيانى فرهنگ و آموزش غربى دارد و چه بسا در همانجا نشو و نما كرده باشد. در كتاب غيبت طوسى از بشر بن غالب بصورت مرسل روايت شده است كه گفت :
((سفيانى در حاليكه رهبرى گروهى را بعهده دارد مانند شخص ‍ نصرانى صليب برگردن دارد و از سرزمين روميان روى مى آورد.))(125)
در روايت كلمه منتصر آمده اما در اصل بايد ((متنصر)) باشد، چنانكه در بحار ج 52 ص 217 آمده است ، يعنى ، مسلمان مسيحى شده . و جمله ((از سرزمين روميان مى آيد)) يعنى كسى كه از سرزمين روم (غرب ) به شام مى آيد و آنگاه دست به جنبش و قيام مى زند. و نيز نشانگر اين است كه او رهبرى سياسى غربى ها و يهوديان را بر عهده دارد و با حضرت مهدى (عليه السلام ) كه دشمن روم يعنى غربيهاست به نبرد مى پردازد و با تركان يا هواداران تركها كه بنظر ما روسها هستند وارد جنگ مى شود. و سفيانى پايتخت خود را در حوادث زمان ظهور و در پيشاپيش لشكركشى حضرت مهدى (عليه السلام ) از دمشق به رمله فلسطين منتقل مى سازد همانجائى كه طبق روايت ، شورشيان رومى در آنجا فرود مى آيند.
بلكه به طوريكه پيداست ، بعنوان خط مقدم دفاعى بنفع يهوديان و رومى ها وارد پيكار با حضرت مهدى (عليه السلام ) مى شود و روايات ، بطوريكه خواهيد دانست درباره شكست او كه به شكست يهوديان منتهى خواهد شد سخن مى گويد.
همچنين دليل ديگر برگرايش وى به غربى ها اين است كه پس از شكست و كشته شدن او باقيمانده نيروهايش به سوى غرب مى گريزند، آنگاه ياران امام مهدى (عليه السلام ) آنها را بازگردانده و بقتل مى رسانند.
از ابن خليل ازدى ، روايت شده است كه گفت : از ابوجعفر (امام باقر) (عليه السلام ) شنيدم كه درباره اين آيه شريفه
((وقتى آنان خشم و عذاب ما را احساس كنند از آن ديار مى گريزند فرار نكنيد و باز گرديد به سوى آنچه اسراف مى كرديد و خانه هايتان . شايد از شما سئوال شود.))
فرمود:
((وقتى قائم قيام كند و سپاهى بسوى بنى اميه به شام گسيل دارد آنان به سوى روم (غرب ) بگريزند روميان به آنها گويند ما شما را در سرزمين خود راه ندهيم مگر اينكه به آئين مسيحيت درآئيد، آنگاه صليب به گردن خود آويزند و روميان آنان را به سرزمين خود راه دهند وقتى ياران قائم (عليه السلام ) به قصد نبرد با روميان ، روياروى آنان فرود آيند، روميان از آنها درخواست امان و صلح كنند اما ياران قائم مى گويند: امان نمى دهيم تا آنكه افرادى را كه از ما نزد شماست به ما برگردانيد سپس روميان آنها را به ياران قائم (عليه السلام ) باز مى گردانند و اين است معنى فرموده خداوند: ((فرار نكنيد و بازگرديد به سوى آنچه اسراف مى كرديد و خانه هايتان شايد مورد سئوال واقع شويد)) سپس فرمود: او از آنها درباره گنجها سئوال مى كند. در حاليكه او بهتر از هر كس از آنها آگاه است آنها مى گويند واى برما كه سخت ستمكار بوديم پيوسته اين گفتار: حسرت آميز برزبانشان بود تا آن كه ما همه را طعمه شمشير مرگ و هلاكت ساختيم .))(126)
و معنى اين جمله كه ((هنگاميكه ياران قائم روياروى آنان قرار مى گيرند، آنها امان مى طلبند)) اين است كه ياران حضرت ، انبوه نيروهاى خود را در مقابل روميان گسيل داشته و آنان را تهديد مى كنند و مراد از بنى اميه در اين روايت ياران سفيانى است كه در ديگر روايات نيز بدان تصريح شده است . بنظر مى رسد كه آنها مشاوران و فرماندهان سپاه اويند كه داراى موقعيت سياسى عمده اى مى باشند از اين رو ماجراى آنان تا بدانجا كشيده مى شود كه ، حضرت مهدى (عليه السلام ) و يارانش روميان را، در صورت تسليم نكردن اين افراد، تهديد به كارزار مى نمايند.



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , جنبش سفیانی , سفیانی , جنبش , فرهنگ و گرايش سياسى سفيانى , فرهنگ و گرایش سفیانی , فرهنگ سفیانی , گرایش سفیانی , سیاست سفیانی , سیاست , فرهنگ , گرایش , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : شنبه 12 دی 1394
بيوگرافى سفيانى

http://www.beytoote.com/images/stories/economic/hhe135.jpg

بين دانشمندان اسلامى اتفاق نظر است كه وجه تسميه او به سفيانى به خاطر نسبت داشتن با ابوسفيان است ، چرا كه وى از تبار ابوسفيان بشمار مى آيد، همانگونه كه فرزند زن جگرخوار نيز مى باشد به علت نسبت وى با جده اش هند زن ابوسفيان كه در جنگ احد وقتى حمزه سيدالشهداء به شهادت رسيد هند كوشيد تا جگر حمزه را از فرط كينه بدندان بكشد.
از اميرمؤ منان على (عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود:
((فرزند هند جگرخوار از وادى يابس (دره خشك ) خروج مى كند. او مردى است چهارشانه و بدقيافه ، داراى سرى بزرگ ، بر صورت او اثر آبله پيداست وقتى او را مى بينى پندارى كه يك چشم دارد، نامش ‍ عثمان و پدرش عيينه (عنبسه نسخه بدل ) او از فرزندان ابوسفيان است وارد سرزمين قرار و معين (با آرامش و آبى گوارا) مى شود و بر بالاى منبر آنجا قرار مى گيرد.))(117)
ميان شيعه معروف است كه او از اولاد عنبسه پسر ابوسفيان است و شايد از اين رو آن را عيينه دانسته اند كه كلمه عيينه در روايت با عنبسه اشتباه شده است . و در روايتى ديگر كه شيخ طوسى آن را روايت كرده است وى را از فرزندان عتبه پسر ابوسفيان ياد مى كند. (118) و فرزندان ابوسفيان پنج نفرند: عتبه ، معاويه ، يزيد، عنبسه و حنظله .
ولى در يكى از نامه هاى اميرمؤ منان (عليه السلام ) به معاويه ، بطور صريح آمده است كه سفيانى از فرزندان معاويه است .
((اى معاويه ، مردى از فرزندان تو، بدخوى و ملعون و سبك مغز و ستمكار و واژگون دل و سختگير و عصبانى است . خداوند رحمت و مهر را از قلب او برده است دائى هاى او همچون سگ خون آشام اند. گوئيا من ، هم اينك او را مى بينم اگر مى خواستم او را نام مى بردم و توصيف مى كردم كه او پسرى چند ساله است ، لشكرى به سوى مدينه گسيل مى دارد. آنها وارد مدينه مى شوند و بيش از اندازه دست به كشتار و فحشاء مى زنند در اين حال مردى پاك و پرهيزكار از آنها فرار مى كند، كسى كه زمين را از عدل و داد سرشار خواهد ساخت همانگونه كه از ظلم و ستم لبريز شده است و من نام او را مى دانم و مى دانم كه در آن روز چند سال دارد و نشانه اش چيست .))
از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود:
((او از فرزندان خالد پسر يزيد پسر ابوسفيان است ))(119)
و ممكن است جدش عنبسه يا عتبه يا عيينه يا يزيد از نسل معاويه پسر ابوسفيان باشد كه در اين صورت اشتباه ، برطرف مى شود.
و مشهور نزد علماى سنت اين است كه نام وى عبدالله است و در نسخه خطى ابن حماد ص 74 نامش عبدالله پسر يزيد است و نيز در روايتى از منابع ما نام او عبدالله آمده است
(120) ولى همچنانكه گفتيم ، مشهور اين است كه نام او عثمان است .



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , جنبش سفیانی , سفیانی , جنبش , بيوگرافى سفيانى , بیوگرافی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : چهار شنبه 9 دی 1394
ورود سپاه ايران و مغرب به سرزمين شام

http://hamid-alimi.persiangig.com/image/Mazhabi/mahdi2.jpg

روايات مربوط به ورود نيروهاى مغربى به شام روشن است كه در پى برخورد و درگيرى تند و يا جنگ ميان دو گروه مى باشد، مانند روايتى كه قبلا گذشت :
((وقتى در شام دو گروه نظامى اختلاف كنند، نشانه اى از نشانه هاى الهى آشكار مى شود، پرسيدند: اى اميرمؤ منان آن نشانه چيست ؟ فرمود: زمين لرزه اى در شام رخ مى دهد كه صد هزار نفر در اثر آن هلاك مى گردند و اين را خداوند رحمتى براى مؤ منان و عذابى براى كافران قرار مى دهد. وقتى آن هنگام فرا رسد، نظاره گر سوارانى داراى اسبهايى سفيد و درفشهايى زردرنگ باشيد كه از مغرب روى مى آورند تا وارد شام مى شوند.))
ابن حماد از ابوسحاب روايت كرده است كه وى در زمان هشام (پسر عبدالملك ) گفت :
((سفيانى را نمى بينيد مگر آنكه مغربيها نزد شما بيايند، پس ‍ هرگاه ديديد كه او خروج نمود و بر منبر دمشق قرار گرفت ، اندكى نمى گذرد كه اهل مغرب را مى بينى .)) (106)
و رواياتى اين چنين ، دلالت دارد كه معروف نزد راويان تابعين ، اين است كه ورود نيروهاى مغربى به شام قبل از خروج سفيانى خواهد بود.
و مراد از ((اهل مغرب )) و ((مغربى )) در اين روايات ، مغرب دولت اسلامى است كه در برگيرنده ليبى و تونس و الجزائر و مغرب (مراكش ) كنونى مى باشد و منظور، نيروهاى دولتهاى غربى و يا دولت مغرب كه با آن مراكش گفته مى شود نيست ... و آنچه كه اين گفته را تاءييد مى كند اين است كه نيروهاى مغربى در برخى از روايات ، لشكر بربر و بربر ناميده شده است .
و روايت ديگر، آغاز رسيدن آن نيروها را معين مى كند كه همزمان با زمين لرزه و فرو رفتن زمين خواهد بود. ابن حماد از محمد حنفيه نقل كرده است كه فرود:
((نخستين گروههاى لشكريان مغربى وارد مسجد دمشق مى شوند و در حاليكه مشغول تماشاى ديدنى هاى شگفت انگيز آن هستند، ناگهان زمين فرو رفته و بخش غربى مسجد دمشق و آبادى اى به نام حرستا فرو مى رود، در اين هنگام سفيانى خروج مى كند.)) (107)
اما اين نيروها براى چه مى آيند و نقش آنها چيست ؟ احتمال مى رود، جهت يارى مردم شام بر ضد دشمنان خارجى آنها، يعنى يهوديان و رومى ها و يا به منظور كمك رساندن به بعضى از طرفهاى درگير در داخل شام حضور پيدا كنند.. اما از برخى روايات بر مى آيد كه آنها براى روياروئى با نيروهاى خراسانى زميه ساز كه داخل شام گرديده اند وارد مى شوند.. از آنجا كه هدف طرفداران درفشهاى سياه ، طبق همه روايات ، قدس مى باشد، ناگزير آمدن قواى مغربى مخالف آنها براى بازداشتن آنها از دست يافتن به هدف خود خواهد بود، بويژه با ملاحظه روايتى كه از نبرد بين آن دو گروه در قنيطره سخن مى گويد، پيداست كه قنيطره همين شهر اشغال شده كنونى سوريه مى باشد.
ابن حماد از زهرى نقل كرده است كه او گفت :
((ياران درفش هاى سياه و دارندگان درفش هاى زردرنگ (يعنى مغربى ها) در محل قنيطره با يكديگر برخورد نموده و به كارزار مى پردازند تا اينكه وارد فلسطين مى گردند در اين هنگام سفيانى بر اهل مشرق خروج مى كند وقتى مردم مغرب زمين در اردن فرود مى آيند، سركرده آنان مى ميرد و آنها به سه گروه تبديل مى شوند: دسته اى به جايگاه خود باز مى گردند و دسته اى حج انجام مى دهند و دسته اى باقى مى مانند. سفيانى با آنها به نبرد پرداخته و آنها را شكست مى دهد و آنان به اطاعت او در مى آيند.)) (108)
اين روايت مرسل (109)، از يكى از تابعين نقل شده كه دلالت دارد بر اينكه فتنه و درگيريهاى داخلى در سرزمين شام به نيروهاى ايرانى اجازه مى دهد كه براى مبارزه با يهوديان ، در منطقه ، دخالت نمايند اما روميان و يا غير روميان ، نيروهاى مغربى را جهت روياروئى با آنها تحريك مى كنند و محل اين نبرد را در قنيطره مى داند، تا اينكه ايرانيها در فلسطين حضور پيدا مى نمايند و نيروهاى مغربى را كه اندكى بعد از شكست در اردن مستقر مى شوند، منهدم مى سازند در همين زمان سركرده آنها در مغرب و يا حاكم اردن كه ميزبان نيروهاى مغربى است از دنيا مى رود و در نتيجه كارشان به ضعف مى گرايد، آنگاه سفيانى بقيه را تحت اطاعت خود در مى آورد، و بطوريكه برخى از روايات اشاره مى كند نيروهاى ايرانى پس از خروج سفيانى از شام عقب نشينى مى كنند.
ما توجه خواننده و پژوهشگر در اين زمينه را جلب مى كنيم به اينكه روايات مربوط به سپاهيان مغرب و ياران درفش هاى سياه در اين مورد و ديگر موارد، با جنبش فاطميون مغربى و جنبش درفش هاى سياه عباسيان در هم آميخته است . همچنانكه روايات مربوط به روميان با حملات صليبى و بلواى كور و كر اخير آنان آميخته شده است و راه شناخت بين حركت هاى قبل از زمان ظهور و جنبش هاى متصل به آن زمان اين است كه در روايات ، بطور صريح ، پيوند اين حادثه به خروج سفيانى و ظهور حضرت مهدى (ع ) آمده است ، همچنانكه در رواياتى كه ما به آن استشهاد نموديم و يا نشانه هاى ديگر مربوط بزمان ظهور و حوادث آن و جنبش نيروهاى مؤ ثر در آن نيز آمده است .
از اين رو شمار زيادى از روايات ، بين احاديث ظهور، نسبت به جنبشهاى فاطمى هاى مغربى يا عباسيان كه داراى درفش هاى سياه اند و يا حركت هاى رومى هاى صليبى و استعمارگران وجود دارد و تا روايت و يا قرينه اى بر وجود اين گونه حركتها در زمان ظهور موجود است ، صحيح نيست كه آن حديث دليلى بر نفى جنبش هاى آنان در زمان ظهوربحساب آيد.



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , ورود سپاه ايران و مغرب به سرزمين شام , سپاه , ايران , مغرب , شام ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : پنج شنبه 3 دی 1394
حوادث شام پيش از خروج سفيانى

 

http://www.ladestan.com/images/docs/000003/n00003871-b.jpg

http://s3.picofile.com/file/8203025642/10.png

 

برگرفته از كتاب : عصر ظهور
استخراج نوارى از حوادث جنبش سفيانى از آغاز تا پايان شكست او در نبرد آزادى قدس از احاديث مربوط به ظهور، كار نسبتا آسانى است بر عكس ، جدا نمودن حوادثى كه قبل از سفيانى است كار دشوارى مى باشد، زيرا احاديث آن ، غالبا به اختصار بيان شده و در روايات تقديم و تاءخيرى در ترتيب حوادث بكار رفته است . اما نتيجه همه آنها بدين ترتيب است :
1 پديد آمدن فتنه اى فراگير همه مسلمانان و استيلاى روم و ترك (يعنى غربيها و روسها) برآنان .
2 بوجود آمدن فتنه ويژه اى در سرزمين شام كه باعث اختلافات و ضعف و تنگناهاى مالى در ميان آنان مى گردد.
3 كشمكش و درگيرى بين دو گروه اصلى قدرتمند، در شام .
4 پديدار شدن زلزله در دمشق كه بر اثر آن سمت غربى مسجد آن شهر و برخى نواحى آن ويران مى شود.
5 ورود نيروهاى ايرانى و غربى به سرزمين شام .
6 درگيرى سه تن از سران ، بر سر قدرت در سرزمين شام : ابقع و اصهب و سفيانى ، و چيره شدن سفيانى بر آن دو نفر و استيلاى وى بر سوريه و اردن و يكپارچگى منطقه در تحت فرمان او.
همچنين روايات ، حوادث ديگرى را پيش از حركت سفيانى بيان مى كند كه قبلا گذشت و يا در فصلهاى ويژه آن خواهد آمد، مانند درگيرى روم و ترك (يعنى غربيها و روسها) و روى آورى نيروهاى آنها به سوى منطقه ... و خروج انقلابگر مصرى در مصر و ورود نيروهاى غربى به مصر و شورش ‍ شيصبانى در عراق و غير آن .
اما ظاهر شدن يمنى موعود، در روايت آمده كه او همزمان با خروج سفيانى يا نزديك به ظاهر خواهد شد، اما ياران درفش هاى سياه كه ايرانيان مى باشند نخستين زمينه سازان بشمار مى روند، كه مدتى قبل از حركت سفيانى ظاهر مى شوند و نيروهاى آنان پيش از حركت وى در سرزمين شام حضور مى يابند چنانكه خواهد آمد، رهبر آنها سيد خراسانى و فرمانده نيروهايشان شعيب بن صالح كه هر دو (وعده داده شده اند) مى باشند ظاهر مى گردند و برخى روايات مى گويد ظاهر شدن آن دو، نزديك خروج سفيانى است و بعضى مى گويند ظاهر شدن آن دو بيش از پنج سال قبل از سفيانى خواهد بود كه بخواست خدا در جاى خود خواهد آمد.



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , حوادث شام پيش از خروج سفيانى , حوادث شام , خروج سفیانی , حوادث پیش از خروج سفیانی , سفیانی , شام , حوادث , خروج , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : جمعه 27 آذر 1394
دوره استيلاى روميان

 

 

از كتاب : عصر ظهور
بومبى ، فرمانرواى روم در سال 64 ق .م با اشغال سوريه ، آن را به امپراطورى روم ملحق ساخت و در سال دوم ، قدس را به تصرف خويش در آورد و آن را تابع فرمانرواى رومى سوريه قرار داد، در انجيل متى آمده است كه : در سال 39 ق .م قيصر روم ،
((اگوست هيروديس ادومى )) را به عنوان فرمانرواى يهوديان برگزيد و او بنائى نو وسيع و زيبا را بر معبد بنياد كرد و به سال 4 ق .م در گذشت .
(82)
چنانكه انجيل ها آورده اند: پسر وى هيروديس دوم ، كسى است كه از سال 4 ق .م تا سال 39 ق .م ، فرمانروائى كرد و حضرت مسيح عليه السلام در زمان او ديده به جهان گشود و هم او بود كه يحيى بن زكريا عليهاالسلام را به قتل رساند و سر وى را بر طبقى زرين ، نزد سالومه يكى از عناصر بد كاره بنى اسرائيل هديه فرستاد. (83)
انجيل ها و تاريخ نويسان ، از آشفتگى ها و آشوب هايى كه در عهد نرون به سالهاى 54 م 68 م . در قدس و فلسطين به وقوع پيوست و ماجراهايى كه ميان يهوديان و رومى ها و ميان خود يهوديها اتفاق افتاد ياد مى كنند، كه فسبسيان قيصر روم فرزند خود تيطس را به عنوان فرمانرواى منطقه ، در سال 70 م . منصوب كرد وى به قدس يورش برد و يهوديان در آنجا متحصن گشتند تا آنكه آذوقه آنان تمام شده ضعيف گرديدند، تيتوس ديوار شهر را خراب كرد و آن را به اشتغال خويش در آورد و با كشتن هزاران يهودى ، خانه هاى آنها را ويران ساخت و معبد را در هم كوبيد و به آتش كشيد و به گونه اى آن را از بين برد كه مردم جاى آن را نيافتند و زندگان باقى مانده را به روم سوق داد.
مسعودى در كتاب خود (التنبيه و الاشراف ) مى گويد: شمار كشتگان در اين حمله از يهوديان و مسيحيان به سه هزار يعنى سه ميليون تن رسيد كه ظاهرا اين رقم مبالغه آميز است پس از اين حوادث ، روميان با يهوديها شدت عمل بيشترى نشان دادند كه اوج آن هنگامى بود كه كنستانتين و قيصرهاى بعد از وى ، آئين خود را بر پايه اعتقاد به مسيحيت نهاده و يهوديان را تحت آزار شكنجه قرار دادند، از اين رو يهوديان نسبت به جنگ خسرو پرويز كه در سال 620 م ، در زمان پيامبر اكرم (ص ) با مردم سرزمين شام و فلسطين پيش ‍ آمد و از پيروزى او بر روميان خوشحال بودند، همچنانكه يهوديان حجاز نيز نسبت به اين نبرد شادمانى مى نمودند و پيروزى آنها را به مسلمانان آرزو مى كردند، كه اين آيه هاى شريفه نازل گشت :
((الف ، لام ، ميم )) سوگند به اين حروف روم مغلوب گرديد. در نزديك ترين سرزمين و آنان پس از مغلوب شدنشان بزودى غالب مى گردند، در اندك سالى ، از پيش و در آينده امر از آن خداست و آنروز ايمان آورندگان شاد مى گردند به يارى خدا، و او هر كسى را كه بخواهد يارى مى كند و اوست غالب و مهربان .))(84)
به گفته مورخان ، يهوديان ، شمار زيادى از اسيران مسيحى را كه بالغ بر 90 هزار تن مى شد از ايرانيان ، هنگام پيروزى آنان بر روميان خريدارى كرده و آنها را سر بريدند.
پس از چندين سال كه هراكليوس بر ايرانيان پيروز گشت ، يهوديان را مجازات نموده و هر كه را از آنان در قدس باقى مانده بود بيرون راند و اين شهر نزد نصارى بر يهوديان تحريم گشت ، از اين رو با خليفه عمربن خطاب شرط كردند كه هيچ يهودى در آن اقامت نكند و او به خواسته آنان پاسخ مثبت داد و اين مطلب را براى آنان در عهدنامه صلح نوشت
(85) و اين امر در سال 638 م ، يعنى سال 17 هجرى بود، كه قدس و فلسطين جزء دولت اسلامى محسوب گرديد و تا سال 1343 ه ق ، 1925 م ، يعنى تاريخ سقوط خلافت عثمانى بدست غربيان ادامه داشت .
اين مختصر از تاريخ يهوديان ، امور متعددى را بر ما روشن مى سازد كه جلمه تفسير آيات مقدس سوره اسراء و غير آن ، پيرامون يهوديان ... و نتيجه تفسير آن و مقصود از گفتار خداى سبحان كه فرمود:
((شما دوبار در زمين فساد مى كنيد.))
يعنى يك بار پيش از بعثت پيامبر(ص ) و ديگر بار، بعد از آن و اين تنها تقسيم بندى مناسب ، درباره تبهكارى زياد آنهاست كه تاريخ يهود، مملو از آن مى باشد.
و مراد از اين فرموده خداوند كه :
((بندگانى از ناحيه خود را كه پر صلابت هستند عليه شما برانگيزيم ))
مسلمانان مى باشند، چه اينكه خداند در صدر اسلام ما را بر آنان مسلط ساخت و پيشينيان ما درون خانه هاى آنها به جستجو پرداخته و سپس وارد مسجد اقصى شدند و هنگامى كه ما از اسلام فاصله گرفتيم ، خداوند قدرت يهود را عليه ما به آنها باز گرداند و آنان را بوسيله اموال و فرزندان يارى رساند و از حيث جمعيت آنها را در جهان بيش از ما قرا داد، آنگاه بار دوم در نهضت زمينه ساز حكومت حضرت مهدى (ع ) و حركت ظهور آن بزرگوار، خداوند، ما مسلمانان را بر آنها مسلط خواهد ساخت و ما در تاريخ ، غير از مسلمانان قومى را نمى بينيم كه خداوند آنها را بر يهود چيره ساخته و سپس قدرت يهود را عليه آنها باز گردانده باشد.
اما برترى طلبى وعده داده شده يهويان بر ملتها و ساير مردم ، تنها يك بار است ، دو بار نخواهد بود و اين حسن برترى جوئى همزمان با تبهكارى دوم و يا نتيجه آن است ... و ما اين برترى طلبى را در هيچ دوره اى از تاريخ يهوديان به جز بعد از جنگ جهانى دوم نمى بينيم .
امروز يهوديان در مرحله دوم تبهكارى و برترى جوئى بزرگى بسر مى برند و ما در آغاز سلطه الهى خويش بر آنان و مرحله رسوا شدن چهره كريه آنان هستيم ... تا زمانى كه خداوند فتح و پيروزى عنايت كرده و ما قبل از ظهور امام مهدى (ع ) و يا همراه آن حضرت وارد مسجد اقصى گرديم ، آن چنان كه نخستين بار نياكان ما داخل آن شدند و شيوه خود بزرگى آنها را در جهان درهم كوبيده و براندازيم .
اما اين سخن خداوند كه فرمود:
((اگر باز گرديد و توبه كنيد باز مى گرديم و ما جهنم را براى كافران زندان قرار داديم .)) دلالت دارد بر اينكه بسيارى از يهوديان بعد از نابودى اسرائيل در جهان باقى مى مانند و كسانى كه اسلام نمى آورند به دست حضرت مهدى (ع ) از سرزمين هاى عربى رانده مى شوند و بنا به گفته روايات آنها دوباره دست به تبهكارى مى زنند و اين امر هنگام حركت دجال يك چشم خواهد بود، كه حضرت مهدى (ع ) و مسلمانان به زندگى آنان خاتمه مى دهند و خداوند دوزخ را براى كسانى كه از آنها كشته مى شوند زندان قرار مى دهد و مسلمانان ، با بازداشت و زندانى نمودن باقيمانده آنان از حركت و تبهكارى آنها جلوگيرى مى كنند.

 



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , دوره استيلاى روميان , رومیان , استیلای رومیان , دوره استیلا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 22 آذر 1394
دوران استيلاى يونانى ها

http://s1.picofile.com/file/7562141498/leonidas_statue.jpg

برگرفته از كتاب : عصر ظهور
اسكندر مقدونى به مصر و سرزمين شام و فلسطين لشكركشى كرد و آن مناطق را فتح نمود و هواداران ايرانى و قدرتهاى محلى را كه رودر روى وى ايستاده بودند در هم شكست و وارد قدس گرديد و آنجا را كاملا تحت فرمان خود در آورد، آنگاه اسكندر به فرمانروائى داريوش سوم و سپاه او در نبرد سختى كه در اردبيل شمال عراق رخ داد پايان بخشيد و با ادامه پيشروى خود، ايران و مناطق ديگر را به اشغال و تصرف خويش در آورد. و بدين گونه يهوديان به سال 331 ق .م زير سلطه يونان در آمدند.
بعد از درگذشت اسكندر، كشمكش و درگيرى ميان فرماندهان ارتش وى بر سر امپراطورى بزرگ او روى داد، و پس از نزاعى كه بيست سال به طول انجاميد، بطالسه (منسوب به بطلميوس ) در مصر بر اكثر بخش هاى حكومت ، استيلا يافتند و سلوكيها (منسوب به سلوكوس ) در سوريه بر قسمتهاى ديگر مسلط گرديدند.
و بدينسان ، قدس در سال 312 ق .م زير سلطه بطلميوسيان در آمد، اما انتيوكوس ، سلوكى سوم ، در سال 198 ق .م قدس را از تصرف آنان خارج نمود، سپس بطالسه بار ديگر بر قدس غلبه كردند و تا فتح روم ، سال 64 ق .م در آنجا باقى ماندند.
تورات فعلى شش تن از بطالسه را به نام بطلميوس اول و دوم ... تا آخر ياد كرده است و مى گويد: نخستين فرد از آنان روز شنبه داخل اورشليم گرديد و شمارى از يهوديان را دستگير كرد و به مصر گسيل داشت .
(80)
همچنين پنج تن از سلوكيها را به نام ((انتيوكوس )) اول و دوم ... تا آخر، ياد نموده است و مى گويد كه : چهارمين آنها به سال 175 تا 163 ق .م ، به قدس ‍ لشكركشى كرد و تمام اشياء گرانبهاى معبد را به غارت برد و پس از دو سال ضربه بزرگى به قدس وارد نموده و آنچه داشت به يغما برد و خانه ها و ديوارهاى آن را ويران كرد و زنان و كودكان را به اسارت در آورد و مجسمه معبود خود زفس (زئوس ) را در معبد نصب نمود و يهوديان را به پرستش آن فرا خواند، كه بسيارى از آنها دعوت او را پذيرفتند.. در حاليكه در اثر جنبش ‍ يهوديان مكابى ، در سال 168 ق .م ، برخى از آنان به برخى از آنان به مخفى گاهها و غارها پناهنده شدند. (81)
انقلابى را كه يهوديان به آن افتخار مى كنند، شباهت زيادى به جنگ گروهها و دسته هايى دارد كه معتقدين به آئين يهود، عليه يونانيان بت پرست بر پا كردند و در زمانهاى مختلف پيروزيهاى محدودى را بدست آوردند و اين تا سلطه روميان همچنان ادامه يافت .



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , دوران استيلاى يونانى ها , استیلای یونانی ها , دوران استیلا , یونانی ها , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : شنبه 21 آذر 1394
دوران استيلاى ايرانيان

http://www.tvshia.com/farsi/images/0-tvshia/tvshia.maghalat.imamzaman12.jpg

برگرفته از كتاب : عصر ظهور
كورش فرمانرواى ايران سرزمين بابل را اشغال كرد و در سال 539 ق .م حكومت آن جا را منقرض ساخت و با حمله به سرزمين شام و فلسطين آنجا را فتح نمود و به اسراى بخت النصر و يهوديانى كه در بابل بسر مى بردند اجازه بازگشت به قدس را داد و گنجهاى معبد سليمان را به ايشان برگردانيد و اجازه داد كه معبد را بازسازى نموده و
((زربابل )) را بعنوان فرمانروا برآنان برگزيد.
(78)
فرمانرواى يهودى دست نشانده كورش ساختن معبد را آغاز نمود، اما مردم مجاور از اين عمل به هراس افتاده و به كمبوجيه جانشين كورش شكايت بردند. وى دستور جلوگيرى از ساختن معبد را صادر كرد، آنگاه داراى اول ، به آنان اجازه ساختن داد و آنها ساختمان معبد را به سال 515 ق .م به اتمام رساندند. (79)
استيلاى ايرانيها بر يهوديان از سال 539 ق .م تا 331 ادامه يافت و در اين مدت كورش و كمبوجيه و داريوش اول (دارا) و خشايارشا و اردشير معاصر عزيز پيامبر عليه السلام فرمانروائى كرده و پس از آنان تعدادى از سلاطين ايرانى از جمله داريوش دوم و اردشير دوم و سوم فرمانروائى نمودند، داريوش سوم آخرين فرمانرواى ايرانى بود كه بدست اسكندر مقدونى از پاى در آمد. در تورات فعلى پيرامون بيشتر اين فرمانروايان سخن به ميان آمده است .



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , دوران استيلاى ايرانيان،استیلای ایرانیان،ایرانیان،دوره ی استیلا،استیلا، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : جمعه 20 آذر 1394
رحلت پیامبر اکرم (ص)و شهادت امام حسن مجتبی (ع)و امام رضا (ع)تسلیت باد
رحلت پیامبر اکرم (ص)و شهادت امام حسن مجتبی (ع)و امام رضا (ع)تسلیت باد

در سال یازدهم هجرت رسول اکرم (ص) در آخرین سفرحج (در عرفه)، در مکه و در غدیرخم، در مدینه قبل از بیمارى و بعد از آن در جمع یاران و یا در ضمن ‏سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هیچ ابهام، از رحلت ‏خود خبر داد. چنان که قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود که ‏پیامبر هم در نیاز به خوراک و پوشاک و ازدواج و وقوع بیمارى و پیرى مانند دیگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. پیامبر اکرم (ص) یک ماه قبل از رحلت فرمود: «فراق نزدیک شده و بازگشت ‏به سوى خداوند است. نزدیک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم و من دو چیز گران در میان شما مى ‌گذارم و مى‌‏روم: کتاب خدا و عترتم، و خداوند لطیف و آگاه به من خبر داد که این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض کوثر برمن ‏وارد شوند. پس خوب بیندیشید چگونه با آن دو رفتار خواهید نمود».

در حجه‌‏الوداع در هنگام رمى‏ جمرات فرمود: «مناسک خود را از من ‏فرا گیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم و هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید».

روزى به آن حضرت خبر دادند که مردم از وقوع مرگ شما اندوهگین ‏و نگرانند. پیامبر در حالى که به فضل بن عباس و على بن‌ابى‏طالب (ع) تکیه داده بود به سوى مسجد رهسپار گردید و پس از درود و سپاس پروردگار، فرمود: «به من خبر داده‏ اند شما از مرگ ‏پیامبر خود در هراس هستید. آیا پیش از من، پیامبرى بوده است که‏ جاودان باشد؟! آگاه باشید، من به رحمت پروردگار خود خواهم ‏پیوست و شما نیز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهید شد».

روزی دیگر پیامبر (ص) با کمک علی (ع) و جمعی از یاران خود به قبرستان بقیع رفت و برای مردگان طلب آمرزش کرد . سپس رو به علی (ع) کرد و فرمود:  «کلید گنجهای ابدی دنیا و زندگی ابدی در آن، در اختیار من گذارده شده و بین زندگی در دنیا و لقای خداوند مخیر شده‌ام، ولی من ملاقات با پروردگار و بهشت الهی را ترجیح داده ام».

در چند روز آخر از زندگى رسول اکرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:

«اى مردم! آتش فتنه‏‌ها شعله ‏ور گردیده و فتنه‏‌ها همچون پاره‏هاى امواج تاریک شب روى آورده است. من در روز رستاخیز پیشاپیش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در می آئید. آگاه باشید که من درباره ثقلین از شما می پرسم، پس بنگرید چگونه پس از من درباره آن دو رفتار می‌کنید، زیرا که خدای لطیف و خبیر مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمی شوند تا مرا دیدار کنند. آگاه باشید که من آن دو را در میان شما به جای نهادم ( کتاب خدا و اهل بیتم ). بر ایشان پیشی نگیرید که از هم پاشیده و پراکنده خواهید شد و درباره آنان کوتاهی نکنید که به هلاکت می‌رسید».

آنگاه پیامبر (ص) با زحمت به سوی خانه اش به راه افتاد. مردم با چشمانی اشک آلود آخرین فرستاده الهی را بدرقه می کردند. در آخرین روزها پیامبر به علی (ع) وصیت نمود که او را غسل و کفن کند و بر او نماز بگزارد. علی (ع) که جانش با جان پیامبر آمیخته بود، پاسخ داد:  «ای رسول خدا، می‌ترسم طاقت این کار را نداشته باشم».

پیامبر (ص) علی (ع) را به خود نزدیک کرد. آنگاه انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشیر، زره و سایر وسایل جنگی خود را خواست و همه آنها را به علی سپرد.

فردای آن روز بیماری پیامبر (ص) شدت یافت اما او در همین حال نیز اطرافیان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش می کرد. سپس به حاضران فرمود:  «برادر و دوستم را بخواهید به اینجا بیاید».

ام سلمه، همسر پیامبر گفت: «علی را بگویید بیاید. زیرا منظور پیامبر جز او کس دیگری نیست».

هنگامی که علی (ع) آمد، پیامبر به او اشاره کرد که نزدیک شود. آنگاه علی (ع) را در آغوش گرفت و مدتی طولانی با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بیهوش شد. با مشاهده این وضع، نواده‌های پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) به شدت گریستند و خود را روی بدن رسول خدا افکندند. علی (ع) خواست آن دو را از پیامبر (ص) جدا کند. پیامبر (ص) به هوش آمد و فرمود: «علی جان آن دو را واگذار تا ببویم و آنها نیز مرا ببویند، آن دو از من بهره گیرند و من از آنها بهره گیرم».

سرانجام پیامبر (ص) هنگامی که سرش بر دامان علی (ع) بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد.



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , رحلت حضرت محمد(ص) ،شهادت امام حسن(ع)وامام رضا(ع) تسليت باد،شهادت حضرت محمد،شهادت امام حسن،شهادت امام رضا، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : پنج شنبه 19 آذر 1394
رحلت حضرت محمد(ص) ،شهادت امام حسن(ع)وامام رضا(ع) تسليت باد

AWT IMAGE

 

سالگرد وفات حضرت محمد(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) وامام رضا (ع)

 

  فرارسيدن ايام سالگرد وفات حضرت محمد مصطفی(ص) و شهادت مظلومانه سبط اکبر پيامبر، امام حسن مجتبی(ع) و شهادت غريبانه هشتمين پيشوای معصوم، حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع)، بر تمامی مسلمان تسليت باد.

  وفات جانگداز و مظلومانه اشرف مخلوقات خاتم الأنبياء محمد بن عبدالله(ص) در 28 صفر سال 11 هجری در سن 63 سالگی بوده است.رسول گرامی و اهل بيت وی، مظهر تامّ اسمای الهی و آيينه تمام نمای صفات جمال و جلال حقّ اند. آنان، پيشوايان بشر به سوی فضايل و ارزش های متعالی انسانی و الهی اند و آشنايی با ابعاد گوناگون شخصيت و زندگی اين رهبران الهی، بهترين توشه سالکان راه حقيقت و پاکبازان طريقِ سعادت و کمال است.

  زندگی پيامبر اسلام و ائمه هدی(عليهم السلام) داستان انسان های پاک و به کمال رسيده ای است که برای هر پوينده ای، راهی هموار و مستقيم به سوی حقيقت را نشان می دهد، و زندگی پرفراز و نشيب و سراسر صلابت و جاودانگی آنان، می تواند همه ابعاد و شئون مختلف حيات انسان کامل را تأمين نمايد.

  اين روزها ايام سالگرد وفات حضرت محمد مصطفی(ص) است که بنای ستم و بيدادی را که بر فرزند آدم می‌رفت برانداخت و نوای خوش قسط و عدل را در جهان طنين‌‌افکن‌ ساخت؛ بزرگمردی که در پيشگاه انسانيت، سرود توحيد سر داد. با ظهورش پابرهنگان و آنانکه اربابان بيداد به استضعافشان کشانده‌ بودند، گوهر آزادگی و حريت را در آغوش کشيدند. او از جهان رفته است اما ديری نخواهد پاييد که واپسين حجت توحيد بر انسان عرضه می‌گردد تا مومنان آفاق در پرتو خورشيد اسلام، شاهد غروب بتان باشند. در چهاردهمين قرن از ظهور حضرت محمد مصطفی(ص) که جهان بشری پرشور و شرتر از پيش گرديده، ندای بلند توحيد که از گلوی پاک آخرين پيامبر خدا برخاست هنوز در پهنه کره‌ خاکی طنين‌انداز است و امت او در روز وفاتش پيام وحدت خويش را در مأذنه‌های رفيع و شکوهمند اسلام به گوش جهانيان می‌رسانند.

  اين ايام همچنين سالروز شهادت سبط اکبر پيامبر، امام حسن مجتبی(ع) در روز 28 صفر است که در روزهای طوفانی صدر اسلام همچون بازويی پرتوان در کنار پدر بزرگوارش و نيز در دوران زمامداری کوتاه خودش از کيان اسلام و مسلمين دفاع کرد ولی نيرنگ منافقان و دشمنان اسلام که لباس دوستی دين و امارت مسلمين را به دروغ بر تن کرده بودند، از کاسه زهرآگين دشمن خانگی بيرون آمد و دومين شهيد امامت به جهان اسلام تقديم شد.

  همچنين در ايام غمبارِ سالگرد شهادت غريبانه و مظلومانه امام علی بن موسی الرضا(ع)، آن امام همام را اينگونه خطاب قرار می‌دهيم که ای امامِ غريب! ای قبله‌يِ آمالِ مشتاقان خوشنودی و رضا! هنگامی که نقشِ گنبدِ پر نورِ تو در پرده‌يِ چشمانمان می‌افتد، آميزه‌ای از احساس تعالی و شکوه در قلب‌‌هايمان می‌نشيند. نقشی که محبت و دوستيِ تو را پيوسته در رگانمان به دوردست‌ترين منافذِ جسم و جان می‌رساند و حاصل اين پيوند چيزی نيست جز فروزان‌تر شدن ِآتشِ عشقِ ولايتِ تو که به مثابه‌ی ميراثی پرارج در سينه‌هايمان جاويد شده ‌است.



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , رحلت حضرت محمد(ص) ،شهادت امام حسن(ع)وامام رضا(ع) تسليت باد،شهادت حضرت محمد،شهادت امام حسن،شهادت امام رضا، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : پنج شنبه 19 آذر 1394
دوره استيلاى آشوريان
http://i39.tinypic.com/2whqlx3.jpg

برگرفته از كتاب : عصر ظهور
سلطه آشوريها بر يهوديان ، با هجوم شلمنصر سوم فرمانرواى آشوريان از سالهاى 859 ق .م تا 824 ق .م به كشور آرامى ها و قلمرو اسرائيل آغاز گرديد به گونه اى كه تمام منطقه ، تحت فرمان او و فرمانروايان آشورى پس از وى در آمد.و به نظر مى رسد كه كشور يهودا، برعكس كشور اسرائيل تحت فرمان و اطاعت آشوريان بود.
زيرا به نقل تورات : فرمانرواى آنجا، آحازبن يوثام ، از فرمانرواى آشور تغلث فلاسر خواست كه او دست به حمله اى عيله كشور اسرائيل و آرامى ها بزند و او در خواست اخير وى را پذيرفته و در سال 732 ق .م اقدام به حمله نمود. و جانشين او شلمنصر پنجم نيز كار او را دنبال كرد، اما در حين محاصره شكيم (نابلس ) پايتخت آنجا، در گذشت و جانشين وى سرجون دوم اشغال سامره را به پايان برد و بر آن تسلط يافت و اين مملكت را بطور كامل از بين برد و از حمله عليه اسرائيل نقشه راندن كه وطن كه با يهوديان به اجرا درآورند، آشوريان را يارى داد و تغلث فلاسر يهوديان را به عنوان اسارت به سرزمين خود برد و آشوريها را جايگزين آنها نمود.
(72)
پس از او سلطان فقح به اتمام آن نقشه پرداخت و نيمى از نواده هاى منسى و غير او را به اسارت گرفت . (73)
و سرجون دوم ، نزديك به سى هزار تن را به سوى حران و كرانه خابور و ميديا جلاى وطن داد، و آرامى ها را جايگزين آنان نمود. (74)
در دوران فرمانروائى حزقيا كه ظاهرا مى كوشيد با مصريان ارتباط بر قرار نمايد، كشور يهود از اطاعت آشوريها خارج گرديد، كه سنجاريب فرمانرواى آشور بر وى خشمگين شد و قريب سال 701 ق .م براى به اطاعت در آوردن كشور يهودا، و با آخرين هجوم آشوريائى منطقه را تحت فرمان خويش در آورده و قدس را متصرف گشت ، و ((حزقيا تمام نقره هاى موجود در خانه خدا و خزينه هاى قصر فرمانروا را به وى تسليم كرد.))(75)
تورات فعلى علاوه بر سلاطين آشور كه گذشت ، از اسرحدون ، و آشوربانيبال آخرين فرمانرواى آنها ياد كرده و مى گويد: اين دو، اقوامى را از آشور كوچانده و در سامره اسكان دادند. (76)



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , دوره استيلاى آشوريان،آشوریان،دوره اشوریان،، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : دو شنبه 16 آذر 1394
دوره داود و سليمان عليهاالسلام

http://razhayesheitanparastan.com/wp-content/uploads/2013/01/solomon-header1.jpg

برگرفته از كتاب : عصر ظهور
دوران طالوت (شاول ) را بخشى از دوران داود و سليمان عليه السلام قرار داديم ، زيرا او گرچه پيامبر نبود اما فرمانروائى بود در خط انبياء، مورخين مدت فرمانروائى وى را پانزده سال از سال 1025 تا 1010 قبل از ميلاد ذكر نموده اند. و پس از او داود و سليمان عليه السلام از سال 1010 ق .م تا 931 ق .م يعنى سال وفات حضرت سليمان فرمانروائى كردند.
به طورى كه ملاحظه مى شود مؤ لفان تورات موجود نسبت به موسى و داود و سليمان عليهم السلام ستم و افتراء بسيار روا داشته و تهمتهاى بزرگ اخلاقى ، سياسى و عقيدتى بر آنان بسته اند.
و بيشتر تاريخ نويسان غربى مسيحى ، نه تنها از آنان پيروى نموده بلكه مطالبى را برگفته هاى آنان افزوده اند. آنگاه طرفداران فرهنگ غرب كه نام مسلمانى بر خود نهاده اند نيز از اين دسته تبعيت نموده اند. درود و سلام خدا بر تمام پيام آوران او و ما به پيشگاه خداوند از كسانى كه نسبت به آن بزرگواران كفر ورزيده و بهتان مى زنند بيزارى مى جوئيم .
داود عليه السلام اسرائيليان را از ورطه بت پرستى و از سلطه بت پرستان نجات بخشيد و نفوذ دولت الهى وى به مناطق مجاور كشيده شد و با ملتهايى كه تحت فرمانروائى او در آمده بودند با حسن سلوك رفتار نمود، بگونه اى كه خداوند متعال در كتاب خود و از زبان پيامبرش حضرت محمد (ص ) وصف نموده ، داود عليه السلام خواست در محل عبادت جدش ‍ حضرت ابراهيم عليه السلام در قدس بر بالاى كوه
((مريا)) مسجدى بنا كند اما آنجا خرمنگاه يكى از ساكنان قدس از يبوسها به نام ((ارونا)) بود كه داود عليه السلام آن قطعه زمين را به پنجاه شاقل نقره از آن مرد خريد و طبق گفته تورات موجود: ((در آنجا مسجدى ساخته و در آن اقامه نماز كرد و در قسمتى از آن براى خداوند قربانى مى كردند.))
(61)
حضرت سليمان وارث سلطنت و فرمانروائى پدر بزرگوارش داود عليه السلام گرديد و دولت او به همان پايه رسيد كه خداوند در قرآن و سنت رسول خود (ص ) ياد نموده است كه وى مسجد پدرش داود و جد اعلاى خود ابراهيم را بنائى نو و با شكوه ساخته و به نام معبد سليمان عليه السلام معروف گشت !
دوره فرمانروايى حضرت سليمان عليه السلام دروه اى استثنائى در تاريخ انبياء عليهم السلام است كه خداوند نمونه اى از امكانات شگفت آور و متنوع را در آن آشكار ساخت ، كه اگر ملتها موجوديت سياسى خويش را به رهبرى پيامبران خدا و جانشينان آنان به پا نموده و آن امكانات را در سركشى و طغيان عليه برخى از خودشان بكار نمى گرفتند، خداوند اين نعمتها را به آنان نيز ارزانى مى داشت ، خداوند در قرآن مى فرمايد:
((اگر خداوند روزى را براى مردم فراوان قرار داده بود، آنها در زمين ستم مى نمودند، اما خداوند به مقدارى كه خواهد، فرو مى فرستد، و او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست ))(62)
حضرت سليمان عليه السلام در حالى كه بر تخت خود نشسته بود جان به جان آفرين تسليم نمود، كه مورخين وفات وى را به سال 931 ق .م ياد آور شده اند.
به مجرد وفات آن حضرت انحراف در بنى اسرائيل و تجزيه در دولت آنها پايدار گشت و خداوند كسى را بر آنان مسلط ساخت كه آنان را عذابى دردناك بچشاند.
تورات فعلى بعد از آنكه در كتاب اول فرمانروايان ، بر سليمان عليه السلام افتراء مى بندد كه او دست از بندگى خدا برداشته و به پرستش بتها پرداخت ، مى گويد:
((و به سليمان گفت : علت اين كار نزد توست و تو پيمان و واجبات مرا كه به تو سفارش نمودم پاس نداشتى من نيز كشور را از دست تو گرفته و جزء جزء مى گردانم .))
(63)



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , دوره داود و سليمان عليهاالسلام،دوره داوود،دوره سلیمان،حضرت سلیمان،حضرت داوود، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : شنبه 14 آذر 1394
روى كار آمدن داوران ، دوره پريشانى و سلطه فرمانروايان محلى بر آنان

http://www.14-masoum.com/wp-content/uploads/%D9%BE%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%852-300x169.jpg

برگرفته از كتاب : عصر ظهور
رهبرى اسرائيليان پس از يوشع عليه السلام به داوران منتقل شد و پانزده تن از آنان به فرمانروائى رسيدند، دوران اينان داراى دو ويژگى است كه مى توانيم آن دو را پيوسته با بنى اسرائيل مشاهده نمائيم .
يكى انحراف آنان از خط پيامبران عليهاالسلام و ديگرى مسلط گردانيدن خداوند كسانى را كه عذاب دردناكى را به آنان بچشانند، كه در قرآن از آن ياد شده است .
كتاب داوران در باب سوم و پنجم از انحراف بنى اسرائيل بعد از يوشع عليه السلام چنين سخن به ميان آورده است :
((در ميان كنعانيان و حيثى ها و اموريها و فرزيها و حيوى ها و يبوسيان ، ساكن شده و دختران آنان را همسران خود قرار داده و دختران خود را به پسران آنها داده و خدايان آنها را پرستيدند.))
و در باب 3:8 مى گويد: نخستين كسى كه بر آنها سلطه يافت و آنها را به مدت هشت سال تحت فرمان خود در آورد(رشتعام ) فرمانرواى آرام النهرين بود.
((آن گاه بنى عمون و عمالقه بر آنها هجوم برده و بر شهر اريحا استيلاء يافتند))
(56)
((سپس يابين فرمانرواى كنعان به مدت 10 سال در حاصور بر آنان تسلط يافت ))(57)
((بعد از آن بنى عمون و فلسطينيان 18 سال آنان را به بردگى خود در آوردند.))(58)((و پس از آن فلسطينى ها آنها را كيفر نموده و مدت چهل سال بر آنان مسلط گشتند.))(59)
و فرمانروائى داوران پس از يوشع عليه السلام تا زمان صموئيل پيامبر عليه السلام ادامه يافت ، همان پيامبرى كه خداوند متعال در قرآن وى را چنين ياد نموده است :
((آيا نديدى آن گروه بنى اسرائيل را كه پس از وفات موسى از پيامبر خود درخواست كردند كه فرمانروائى براى ما برانگيز تا (بسركردگى او) در راه خدا جهاد كنيم پيامبرشان گفت : ((آيا اگر جهاد بر شما فرض ‍ شود نافرمانى مى كنيد؟ گفتند: چگونه مى شود كه ما در راه خدا مبارزه نكنيم در حالى كه ما و فرزندانمان را از ديارمان بيرون رانده اند. پس چون جهاد بر آنان مقرر گرديد بجز اندكى همه روى گردانيدند و خداوند از كردار ظالمان آگاه است .))(60)
تاريخ نويسان اين دوره را حدود يك قرن از 1130 ق .م تا دوران طالوت و داود عليه السلام 1025 ق .م مى دانند، در حالى كه از كتاب داوران در تورات مدت اين زمان بيش از اين استفاده مى شود.



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , روى كار آمدن داوران ، دوره پريشانى و سلطه فرمانروايان محلى بر آنان،دوره سلطه و پریشانی،سلطه فرمانروایان،سلطه،فرمانروایان،پریشانی، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : جمعه 13 آذر 1394
دوران حضرت موسى و يوشع عليهاالسلام

http://media.jamnews.ir/Original/1392/05/26/IMG12392008.jpg

برگرفته از كتاب : عصر ظهور
موسى عليه السلام پيامبر خدا، يك صد و بيست سال زندگى كرد، قريب به سى سال از اوان عمر شريف خود را در كاخ فرعون مصر، و نزديك به ده سال نزد شعيب پيامبر عليه السلام در
((قادش برنيع )) واقع در انتهاى سينا از سمت فلسطين نزديك دره ((عربه ))
سپرى كرد.
تورات موجود، در كتاب خروج باب 12:37 و كتاب عدد، باب 33:36 تعداد اسرائيليانى را كه همراه موسى عليه السلام خارج شدند، به جز فرزندانشان ششصد هزار پياده از مردان ، ياد مى كند.
برخى از پژوهشگران غربى تعداد آنان را شش هزار نفر تخمين مى زنند.
و مورخين ، احتمال بيشتر مى دهند كه خارج شدن از مصر در اوائل قرن سيزدهم قبل از ميلاد، يعنى حدود 1230 ق .م در زمان فرعون
((منفتاح ))
رخ داده است .
حضرت موسى عليه السلام در كوه نزديك
((قادش )) در گذشت و وصى او يوشع ين نون عليه السلام وى را در آنجا دفن كرد و قبرش را پنهان ساخت ، موسى عليه السلام انواع اذيت و آزار را از بنى اسرائيل در زمان حيات و پس از مرگش تحمل نمود. تورات آنها، درباره او و هارون عليهماالسلام مى گويد: ((خدا، موسى را گفت : در اين كوه بمير همان گونه كه برادرت هارون در كوه هور جان داد. چون شما دو تن به من خيانت ورزيديد، چونكه مرا در محل آب سرزمين قادش در زمين سينا تقديس ‍ نكرديد. پس به راستى تو زمين را از مقابل آن مى نگرى اما تو بدآنجا، به سرزمينى كه من به بنى اسرائيل اعطاء كرده ام داخل نمى شوى .))
(54)
و مى گويد: ((يوشع بن نون به آنجا وارد خواهد شد.))(55)
رهبرى بنى اسرائيل را پس از موسى عليه السلام وصى او يوشع پيامبر بر عهده گرفته و آنها را به كرانه غربى رود اردن كوچ داد و از شهر ((اريحا)) آغاز نمود، كه به اضافه آن شهر 31 ((مملكت )) كوچك را كه هر يك از آنها عبارت از شهر يا شهركى بوده داراى روستاهاى كشاورزى فتح نمود كه ساكنين آنجا بت پرستان كنعانى بوده اند.
آن گاه ، آن منطقه را ميان فرزندان يعقوب كه نسبت به يكديگر حسادت مى ورزيدند. تقسيم نمود و باب هاى 15 تا 19 از كتاب يوشع ، شهرها و شهركهاى منطقه را كه طبق برآورد خود 216 پارچه مى باشد، نام مى برد.
يوشع عليه السلام قريب سال 1130 ق .م نزديك يك صد و ده سالگى بدرود حيات گفت .



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , دوران حضرت موسى و يوشع عليهاالسلام , حضرت یوشع , حضرت موسی , دوران حضرت موسی , دوران حضرت یوشع , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : پنج شنبه 12 آذر 1394
یا حسین(ع)
نویسنده : ALI
تاریخ : چهار شنبه 11 آذر 1394
فرارسيدن اربعين حسينی تسليت باد

 AWT IMAGE

  فرا رسيدن اربعين شهادت پنجمين اهل کساء، سيد الشهدا،  حضرت امام حسين بن علی ( عليهما السلام )، و ياران با وفايش را به تمامی مسلمين جهان تسليت عرض می نماييم

    اربعين حسينی، تکرار ياد و خاطره حماسه سازان کربلاست ، سلام بر حسين و اربعينش، سلام بر اربعين و زائرانش! و سلام بر اندوه های دل آنان که به سوغات بر مزار کشتگان، عشق بردند و به مويه نشستند. به شوق زيارت صحن و سرای جان فزايت، اربعين شهادتت را به سوگ می نشينيم،

  و اربعين از رازهای هستی است و اربعين حسين (ع) روز بسط لطف اوست بر پيروان و دوستدارانش. و در مقام حسين (ع) همين بس که در زيارت اربعينش خطاب به جدشان محمد مصطفی (ص) و پدر بزرگوارشان حضرت علی (ع) و مادر گراميشان فاطمه (س) ميگوييم که خداوند عزاداری شما را در رثاء حسين (ع) فبول فرمايد.

  اربعين در فرهنگ عاشورا

  در فرهنگ عاشورا، اربعين به چهلمين شب شهادت حسين بن علی(ع) گفته ميشود که مصادف با روز بيستم ماه صفر است. از سنتهای مردمی گرامی داشت چهلم مردگان است، که به ياد عزيز فوت شده خويش، خيرات و صدقات ميدهند و مجلس ياد بود بر پا ميکنند، در روز بيستم صفر نيز، شيعيان، مراسم سوگواری عظيمی را در کشورها و شــــهرهای مختلف به ياد عاشورای حسينی بر پا ميکنند. عاشقان و پيروان آن امام، در سحال اســـــرار اربعين به ذکر پرداخته و باران اشکبار چشم خويش را با مظلوميت حسين و يارانش پيوند می زنند. اين راه، راه تداوم عشق است و بی گمان هيچگاه بی رهرو نخواهد بود.

  نخستين اربعين

  در نخستين اربعين شهادت امام حسين (ع)، جابر بن عبدالله انصاری و عطيه عوفی موفق به زيارت تربت و قبر سيد الشهدا شدند. بنا به برخی نقلها، در همان اربعين، کاروان اسرای اهل بيت (ع) دربازگشت از شام و سر راه مدينه، از کربلا گذشتند و با جابر ديدار کردند. البته برخی از مورخان نيز آن را نفی کرده و نپذيرفته اند، از جمله مرحوم محدث قمی در «منتهی الامال» دلايلی ذکر ميکند که ديدار اهل بيت از کربلا در اربعين اول نبوده است. به هر حال، تکريم اين روز و احيای خاطره غمبار عاشورا، رمز تداوم شعور عاشورايی در زمانهای بعد بوده است.

  اربعين و عرفان

  اربعين از رازهای هستی، خصوصيت عدد چهل و اسرار نهفته در آن برای ما روشن نيست. البته چه بسا، با توجه به ويژگی ‏های انسان، «چهل بار» تکرار يک رفتار پسنديده موجب ملکه معنوی و تعميق آن رفتار و قابليت نزول فيض خاص خداوند می ‏شود. در فرهنگ اسلامی هم عدد چهل (اربعين) جايگاه ويژه ای دارد. چله نشينی برای رفع حاجات، حفظ کردن چهل حديث، اخلاص چهل صباح، کمال عقل در چهل سالگی، دعا برای چهل مؤمن، از اين نمونه هاست.



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , اربعین حسنی،اربعین حسینی تسلیت باد،اربعین،سیدالشهدا،اربعین سیدالشهدا، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : چهار شنبه 11 آذر 1394
خلاصه تاريخ يهوديان

برگرفته از كتاب : عصر ظهور
اين مختصر، وضع سياست كلى يهوديان را از دوران حضرت موسى (ع ) تا زمان پيامبر گرامى ما حضرت محمد (ص ) شامل مى شود و ما آن را بر اساس كتاب
((قاموس كتاب مقدس )) از انتشارات ((جامعه كليساهاى خاور نزديك )) و كتاب ((تاريخ يهود از كتب آنان ))
تاءليف مرحوم محمد عزت در وزه ، آورده ايم .
تاريخ يهوديان در اين مدت به ده دوره تقسيم مى شود:
1 دوره حضرت موسى و يوشع عليهاالسلام 1270 ق .م 1130 ق .م
2 دوره داوران 1130 ق .م 1025 ق .م
3 دوره حضرت داود و سليمان عليهاالسلام 1025 ق .م 931 ق .م
4 دوره تجزيه و كشمكش هاى داخلى 931 ق .م 859 ق .م
5 دوران تسلط آشوريان 859 ق .م 611 ق .م
6 دوران سلطه بابليها 597 ق .م 539 ق .م
7 دوران سلطه ايرانيان 539 ق .م 331 ق .م
8 دوران سلطه يونانيها 331 ق .م 64 ق .م
9 دوران تسلط روميان 64 ق .م 638 م .
10 دوران تسلط اسلام 638 م . 1925 م .



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , يهوديان و نقش آنان در دوران ظهور , یهودیان , نقش یهودیان در ظهور , یهود , قوم یهود , ظهور و یهود , وعده الهی نسبت به نابودی یهودیان،نابودی یهودیان،خلاصه تاريخ يهوديان،تاریخ یهودیان،خلاصه تاریخ،تاریخ، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : سه شنبه 10 آذر 1394
وعده خداوند در فرونشنادن آتش جنگ يهوديان

http://www.welayatnet.com/sites/default/files/media/image/130_16955.jpg

برگرفته از كتاب : عصر ظهور
خداى متعال در قرآن مجيد مى فرمايد:
((يهوديان گفتند دست خدا بسته است ، دست آنان بسته باد، و به سبب اين گفته از رحمت خداى دور شدند. بلكه دستهاى خدا گشوده است و هر گونه بخواهد انفاق مى كند))
((.... آنچه كه از ناحيه پروردگار بر تو فرود آمده ، بر سركشى و كفر آنان مى افزايد و ميان آنان تا روز رستخيز، كينه و دشمنى انداختيم ، و هر وقت آتش جنگى را برافروختند، خداوند آن را خاموش گردانيد، آنان سعى در ايجاد فساد در زمين دارند و خداوند فساد كنندگان را دوست نمى دارد.))(43)
اين وعده خداست ، به فرو نشاندن آتش جنگ هايى كه يهوديان برمى افروزند، خواه مستقيما خود آنان خوى جنگ افروزى داشته ، و يا اينكه ديگران را به اين عمل تحريك كنند و اين وعده الهى بدون استثناء خواهد بود، زيرا با لفظ ((كلما اوقدوا)) يعنى ((هر وقت آتش افروزى نماينده )) آمده است .
تاريخ گذشته و حال آنان گواهى مى دهد كه آنها همواره در پى آتش افروزى بسيارى از آشوب و جنگها بوده اند، اما خداوند متعال وعده خود را نسبت به مسلمانان و بشريت با عنايت خويش تحقق بخشيده ، و مكر و حيله يهود را باطل و نقشه هايشان را خنثى كرده و آتش جنگ آنان را فرونشانده است . و شايد بزرگترين آتش جنگ و آشوبى كه آنان عليه مسلمانها و جهانيان برافروخته اند، همين نبرد فعلى باشد كه جهت دامن زدن به آن ، شرق و غرب را تحريك نموده ، و خودشان در فلسطين مستقيما، و در اكثر كشورهاى جهان بطور غيرمستقيم طرف درگير مى باشند، و چيزى نمانده كه وعده خداوند با فرونشاندن اين جنگ تحقق يابد و از آيه شريفه ياد شده چنين استفاده مى شود كه دشمنى و درگيريهاى داخلى آنها، خود يكى از راه هاى لطف خداوند، براى فرونشاندن آتش جنگ آنها خواهد بود، به دليل ذكر جمله
((اطفاء النار))
بعد از طرح دشمنى و درگيريهاى داخلى در آيه شريفه ، گوئيا كه خاموش نمودن آتش افروزى آنان ، فرع بر ايجاد كينه در بين آنها مى باشد.
((و ما ميان آنان تا روز قيامت دشمنى و كينه توزى افكنديم و هرگاه آتش جنگى را برافروزند، خداوند آن را فرو مى نشاند.))
اين شمه اى از تاريخ آنان بود، و ما به تفسير آيه هايى كه وعده هاى سه گانه خدا درباره يهوديان را در بردارد، با اندكى شرح در كتاب ((الممهدون للمهدى ))
(زمينه سازان ظهور حضرت مهدى (ع ) پرداخته ايم .
امام برخى از روايات مربوط به نقش يهوديان در زمان ظهور، مربوط به گرد آمدن آنها در فلسطين قبل از جنگ نابود كننده آنها است كه تفسيرى براى اين آيه شريفه است :
((و بعد از او به بنى اسرائيل گفتيم زمين را ساكن شويد و زمانى كه روز قيامت فرا رسيد شما را آميخته با يكديگر مى آوريم .))(44)
يعنى شما را از هر ناحيه اى و يا همگى شما را گرد آورديم ، چنانكه در تفسير نورالثقلين آمده است . و از اين حديث شريف درباره آمدن آنان و كارزارشان در عكا استفاده مى شود، از پيامبر (ص ) روايت شده كه فرمود:
((آيا شنيده ايد نام شهرى را كه بخشى از آن درون درياست ؟ عرض كردند آرى ، فرمود: قيامت به پا نمى شود مگر آنكه هفتاد هزار تن از فرزندان اسحاق به شهر يورش مى برند.))(45)
و از امير مؤ منان (ع ) است كه فرمود:
((در مصر منبرى را بنا نموده و دمشق را قطعا تخريب خواهم كرد و يهوديان را از شهرهاى عربى بيرون مى رانم و با همين چوب اعراب را خواهم راند، راوى اين حديث (عبايه اسدى ) گويد: پرسيدم اى اميرمؤ منان ، شما به گونه اى خبر مى دهيد كه به يقين پس از مردن زنده خواهيد شد؟ فرمود:اى عبايه ، به روشى غير روش ما صحبت كردى . مردى از تبار من (يعنى حضرت مهدى (ع ) اين كارها را انجام مى دهد. (46)
اين روايت دلالت دارد، كه يهوديان در بسيارى از شهرهاى عرب تسلط و يا حضور مؤ ثر دارند و ما پيرامون نبرد حضرت مهدى (ع ) با سفيانى و يهوديان ، در بيان حوادث سرزمين شام ، و حوادث حركت ظهور، سخن خواهيم گفت .
و از جمله روايات ، حديث كشف معبد توسط آنهاست ، و جمله
((كشف هيكل ))
(معبد) در شمار نشانه هاى ظهور آمده ، كه ظاهرا معبد حضرت سليمان (ع ) كشف خواهد شد، از اميرمؤ منان (ع ) نقل شده كه فرمودند:
((ظهور آن حضرت نشانه ها و علاماتى دارد: نخست محاصره كوفه با كمين كردن و پرتاب سنگ ، و ايجاد شكاف و رخنه در زواياى كوچه هاى كوفه ، تعطيل مساجد به مدت چهل شب ، كشف معبد و به اهتزاز در آمدن پرچمهائى گرداگرد مسجد بزرگ (مسجد الحرام ) كشنده و كشته شده هر دو در آتش اند.))(47)
ولى احتمال دارد كه كشف معبد از ناحيه زمينه سازان ظهور حضرت مهدى (ع ) اندكى قبل از ظهور وى ، صورت پذيرد، زيرا روايت خاطرنشان نمى كند كه چه كسى آن را كشف مى نمايد همچنانكه ممكن است آن معبد، آثارى تاريخى و غير از معبد حضرت سليمان و يا در محل ديگرى غير از قدس ‍ باشد، چون عبارت و جمله ((كشف معبد)) بطور مطلق ياد شده است .
بخش هاى اول اين روايت نشان گر حالت جنگ در كوفه است كه در روايات ، از آن به عراق ياد شده ، اما در اين جا به معنى همان شهر كوفه و محاصره و سنگ باران آن و ايجاد موانع دفاعى در گوشه و زواياى خيابانهاى آن شهر مى باشد، اما پرچم هاى گوناگون در اطراف مسجدالحرام ، اشاره به درگيرى و كشمكش قبيله ها با حكومت مركزى حجاز است كه اندكى پيش از ظهور حضرت مهدى (ع ) پديد خواهد آمد و در اين زمينه روايات فروانى وارد شده است .
دسته ديگرى از احاديث ، رواياتى است كه افرادى را كه خداوند بعد از فساد آفرينى و برترى طلبى يهوديان برآنان مسلط مى گرداند، مشخص و معين مى كند، كه پاره اى از آنها در تفسير آيات قرآن مجيد گذشت ، و برخى ديگر درباره ايران و شخصيتهاى ايرانى در زمان ظهور است ، مانند روايت
((درفش هاى سياه ))
كه به طور تواتر اجمالى وارد شده و غير آن .
((درفش هايى سياه ، از خراسان خارج مى شود كه هيچ چيز قادر بر باز گرداندن آنها نيست ، تا آنكه سرانجام در قدس برافراشته مى شود.))
و روايات مربوط به بيرون آوردن تورات اصلى از غار انطاكيه و كوهى در شام و در فلسطين و درياچه طبريه ، توسط حضرت مهدى (ع ) و استدلال آن حضرت بر يهوديان ، بوسيله تورات نيز از جمله همين روايات است .
از پيامبر اسلام (ص ) روايت شده كه فرمود:
((تورات و انجيل را از سرزمينى كه انطاكيه ناميده مى شود بيرون مى آورد.))(48)
و نيز از آن بزرگوار نقل شده كه فرمودند:
(((صندوق مقدس ) را از غارى در انطاكيه و بخش هاى تورات را از كوهى در شام بيرون آورده و به وسيله آن كتاب با يهوديان به استدلال مى پردازد و سرانجام بسيارى از آنها اسلام مى آورند.))(49)
هم چنين پيامبر (ص ) فرمود:
((صندوق مقدس از درياچه طبريه به دست وى آشكار مى شود و آن را آورده و در پيشگاه او در بيت المقدس قرار مى دهند و چون يهوديان آن را مشاهده مى نمايند، به جز اندكى بقيه آنان ايمان مى آورند.))(50)
و تابوت سكينه ، (صندوق مقدس ) همان است كه در فرموده خداى متعال آمده است :
((پيامبرشان گفت : دليل و نشانه بر پادشاهى او اين است كه تابوتى به سوى شما مى آيد، كه در آن سكينه و آرامشى از ناحيه پروردگارتان وجود دارد و از آنچه را كه آل موسى و آل هارون باقى گذاشته اند، و آن تابوت بوسيله فرشتگان حمل مى شود، به راستى در آن معجزه و دليل براى شماست چنانكه مؤ من باشيد.))(51)
در تفسير آيه فوق آمده است كه اين صندوق مقدس كه در آن ميراث پيامبران عليهم السلام وجود دارد، دليل و نشانه اى است براى بنى اسرائيل مبنى بر اينكه چه كسى شايستگى فرمانروائى را دارد، از اين رو فرشتگان آن را آورده و از ميان جمعيت بنى اسرائيل عبور داده و آنگاه در پيش روى طالوت (ع ) قرار مى دهند، سپس طالوت (ع ) آن را به داوود و او به سليمان و او به وصى خود آصف بن برخيا تسليم مى كند، و بنى اسرائيل بعد از وصى حضرت سليمان به علت اينكه از او فرمان بردارى ننموده و ديگرى را اطاعت مى كنند آن صندوق را از دست مى دهند.
و مراد از جمله
((فيسلم كثير منهم )) (بسيارى از آنان ايمان مى آوردند) و يا ((اسلمت الا قليلا منهم ))
(به جز اندكى از آنان بقيه ايمان آوردند) ممكن است كسانى باشند كه صندوق مقدس را مى بينند و يا كسانى كه حضرت مهدى (ع ) بوسيله تورات با آنان استدلال مى نمايد و يا افرادى كه آن حضرت آنان را پس از آزاد سازى فلسطين و شكست آنان در آن جا باقى مى گذارد.
در روايتى ديگر آمده كه تعداد سى هزار نفر يهودى به وى ايمان مى آورند كه اين رقم نسبت به كل جمعيت آنان اندك است .
ديگر روايات مربوط به نبردهاى زمينه سازان ظهور حضرت مهدى (ع ) با يهود و راجع به بيرون راندن آنان توسط آن حضرت از جزيره العرب است ، مانند روايتى كه گذشت ، و اين عمل امكان پذير نيست مگر با پيروزى بر آنها و بيرون راندن آنان از فلسطين ، همچنين روايات مربوط به نبرد بزرگ حضرت مهدى (ع ) است كه طرف درگير در اين نبرد مستقيما سفيانى و پشتيبانان يهودى وى و روميان هستند و خط درگيرى در اين جنگ از انطاكيه تا عكا، يعنى در طول ساحل سوريه لبنان فلسطين كشيده شده و سپس به طبرستان و دمشق و قدس ادامه مى يابد. شكست بزرگ و وعده داده شده آنان در آنجا تحقق مى يابد بگونه اى كه سنگ و درخت بر مى آورد كه اى مسلمانان ! اين شخص كه در پناه من است يهودى مى باشد او را هلاك نما و اين مطلب در حوادث حركت ظهور حضرت مهدى (ع ) ارواحنا فداه خواهد آمد.
در زمره احاديث گذشته ، روايات نبرد مرج عكا است كه جزئى از جنگ بزرگ پيشين است ، اما احتمال بيشتر اين است كه آن ، جزئى از دومين نبرد حضرت مهدى (ع ) با غربيها و پشتيبانان يهودى آنهاست ، كه پس از گذشت دو سه سال از آزادى فلسطين و شكست يهوديان و غربى ها به وقوع مى پيوندد. به گفته روايات ، حضرت مهدى (ع ) پس از آن ، پيمان صلح و عدم تجاوزى را به مدت 7 سال با روميان منعقد مى سازد.
به نظر مى رسد حضرت عيسى (ع ) ميانجى و واسطه آن پيمان نامه باشد، اما آنان پس از دو سال پيمان شكنى نموده ، و با هشتاد لشكر كه هر يك متشكل از 12 هزار تن مى باشد، به كارزار بر مى خيزند و اين بزرگترين نبردى خواهد بود كه تعداد بسيارى از دشمنان خدا در آن كشته خواهند شد.
تا جائى كه اين نبرد را به حماسه بزرگ و سفره مرج عكا توصيف مى كنند، يعنى سفره اى كه درندگان زمين و پرندگان آسمان از گوشت بدن ستمگران استفاده مى كنند.
از امام صادق (ع ) نقل شده كه فرمود:
((شهر رم را با تكبير 70 هزار مسلمان مى گشايد در حالى كه شاهد حماسه بزرگ و خوان گسترده خدا در مرج عكا خواهند بود كه ستم و ستم گران را نابود خواهند كرد.))(52)
از جمله روايتها، احاديث مربوط به موقعيت نظامى شهر عكا در زمان حضرت مهدى (ع ) است كه آن حضرت آنجا را پايگاه دريائى براى فتح اروپا قرار خواهد داد.
در روايات آمده است كه :
((آن حضرت تعداد چهار صد كشتى را در ساحل عكا تدارك ديده و با ياران خويش به سرزمين روميان روى آورده و آنجا را فتح مى نمايد.))(53)
و به زودى در ضمن بيان پيشامدهاى نهضت ظهور حضرت مهدى (ع )، پيرامون آن سخن خواهيم گفت



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , يهوديان و نقش آنان در دوران ظهور , یهودیان , نقش یهودیان در ظهور , یهود , قوم یهود , ظهور و یهود , وعده الهی نسبت به نابودی یهودیان،نابودی یهودیان،وعده خداوند در فرونشنادن آتش جنگ يهوديان،جنگ یهودیان،آتش جنگ،جنگ،فرونشاندن جنگ، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : دو شنبه 9 آذر 1394
وعده خداوند نسبت به تسلط و چيرگى بر يهوديان

http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/94-05/15/farhangnews_138657-397094-1438875464.jpg

برگرفته از كتاب : عصر ظهور
خداوند متعال در قران كريم ميفرمايد:
((پروردگار تو اعلام مى دارد ،كسانى را بر يهوديان چيره خواهد كرد كه تا روز قيامت ،آنان را مجازات و شكنجه خواهند نمود و خداست كه زود مجازات نموده و هم اوست آمرزگار و بخشنده ، و از جمله مجازات خداوند اين است كه آنان را پراكنده و گروه گروه در زمين قرار داده بعضى از آنان نيكوكار و برخى نابكارند و آنان را با خوبى و بدى آزمايش كرديم ، شايد توبه نموده و به راه حق و هدايت باز گردند.))(42)
معنى اين دو آيه شريفه اين است كه : خداوند اعلان و مقدر فرموده كه بزودى كسى را بر يهوديان مسلط مى گرداند كه تا روز رستاخيز آنان را مجازات و شكنجه دهد، او (خداى ) بسرعت مجازات نموده و هم اوست آمرزنده مهربان ، از جمله مجازاتهاى خداوند درباره يهوديان اين است كه آنها را در روى زمين پراكنده و دسته دسته مى گرداند، گروهى از آنان نيكوكار و گروهى بدكارند و آنها را به وسيله خوبى و بدى آزمايش مى كند شايد توبه نموده و هدايت گردند.
ما اجراى اين وعده الهى را در كيفر يهوديان ، در تمام دورانهاى تاريخى آنان به استثناى دوران حكومت پيامبرانى چون موسى و يوشع و داود و سليمان عليهم السلام مشاهده مى كنيم و خداوند اقوام و ملتهاى مختلفى را بر آنها مسلط گردانيد كه آنان را شكنجه و مجازاتى دردناك نمودند.
گاهى عنوان مى شود: آرى ، پادشاهان مصر و بابل و يونان و فارس و روم و ديگران بودند كه بر يهوديان تسلط يافته و آنان را مجازات سختى چشاندند اما مسلمانان چنان رفتارى با آنها ننموده ، بلكه تنها بر نيروهاى نظامى آنها پيروز گشتند و سپس زندگى در سايه دولت اسلامى را از آنان پذيرفتند، كه با برخوردارى از آزادى و حقوق خود در قوانين اسلامى ، جزيه بپردازند.
اما پاسخ : اينكه آنها را بدترين عذاب چشانيدند، به اين معنى نيست كه پيوسته آنها را كشته و يا آواره و زندانى نمودند، آن چنانكه بيشتر حكومتهايى كه پيش از اسلام بر آنان تسلط يافتند، اين گونه عمل كردند، بلكه به اين معنى است كه آنها از لحاظ نظامى ، سياسى ، تسليم آن حكومتى گرديدند كه خداوند بر آنان مسلط ساخت اگر چه مسلمانان در آزار و كيفر يهوديان ، از ديگران ملايم تر بودند، اما مصداق تسلط بر يهوديان ، و كيفر نمودن آنان مى باشند.
و گاهى نيز گفته مى شود: بلى تاريخ يهوديان تطبيق اين وعده خدا را بر آنها گواهى مى دهد ولى در عصر حاضر كه يك و يا حداقل نيم قرن برآنها سپرى گفته ، كسى كه آنان را مجازات و كيفر دهد بر آنان مسلط نشده ، بلكه آنان بيش از نيم قرن است يعنى از سال 1936 م . بدترين شكنجه ها را در فلسطين و ديگر مناطق به مسلمانان روا مى دارند! اين قضيه را چگونه مى توان تحليل نمود؟
پاسخ اين است كه : اين دوره از تاريخ زندگى يهوديان جدا به حساب مى آيد، زيرا اين همان دوره بازگشت قدرت آنهاست كه خداوند در سوره اسراء به آنان وعده فرموده است ؛
((سپس پيروزى شما را بر كسانى كه آنان را عليه شما برانگيختم برگردانده و به شما اموال و فرزندانى را عطا كرده ، و شما را از يارانى بيش از تعداد آنان برخوردار نموديم تا با همكارى شما بر ضد آنها بستيزند. ))
بنابراين ، اين دوره خارج از وعده كلى تسلط بر آنهاست تا اينكه وقت كيفر و مجازات دوم بدست مسلمانان فرا رسد.
در اين زمينه روايات زيادى از امامان عليهم السلام رسيده كه اين وعده الهى نيز بدست مسلمانان انجام مى پذيرد، در همين خصوص صاحب مجمع البيان ، در تفسير آيه ياد شده ، اتفاق نظر مفسران را بر اين معنى بيان كرده و فرموده مراد از آن نزد تمام مفسرين ، امت پيامبر اسلام حضرت محمد (ص ) مى باشد، و همين معنى از امام باقر (ع ) نقل شده ، و على بن ابراهيم قمى ، در تفسير خود آن را از ابى الجارود، از امام باقر (ع ) نقل نموده است .



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , يهوديان و نقش آنان در دوران ظهور , یهودیان , نقش یهودیان در ظهور , یهود , قوم یهود , ظهور و یهود , وعده الهی نسبت به نابودی یهودیان،نابودی یهودیان،وعده خداوند نسبت به تسلط و چيرگى بر يهوديان،وعده خداوند به تسلط بر یهودیان،تسلط و چیرگی بر یهودیان،تسلط و چیرگی، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 8 آذر 1394
وعده الهى نسبت به نابودى يهوديان

http://uupload.ir/files/ayup_%D8%B9%D9%84%D9%84_%D9%88_%D8%B9%D9%88%D8%A7%D9%85%D9%84_%D8%AF%D8%B4%D9%85%D9%86%DB%8C_%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF_%D8%A8%D8%A7_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-shia_muslim-781.jpeg

برگرفته از كتاب : عصر ظهور
((منزه و پاك است آنكه يك شب ، بنده اش را به سفر شبانه برد از مسجد الحرام به مسجد اقصى كه مبارك گردانيم (بركت داديم ) پيرامونش ‍ را تا از نشانه هاى خود به او نشان دهيم بدرستى كه او شنوا و بيناست . و به موسى تورات را داده و او را هدايت گر فرزندان يعقوب (بنى اسرائيل ) گردانيديم ، كه غير از من سرپرستى را نپذيرند. فرزندان كسى را كه با نوح حمل نموديم ، كه او بنده اى شكرگزار بود.))
((ما در تورات حكم در انقراض بنى اسرائيل نموديم زيرا شما (بنى اسرائيل ) در زمين دو بار فساد نموديد و بر ديگر فخر و بزرگى بسيار خواهيد نمود.))
يعنى ما در توراتى كه بر آنان فرو فرستاديم حكم قطعى به انقراض آنها كرديم شما بزودى از راه راست منحرف شده و دوباره در جامعه تبهكارى مى كنيد، چه اينكه بزودى بر ديگران فخر و برترى جوئى بسيار مى نمائيد.
((وقتى كه هنگام كيفر اولين فساد فرا رسد بندگانى را از ناحيه خود كه توانمند و ستبر مى باشند جهت سركوبى شما فرستاديم ، در ميان خانه ها به جستجوى خانه به خانه پرداختند و اين وعده اى قطعى بود.))
زمانيكه وقت مجازات شما بر نخستين تبهكارى خودتان رسيد بندگانى را از اطراف خود كه داراى صلابت مى باشند بسوى تان فرستاديم تا شما را گوشمالى سخت بدهند آنان ميان خانه ها به جستجوى خانه به خانه پرداختند و اين وعده اى حتمى است .
((آنگاه پيروزى را براى شما، بر آنان گردانديم و شما را با ثروتها و پسران يارى نموديم و تعداد شما را بيش از آنان قرار داديم .))
سپس پيروزى را براى شما بر كسانى كه آنها را عليه شما برانگيختيم برگردانديم و به شما ثروت ها و فرزندانى را عطا كرديم و شما را از ياوران بيشترى برخوردار نموديم كه به كمك شما عليه آنان بستيزند.
((اگر خوبى كرديد، خوبى به خود نموده ايد و اگر بدى كرديد به خود بدى نموده ايد و هنگامى كه وعده بار دوم بيايد چهره هاى شما را ناخوش دارند و وارد مسجد اقصى گردند همانگونه كه نخستين بار داخل شدند و آنچه را كه برتر آمده نابود كنند نابود كردنى .))
و آنگاه وضع شما مدتى بدين گونه ادامه داشته و چنانچه توبه نموده و بواسطه نعمتهايى كه از ثروتها و اولاد به شما بخشيديم ، نيك عمل نموديد به سود خودتان بوده و اگر به بدى و طغيان و خود بزرگ بينى پرداختيد فرجام بد آن ، مربوط به خودتان خواهد بود، اما شما بزودى نه تنها عمل نيك ننموده بلكه به اعمال بد دست مى يازيد، ما شما را مهلت مى دهيم تا زمانى كه وقت مجازات و كيفر شما بر دومين فسادتان فرا رسد، آنگاه فرستادگانى را از ناحيه خودمان كه بمراتب سخت تر از مرحله اول رفتار مى نمايند، مى فرستيم بلا و گرفتارى را كه ناخوش داريد به ارمغان شما بياورند و سپس فاتحانه وارد مسجد اقصى گرديده به همان سان كه در زمان تعقيب و جستجوى دشمن در منازل شما در مرحله اول ، وارد گرديده و برترى جويى و فساد گرائى شما را به نابودى كشاندند.
((شايد پروردگار شما بر شما رحم نموده و اگر باز گرديد باز گرديم و ما دوزخ را تنگنائى براى كافران قرار داديم .))(40)
شايد پروردگارتان شما را بعد از دومين كيفر با رحمت خويش ببخشايد و چنانچه بعد از كيفر دوم ، بازگشت به انحراف نموديد، ما نيز مجازات شما را از سر خواهيم گرفت و شما را در تنگناى دنيوى قرار داده و در آخرت دوزخ را زندان و حصارى بر شما قرار خواهيم داد.
نخستين نتيجه اى كه از آيات قرآن كريم استفاده مى شود اين است كه : تاريخ يهوديان بعد از موسى تا پايان زندگانى آنها بدين صورت خلاصه مى شود كه آنها در جامعه فساد نموده تا آن هنگام مجازات شان فرا رسد، و خداوند افرادى را از ناحيه خود برمى انگيزد كه بر آنان چيره خواهند شد سپس ‍ خداوند بنابر مصلحت هايى يهوديان را بر آنان پيروز مى گرداند و اموال و اولاد به آنها عطا نموده ، و طرفدارانشان را در جهان بيش از آن قوم مى گرداند، اما يهود از اين اموال و ياران بهره بردارى صحيح نمى نمايند، بلكه سوء استفاده نموده و بار دوم در روى زمين فساد به بار مى آورند، البته اين بار علاوه بر فساد، گرفتارى خوى تكبر و برترى طلبى شده و خويش را بسيار بهتر و برتر از ساير مردم مى پندارند. و زمانى كه وقت كيفرشان فرا مى رسد خداوند بار ديگر آن قوم را بر آنان چيره ساخته ، و گوشمالى را در سه مرحله سخت تر از بار اول بر آنان وارد مى سازد.
دومين نتيجه : اين است كه ، قومى را كه خداوند بار اول بر ضد آنان بر مى انگيزد، به آسانى بر آنان چيره مى گردند، و به جستجوى خانه به خانه مى پردازند، آن گاه داخل مسجد اقصى شده و نيروهاى نظامى آنان را متلاشى مى كنند آنگاه خداوند بار دوم آنها را مى فرستد و بر خلاف غلبه يهوديان بر آنها و زيادى ياران و هوادارانشان ، ضربات شديدترى را در سه نوبت بر آنها وارد مى سازند، كه در اولين نوبت ، چهره هاى پليد آنان را آشكار و آنها را رسوا ساخته و چنانكه نخستين بار وارد مسجد اقصى شدند، فاتحانه وارد مسجد مى گردند. و سپس خوى تكبر و برترى جوئى آنان بر ملتها را، پايمال مى كنند.
سؤ ال اساسى كه مفسران مطرح مى كنند اين است كه آيا اين دو نوع فساد كه يكى همراه با برترى طلبى است پايان يافته و يا آن دو كيفر وعده داده شده بر آنان واقع شده است يا خير؟
برخى از مفسران بر اين عقيده اند كه هر دو مورد، انجام شده بدين ترتيب كه كيفر فتنه و فساد نخستين بنوخذ نصر (بخت النصر) و مجازات دومين مرحله فساد و تباهى به دست (تيتوس ) رومى انجام پذيرفته است و بعضى ديگر معتقدند كه هنوز آن دو كيفر رخ نداده است .
اما نظريه درست اين است كه : اولين كيفر در برابر نخستين فساد، در صدر اسلام بدست مسلمانان انجام پذيرفته ، و آنگاه كه مسلمانان از اسلام فاصله گرفته و دور شدند خداوند يهوديان را بر آنان چيره ساخت ، و در اين مرحله نيز براى دومين بار، يهوديان در زمين ايجاد فساد و طغيان نمودند و هرگاه كه مسلمانان دوباره به اسلام روى آورند زمان كيفر دوم فرا رسيده و به دست مسلمانان انجام خواهد شد. و بر اساس همين تفسير از امامان عليهم السلام رواياتى رسيده ، از جمله آنكه ، آن قومى را كه خداوند در مرحله دوم عليه يهوديان برمى انگيزد، حضرت مهدى (ع ) و ياران وى اند كه اهل قم مى باشند و هم آنان كه خداوند آنها را قبل از ظهور حضرت قائم (ع ) برمى انگيزد، در تفسير عياشى از امام باقر (ع ) روايت شده كه حضرت بعد از آن كه آيه شريفه
((بعثنا عليكم عبادا لنا اولى باءس شديد))
را قرائت نمود، فرمود:
((مراد از اين آيه حضرت قائم (ع ) و ياران اوست كه نيرومند و داراى صلابت مى باشند.))
و نيز در تفسير نور الثقلين ، از كتاب روضه كافى از امام صادق (ع ) نقل شده كه آن حضرت در تفسير آيه شريفه فوق فرمود:
((خداوند قبل از خروج حضرت قائم ، قومى را برانگيزد كه دشمنى از دشمنان آل محمد (ص ) را رها ننموده ، مگر اينكه او را به هلاكت مى رسانند.))
و در كتاب بحارالانوار، از امام صادق (ع ) روايت شده كه وقتى اين آيه را قرائت فرمود، عرض كرديم ((فدايت گرديم آنها چه كسانى هستند؟ امام سه بار فرمود: آنان به خدا سوگند اهل قم ، آنان بخدا سوگند اهل قم ، آنان بخدا سوگند اهل قم مى باشند.))
(41)
اين سه روايت از نظر مراد و مقصود يكسان و هماهنگ بوده و هيچ گونه اختلافى بين آنها وجود ندارد ، زيرا اهل قم يعنى اهل ايران ، همان ياران حضرت مهدى (ع ) هستند كه خداوند آنان را براى زمينه سازى ظهور آن بزرگوار بر مى انگيزد و به طورى كه روايات دلالت دارد ، به هنگام ظهور تعدادى از اصحاب خاص ايشان در بين آنها وجود دارند . علاوه بر اينكه مقاومت يهوديان در مقابل اين مردم و مسلمانان هواداران آنان در چند نوبت انجام مى گيرد ، تا آنكه حضرت مهدى (ع ) ظهور كند كه نابودى نهائى يهوديان را به رهبرى وى و بدست با كفايت او ، ارواحنا فداه خواهد بود .
و از مطالبى كه دلالت دارد بر اينكه ، دومين كيفر وعده داده شده يهوديان بدست مسلمانان انجام خواهد گرفت ، اين است كه آن قومى را كه خداوند وعده فرمود ، دوبار عليه يهوديان برمى انگيزد، يك امت بوده و صفاتى كه براى آنان ياد شده و ويژگيهاى جنگ آنان با يهوديان جز بر مسلمانان تطبيق نمى كند. زيرا پادشاهان مصر و بابل و يونان و ايران و روم و ديگران كه بر يهوديان تسلط يافتند با صفت
((عبادالنا))
(بندگان ما) سازگار نيستند وآنگهى طبق بيان آيات بعد از كيفر اول حادثه اى پيش نيامده كه يهوديان بر آنان چيره گردند، در حالى كه پس از مجازات اول يهوديان ، بدست ما در صدر اسلام ، آنان بر ما غلبه پيدا نمودند، و خداوند آنها را با اموال و فرزندان يارى داد، به گونه اى كه افزايش هواداران آنها در جهان بيش از طرفداران مسلمانان گشته و با پشتيبانى ابر قدرتها عليه ما قيام نمودند .و هم آنان هستند كه در زمين فساد نموده ، و بر ما و ملتهاى محروم ،برترى طلبى وفخر مى كنند و اين مجاهدان و كفرستيزان اسلام هستند كه ضربات خود را بر پيكر و چهره كريه آنها وارد مى سازند.
نيز آنچه بر اين معنى دلالت دارد و با بررسى تاريخ يهوديان بعد از حضرت موسى (ع ) روشن مى گردد، اين است كه فساد در زمان گذشته ، و حال يهود تحقق يافته ، اما برترى وعده داده شده آنها تنها در زمان ما بوجود آمده است و همين غلبه آنهاست كه در پى آن دومين كيفر وعده داده شده فرا رسيده و آنها را نابود مى سازد.
و اين مطلب براى كسانى كه مختصرى تاريخ يهوديان را، كه به زودى از آن ياد خواهيم نمود، مورد مطالعه قرار دهند، اءمرى روشن است .




:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , يهوديان و نقش آنان در دوران ظهور , یهودیان , نقش یهودیان در ظهور , یهود , قوم یهود , ظهور و یهود , وعده الهی نسبت به نابودی یهودیان،نابودی یهودیان، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : شنبه 7 آذر 1394
يهوديان و نقش آنان در دوران ظهور

برگرفته از كتاب : عصر ظهور
اگر پيرامون نقش يهوديان در آخرالزمان و عصر ظهور حضرت مهدى (ع )، جز آيه هاى نخستين سوره بنى اسرائيل چيزى در اختيار ما نبود، همان كافى بود، زيرا اين آيات در عين خلاصه بودن ، وحى الهى بوده و به گونه اى رسا و گويا، شمه اى از تاريخ و سرگذشت آنها را بيان كرده و به نحو معجزه آسا و با دقت ، آينده آنها را روشن مى سازد. علاوه بر اين آيه ها و آيات ديگر، تعدادى روايات وجود دارد كه پاره اى از آنها مربوط به تفسير آيات ، و برخى ديگر پيرامون وضع يهوديان در عصر ظهور و انقلاب حضرت مهدى (ع ) مى باشد، كه پس از تفسير آيات به بيان آنها مى پردازيم .



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , يهوديان و نقش آنان در دوران ظهور , یهودیان , نقش یهودیان در ظهور , یهود , قوم یهود , ظهور و یهود , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : جمعه 6 آذر 1394
مدت عمر و حکومت امام زمان بعد از ظهور و تعيين کسي که غسل و کفن و دفن آن حضرت را به عهده مي گيرد

 

مدت عمر و حکومت امام زمان بعد از ظهور و تعيين کسي که غسل و کفن و دفن آن حضرت را به عهده مي گيرد

» روايات‏

» گفتار ما

 

روايات

1- جابر جعفي مي گويد: به امام باقر عليه السلام عرض کردم: «قائم پس از ظهور چه‏ مدت زنده است؟» فرمود: «نوزده سال»... [1] .

2- جابر جعفي در حديث ديگري مي گويد: به امام باقر عليه السلام عرض کردم: «قائم در دوره‏ي ظهور تا قبل از مرگ چه مدت عمر مي کند؟» امام عليه السلام فرمود: «از زمان قيام تا مرگش نوزده سال»... [2] .

3- علي بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «قائم از نسل من، به اندازه‏ي ابراهيم خليل الرحمان عمر مي کند، در بين مردم قيام مي کند در حالي که هشتاد ساله است و چهل سال در ميان آنها زندگي مي کند، زمين را همان طور که از ستم و بيداد پر شده است از عدل و داد سرشار مي سازد.» [3] .

4- در سوالي که مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام پرسيده آمده است: «مولاي من!مدت عمر آن حضرت (مهدي) عليه السلام و حکومتش چقدر است؟» امام عليه السلام فرمود: «خداوند فرموده است: (فمنهم شقي و سعيد فأما الذين شقوا ففي النار لهم فيها زفير و شهيق خالدين فيها مادامت السموات و الأرض الا ماشاء ربک ان ربک فعال لما يريد و أما الذين سعدوا ففي الجنة خالدين فيها ما دامت السموات و الأرض الا ما شاء ربک عطاء غير مجذوذ) [4]  و مجذوذ به معني مقطوع و بريده است، يعني عطايي که قطع شدني نيست بلکه دائمي است و حکومتي که از بين نمي رود و امري که جز به اختيار و اراده و مشيت پروردگار، باطل شدني نيست و از اين اراده و مشيت جز خود او کسي باخبر نيست، سپس قيامت مي آيد و آنچه خداوند در کتابش در شرح آن فرموده است.» [5] .

5- ابوالجارود از امام باقر عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «قائم سيصد و نه سال‏ حکومت مي کند، همان طور که اصحاب کهف در غارشان سيصد و نه سال درنگ کردند، او زمين را همان طور که از ستم و بيداد پرشده است از عدل و داد، سرشار مي نمايد.» [6] .

6- زيد بن وهب جهنمي از امام حسن عليه السلام از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «...در بين شرق و غرب عالم چهل سال حکومت مي کند، خوشا به حال کسي که روزگارش را دريابد و سخنش را بشنود...» [7] .

7- ابن ابي يعفور از امام صادق عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «قائم، نوزده سال حکومت مي کند.» [8] .

8- عبدالکريم خثعمي مي گويد: به امام صادق عليه السلام عرض کردم: «قائم چه مدت حاکم خواهد بود؟» فرمود: «هفت سال، روزها و شبها برايش طولاني مي شود تا اينکه يک سال برابر ده سال معمولي مي شود...» [9] .

9- عبدالله بن قاسم بطل درباره‏ي آيه‏ي (ثم رددنا لکم الکرة عليهم)، [10]  از قول امام صادق عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «آيه به خروج امام حسين عليه السلام در ميان هفتاد تن از يارانش مربوط مي شود» تا اينکه فرمود: «وقتي دلهاي مؤمنان به شناخت قطعي رسيد که آن حضرت، امام حسين عليه السلام است، آنگاه مرگ حضرت حجت فرا مي رسد و امام حسين عليه السلام، او را غسل مي دهد، کفن و حنوط مي کند و دفن مي نمايد، و اين امور مربوط به وحي از جز وحي کسي ديگري عهده دار نيست.» [11] .

10- در حديث ديگري از امام صادق عليه السلام آمده است: «حسين عليه السلام، در ميان يارانش که با او کشته شدند و در حالي که هفتاد پيامبر، همان طور که با موسي بن عمران بودند، با او هستند مي آيد، قائم عليه السلام، انگشتر - يا مهر- را به او مي سپارد و حسين عليه السلام همان کسي است که آن حضرت را غسل مي کند، کفن مي پوشاند، حنوط مي کند و در قبر مي گذارد.» [12] .

 

گفتار ما

اين روايات از طول عمر آن حضرت «پس از ظهورش، خبر مي دهد، لکن چنانکه پيداست، مدت عمر آن حضرت را مختلف بيان کرده اند که شايد بتوان به اين صورت، بين روايات، جمع و توافق ايجاد نمود:

مقصود از زمان در بعضي از روايات، همان چيزي است که در روايت دوم و نيز روايت چهارم از فصل نوزدهم همين باب آمده است که مي گويند: «خداوند به فلک فرمان مي دهد که گردش زمانش را کند کند تا اينکه يک روز، معادل ده روز، يک ماه معادل ده ماه، و يک سال برابر ده سال مي شود.» و «يک سال در زمان او برابر ده سال است.» و در بعضي از روايات ديگر مقصود، همان وقت و زمان عادي و رايج در بين ماست.

شايد بعضي از روايات در صدد بيان طول دوران زندگي ايشان تا زمان فوت باشد و بعضي ديگر درصدد بيان دوران حکومت آن حضرت و حکومت امامان معصوم عليهم السلام بعد از رجعت باشد، زيرا که دوره‏ي رجعت هم جزء حکومت و ادامه‏ي آن حساب مي شود. و نيز ممکن است رواياتي که طول دوران زندگي يا حکومت ايشان را ذکر کرده است، به دوره‏ي رجعت ايشان بعد از مرگ، مربوط باشد.- البته علم واقعي نزد خداست-.

در فصل ششم از باب چهارم نيز رواياتي ذکر خواهد شد که به مدت عمر پيامبر و امامان معصوم عليهم السلام، بعد از رجعت، اشاره مي نمايد.

اما درباره‏ي مرگ عادي حضرت حجت - عجل الله تعالي فرجه - يا کشته شدن ايشان، ظاهرا با توجه به دو روايت آخر در همين فصل بايد گفت که ايشان به مرگ عادي از دنيا مي روند.

 

پي نوشته ها :

[1] بحارالانوار، ج 53، ص 100، روايت 121.

[2] بحارالانوار، ج 53، ص 100، روايت 122.

[3] اثبات الهداة، ج 3، ص 574، روايت 722.

[4] هود: 105 و 108- بعضي از مردم بدبخت و برخي خوشبخت هستند، اما بدبختها براي هميشه تا آسمان و زمين باقي است با آه و ناله در دوزخند مگر اينکه اراده‏ي خدا چيز ديگري باشد و خدا هرچه بخواهد مي کند و اما آنها که خوشبخت هستند براي هميشه، تا آسمان و زمين باقي است در بهشتند مگر اينکه اراده‏ي خدا چيز ديگري باشد و بخشش و دهش او قطع ناشدني است.

[5] بحارالانوار، ج 53، ص 34، روايت 1.

[6] اثبات الهداة، ج 3، ص 516، روايت 372.

[7] اثبات الهداة، ج 3، ص 524، روايت 414.

[8] اثبات الهداة، ج 3، ص 547، روايت 542.

[9] اثبات الهداة، ج 3، ص 528، روايت 439.

[10] اسراء: 6- آن گاه، نوبتي ديگر شما را بر آنها غالب کنيم.

[11] بحارالانوار، ج 53، ص 93، روايت 103.

[12] بحارالانوار، ج 53، ص 103، از روايت 130.



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , پرسش و پاسخ , رجعت , ظهور , مدت عمر و حکومت امام زمان , کسی که غسل و کفن و دفن آن حضرت را به عهده میگیرد , مدت عمر امام زمان , مدت حکومت امام زمان , کفن و دفن امام زمان , مدت عمر و حکومت امام زمان بعد از ظهور و تعيين کسي که غسل و کفن و دفن آن حضرت را به عهده مي گيرد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : دو شنبه 25 آبان 1394
نزول حضرت عيسي براي ياري قائم آل محمد و اقتدا به آن حضرت‏

نزول حضرت عيسي براي ياري قائم آل محمد و اقتدا به آن حضرت‏

 

» روايات‏

» گفتار ما

 

روايات‏

1- معمر بن راشد از امام صادق عليه السلام از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي کند که فرمود: «مهدي از نسل من است، وقتي خروج کند عيسي بن مريم براي ياريش فرود مي آيد، او را پيش رو قرار داده و پشت سرش اقتدا مي کند.» [1] .

2- ابوبصير مي گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: «آنچه از سنتهاي الهي در مورد غيبتهاي آنان جريان پيدا کرده است درباره‏ي قائم ما اهل بيت نيز جاري مي‏شود... سپس خداوند عزوجل او را ظاهر مي‏کند و شرق و غرب عالم را به دست او فتح مي‏نمايد، عيسي بن مريم روح الله نازل مي‏شود و پشت سر او نماز مي‏خواند...» [2] .

3- جابر بن عبدالله انصاري از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «...مهدي از نسل من است، بين رکن و مقام ظهور مي کند، پيراهن ابراهيم و رداي اسماعيل را به تن و نعلين شيث را به پا دارد و دليل اين مطلب، فرمايش پيامبر است که فرمود: عيسي بن مريم، از آسمان فرود مي آيد و همراه من مهدي من است، وقتي ظهور کرد او را بشناسيد.»...سپس عيسي مي ميرد و مهدي منتظر از آل محمد باقي مي ماند.» [3] .

4- در روايت مرفوعه جعفر بن محمد فزاري از امام باقر عليه السلام آمده است: «اي خيثمه! زماني خواهد آمد که مردم از خدا و توحيد، شناختي نداشته باشند، تا اينکه دجال خروج کند و عيسي بن مريم از آسمان فرود آيد و خداوند به دست او دجال را بکشد، مردي از اهل بيت من پيشاپيش مردم نماز گزارد، آن موقع عيسي پشت سر ما نماز مي خواند و اگرچه او پيامبر است اما ما از او برتر هستيم.» [4] .

5- شهر بن حوشب مي گويد: حجاج به من گفت: «آيه اي در قرآن هست که مرا عاجز کرده است.» گفتم: اي امير! آن کدام آيه است؟ حجاج گفت: (و ان من أهل الکتاب الا ليومنن به قبل موته)، [5]  به خدا قسم من دستور مي دهم که يهودي و نصراني را بکشند، وقتي آنها گردن زده مي شوند با دقت به آنها مي نگرم نمي بينم لبهايشان تکان بخورد- و شهادتين بگويند- تا اينکه خاموش مي شوند.» گفتم: «خدا امير را سلامت بدارد، تاويل اين آيه اين طور نيست.» حجاج گفت: تأويل آيه چيست؟ گفتم: «عيسي عليه السلام قبل از روز قيامت به دنيا فرود مي آيد و هيچيک از يهوديان و مسيحيان باقي نمي ماند مگر اينکه قبل از مرگش به او ايمان مي آورد، و پشت سر حضرت مهدي نماز مي خواند.» حجاج گفت: «واي بر تو!! از کجا چنين تأويلي آوردي؟» گفتم: «محمد بن علي بن حسين بن علي بن ابي طالب عليهم السلام اين را به من فرمود.» حجاج گفت: «به خدا قسم از سرچشمه اي زلال، آن را گرفته اي.» [6] .

 

گفتار ما

عباراتي که گواه آن است که عيسي عليه السلام پشت سر مهدي - عجل الله تعالي فرجه - نماز مي خواند، در روايات زياد است، و شايد - البته خدا مي داند- علت اصرار و تأکيد امامان معصوم عليهم السلام بر اين مطلب، اين باشد که چون پيروان عيسي عليه السلام که جمعيت زيادي از اهل زمين را هم تشکيل مي دهند، گمان مي کنند که عيسي عليه السلام، آخرين پيامبر است و نمرده است، ظهور خواهد کرد و زمين را از فساد پاک خواهد نمود و اوست که بشر را از فساد و تباهي و ظلم و آلودگيهاي ديگر نجات خواهد داد، و اين بيانات به منظور نفي اين خيال و باطل اعلام نمودن آن است، چنانکه در روايات چهارم و پنجم هم به اين مطلب اشاره شده است.

دقت در زواياي اين روايات نشان مي دهد که مقصود روايات، همان چيزي است که ما بيان نموديم نه اينکه مقصود آنها، بيان اصل رجعت حضرت عيسي - علي نبينا و آله و عليه السلام - باشد.

اما نزول و فرود آمدن حضرت عيسي عليه السلام به يکي از دو معني است:

الف - اگر مقصود از آيه‏ي (بل رفعه الله اليه) [7]  اين باشد که خداوند او را به آسمانها بالا برد، در نزول و فرودش اشکالي نيست و همان معناي اصلي نزول و فرود آمدن را خواهد داشت.

ب - اگر مقصود از آيه، ميراندن آن حضرت و قبض روحش باشد، نزول به معني بازگشت روح مبارکش به بدن و حضورش در کنار قائم عليه السلام خواهد بود. [8] .

 

پي نوشته ها :

[1] اثبات الهداة، ج 3، ص 495، روايت 255.

[2] اثبات الهداة، ج 3، ص 473، روايت 152.

[3] اثبات الهداة، ج 3، ص 587، روايت 804.

[4] بحارالانوار، ج 14، ص 348، روايت 10.

[5] نساء: 159- هيچيک از اهل کتاب باقي نمي‏ماند مگر اينکه قبل از مرگ به او ايمان مي آورد.

[6] بحارالانوار، ج 14، ص 349، روايت 13.

[7] نساء: 158- خداوند او را به سوي خود بر کشيد.

[8] براي تحقيق پيرامون اين آيه و احتمالات آن به الميزان، ج 5، ص 133 مراجعه شود.



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , پرسش و پاسخ , رجعت , ظهور , نزول حضرت عيسي براي ياري قائم آل محمد و اقتدا به آن حضرت‏ , حضرت عیسی , کمک حضرت عیسی به امام زمان , حضرت عیسی و امام زمان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : پنج شنبه 21 آبان 1394
حال مؤمنان (زنده و مرده) و فرشتگان و وظايف مؤمن در زمان ظهور حضرت حجت

حال مؤمنان (زنده و مرده) و فرشتگان و وظايف مؤمن در زمان ظهور حضرت حجت

 

» روايات‏

» گفتار ما

 

روايات

1- ابي الجارود از امام باقر عليه السلام از پدرش از جدش عليهم السلام نقل مي کند: اميرالمؤمنين عليه السلام روي منبر فرمود: «در آخر الزمان مردي از نسل من ظهور مي کند... هرگاه پرچمش به اهتزار در آيد شرق و غرب عالم برايش روشن شود، دستش را بر بندگان خدا مي نهد و دل هر مؤمني از پاره هاي آهن محکمتر مي شود و نيرويي برابر چهل نفر پيدا مي کند؛ شادي، دل و قبر هر مرده‏اي را پر مي کند و مردگان در گورها يکديگر را ديدار مي کنند و به قيام قائم، بشارت مي دهند.» [1] .

2- ابوالربيع شامي مي گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: «وقتي قائم ما قيام کند خداوند شنوايي و بينايي شيعيان ما را وسعت دهد به طوري که بين آنها و قائم واسطه و پيکي نباشد، آن حضرت با ايشان صحبت مي کند و آنها مي شنوند و در همان جايي که هست، آن حضرت را مي بينند.» [2] .

3- در حديث ابو وائل از اميرالمؤمنين عليه السلام آمده است: «...از خروج او، يعني قائم عليه السلام، اهل آسمانها و ساکنان آنها مسرور مي شوند، زمين را همان گونه که از ستم و بيداد پر شده است از عدل و داد سرشار مي سازد.» [3] .

4- بريد عجلي از امام باقر نقل مي کند: «وقتي قائم قيام کند، دو نفر بر مرکبي سوارند، يکي دست در جيب ديگري مي کند و به قدر حاجتش از آن بر مي دارد و او از اين کار مانع نمي شود.» [4] .

5- جابر از امام باقر عليه السلام نقل مي کند: «دل شيعيان ما را ترس از دشمنانمان فرا گرفته است، وقتي نوبت امر ما برسد و مهدي ما خروج کند، هر يک از شيعيان ما از شير شجاعتر و از نيزه براتر و کاري تر خواهد شد، دشمن ما را زير پايش له مي کند و با دو دستش او را مي کشد. [5] .

6- محمد بن احمد فتال در روضه الواعظين از امام زين العابدين عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «وقتي قائم ما قيام کند خداوند مرض و بيماري را از شيعه ما دور مي کندو دلهايشان را چون پاره‏ي آهن مي گرداند...» [6] .

7- محمد بن فضيل از امام رضا عليه السلام نقل مي کند: «وقتي قائم قيام کند خداوند به فرشتگان دستور مي دهد که بر مؤمنين سلام کنند و در مجالسشان با آنها همنشين باشند...» [7] .

8- مفضل از امام صادق عليه السلام روايت مي‏کند: وقتي قائم قيام کند، مؤمن پرنده را از هوا به زير مي طلبد، آن را مي کشد، کباب مي کند و گوشتش را مي خورد...» [8] .

9- مفضل از امام صادق عليه السلام نقل مي کند: «وقتي قائم قيام کند، خداوند، آزاردهندگان مؤمنين هر زماني را، به همان صورتي که بوده اند و در بين آنها زندگي مي کرده اند، بر مي گرداند تا مؤمنان از آنها انتقام بگيرند.» [9] .

10- ابن مسکان مي‏گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: در زمان قائم، مؤمن در مشرق است برادرش را که در مغرب است مي بيند و آنکه در مغرب است، برادرش را در شرق مي بيند.» [10] .

11- عبدالعظيم حسني از امام جواد عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «قائم ما، مهدي است که در زمان غيبت بايد انتظارش را کشيد و در زمان ظهور بايد از او اطاعت کرد...» [11] .

12- اسحاق بن عمار مي‏گويد: «در خدمت امام صادق عليه السلام بودم، از مواسات و همراهي و همدردي انسان با برادرش، صحبت فرمود تا اينکه فرمود: «اين مربوط به وقتي است که قائم قيام کند که بر مؤمنين واجب است به برادرانشان رسيدگي، احتياجات آنها را بر آورده و ايشان را تقويت نمايند.» [12] .

 

گفتار ما

رواياتي که در اين زمينه وارد شده و بيانگر ويژگيهاي ياران حضرت مهدي و فضيلتهاي آنهاست، بسيار زياد است، که در فصلهاي پيشين بعضي از آنها ذکر شد و در اينجا نيز به ذکر تعدادي از آنها بسنده کرديم.

ظاهرا اين طور است که دستيابي به اين کمالات، ويژه‏ي اصحاب و ياران خاص آن حضرت نيست، بلکه براي تمام مؤمنين قابل دسترسي است.

اينکه در حديث اول فرمود: «دستش را بر سر بندگان خدا مي نهد و هيچ مؤمني باقي نمي ماند مگر اينکه دلش مانند پاره آهن مي شود.» و در حديث نوزدهم از فصل هفدهم فرمود: «خداوند دست عنايتش را بر سر بندگان مي کشد و عقل آنها زياد شده فهمشان بالا مي گيرد»هر دو به روشني دلالت مي کنند بر اينکه گذاشتن دست مبارکش بر سر بندگان سبب کسب فضيلتهاي والا و کمالات بلند نفساني‏ است؛و کمالات وعده داده شده در حديث قرب نوافل [13]  همان طور که با رياضتهاي شرعي و مبارزه با نفس و مجاهده معنوي قابل دسترسي است، از طريق توجه و عنايت اولياء الهي و بندگان برگزيده اش نيز بدست آمدني است، و بلکه آنچه از اين راه دوم به دست آيد کاملتر و از آلودگيهاي پالوده تر است.

اما اينکه فرشتگان و ساکنان آسمانها و مردگان از ظهور امام عليه السلام خوشحال مي شوند به خاطر اين است که کفر و ستم و بيداد و گناه از ابتداي خلقت آنها را آزار داده و اندوهگين مي نموده است و وقتي مي بينند که ظهور امام عليه السلام با مرگ باطل و زنده شدن حق و خاموش شدن آتش کفر و شرک و گسترش ايمان و توحيد همراه است خوشحال مي شوند، و بلکه مي توان گفت به اين خاطر، همه چيز در آسمان و زمين از ظهور آن حضرت مسرور مي شوند.

علاوه بر اين مطالب، چون امام عليه السلام واسطه‏ي نزول فيض پروردگار بر تمام موجودات عالم هستي است و اراده‏ي پروردگار در اصل وجود اشياء و کم و کيف و ديگر وجوه عنايات الهي به موجودات از طريق امام محقق مي شود، [14]  بنابراين بين امام و ساير موجودات رابطه اي معنوي برقرار است که وقتي امام به مصيبت و اندوهي مبتلا شود آنها اندوهگين و هر گاه مسرور باشد آنها مسرور مي شوند. البته اين مطلب به شواهد زيادي از روايات مستند است که اينجا محل ذکر آنها نيست.

 

پي نوشته ها :

[1] بحارالانوار، ج 51، ص 35، روايت 4.

[2] اثبات الهداة، ج 3، ص 450، روايت 59.

[3] اثبات الهداة، ج 3، ص 505، روايت 308.

[4] اثبات الهداة، ج 3، ص 557، روايت 605.

[5] اثبات الهداة، ج 3، ص 557، روايت 606.

[6] اثبات الهداة، ج 3، ص 559، روايت 662.

[7] اثبات الهداة، ج 3، ص 573، روايت 703.

[8] اثبات الهداة، ج 3، ص 573، روايت 706.

[9] اثبات الهداة، ج 3، ص 573، روايت 708.

[10] اثبات الهداة، ج 3، ص 584، روايت 789.

[11] اثبات الهداة، ج 3، ص 478، روايت 174.

[12] اثبات الهداة، ج 3، ص 495، روايت 254.

[13] اصول کافي، ج 2، ص 352، روايت 7- حماد بن بشير مي گويد: از حضرت امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: خداي عزوجل مي فرمايد: هر که دوستي از دوستان مرا خوار و خفيف کند قطعا براي جنگ با من کمين کرده است و هيچ بنده‏اي به واسطه‏ي چيزي به من تقرب نجويد که آن چيز نزد من از آنچه بر او واجب کرده ام محبوبتر باشد، او به واسطه‏ي نوافل و مستحبات تا جايي به من نزديک مي شود که او را دوست بدارم و وقتي او را دوست بدارم گوش او مي شوم، همان گوشي که با آن مي شنود و چشم او مي شوم که با آن مي بيند و زبان او مي شوم که با آن سخن مي گويد و دست او مي شوم که با آن اظهار قدرت کند و اگر مرا بخواند اجابتش کنم و هر چه بخواهد به او بدهم و من در هيچ کاري مانند مرگ مؤمن ترديد نکرده ام زيرا او مرگ را ناخوش دارد و من ناخوش بودن او را ناخوش دارم.

[14] کامل الزيارات، ص 200، زيارت 2- «ارادة الرب في مقادير أموره تهبط اليکم و تصدر من بيوتکم و الصادق[الصادر]عما فصل من أحکام العباد».



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , پرسش و پاسخ , رجعت , ظهور , حال مومنان و فرشتگان و در زمان ظهور , وظایف مومنان در زمان ظهور , حال مومنان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : سه شنبه 19 آبان 1394
روش و سيره امام مهدي بعد از ظهور و مقايسه آن با صدر اسلام و دوره ‏ي غيبت‏

روش و سيره امام مهدي بعد از ظهور و مقايسه آن با صدر اسلام و دوره ‏ي غيبت‏

 

» روايات‏

» گفتار ما

 

روايات‏

1- ابو خديجه مي گويد: از امام صادق عليه السلام درباره‏ي قائم سوال شد. امام فرمود: همه‏ي ما يکي پس از ديگري قائم به امر خدا هستيم تا اينکه صاحب شمشير بيايد، وقتي صاحب شمشير بيايد به امري غير از امر سابق قيام مي کند.» [1] .

2- محمد بن مسلم مي گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم که سيره و روش عمل امام قائم عليه السلام در بين مردم چگونه است؟ امام عليه السلام فرمود: «به همان‏ سيره پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم عمل مي کند تا اسلام پيروز شود.» عرض کردم: سيره‏ي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم چه بود؟ فرمود: آنچه در جاهليت بود باطل و منسوخ کرد و مردم را به عدالت دعوت کرد، قائم نيز چنين مي کند، آنچه در دوره‏ي آرامش و صلح زمان غيبت رايج بوده باطل مي کند و آنها را به عدل دعوت مي‏نمايد.» [2] .

3- عبدالله بن فضل هاشمي از امام صادق عليه السلام از پدرش ازجدش رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي‏کند که فرمود: «قائم از نسل من است...مردم را بر دين و آيين من بپا دارد و آنها را به کتاب خدا دعوت مي کند، هر که از او اطاعت کند از من اطاعت کرده و هر کس از او سرپيچي کند از من سرپيچي کرده است...» [3] .

4- عبدالله بن زراره از امام صادق عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «شما بايد مطيع ما باشيد و امور دين و حکومت را به ما واگذاريد و منتظر امر ما و خودتان و فرج ما و فرج خودتان باشيد، وقتي قائم ما قيام کند و سخنگوي ما سخن بگويد، قرآن و احکام دين را همانگونه که بر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نازل شده است از نو به شما مي آموزد، در آن روز حتي روشن بينان شما به شدت اهل انکار هستند، شما جز وقتي شمشير بر گردنهايتان مسلط باشد به دين خدا پايبند نخواهيد بود، بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم خداوند سنت پيشينيان را بر مردم مسلط کرد و آنها در دين خدا تغيير و تبديل و کم و زياد ايجاد نمودند و امروز هيچ چيزي وجود ندارد مگر اينکه از مسير وحي منحرف شده است، خدا رحمتت کند، وقتي فرا خوانده شدي به آنجا که رشد داده مي شوي رو کن تا کسي که دين خدا را از نو برايتان مي آورد بيايد.» [4] .

5- ابو بصير مي گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: «قائم کتابي جديد، امري جديد و حکمي جديد مي آورد و بر عرب سخت مي گيرد...» [5] .

6- فضيل بن يسار مي گويد: شنيدم امام باقر عليه السلام مي فرمايد: «وقتي قائم ما قيام کند بيش از آنچه که پيامبر با جهل و ناداني جاهليت روبرو شد، با جهل و ناداني مردم روبرو خواهد شد.» عرض کردم: «چگونه چنين است؟» فرمود: «وقتي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم به سوي مردم آمد، آنها سنگ و صخره و چوب و مجسمه هاي چوبي را مي پرستيدند و هنگامي که قائم که قائم ما قيام کند، مردم کتاب خدا را براي او تاويل مي کنند و با استدلال به آن در برابر امام مي ايستند.» سپس فرمود: «بدانيد، همان طور که سرما و گرما به داخل خانه هايشان نفوذ مي کند، عدالت او به درون خانه هايشان راه خواهد يافت.» [6] .

7- ابي‏الجارود در مورد آيه‏ي (ألذين ان مکناهم في الأرض أقاموا الصلوة و اتوا الزکاة) [7]  از امام صادق عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «اين آيه از آن آل محمد، مهدي‏ و يارانش است، خداوند شرق و غرب زمين را به تصرف آنها در مي آورد، به واسطه‏ي او دين را غالب مي کند و همان طور که جهل و ناداني، حق را نابود کرده است، خداوند بدعت و باطل را به دست او و يارانش مي ميراند به طوري که رد و نشاني از ستم ديده نمي شود، آنها امر به معروف و نهي از منکر مي کنند و سرانجام نيک از آن خدا و خدا پرستان است.» [8] .

8- ابو بصير درباره آيه‏ي (قل أرأيتم ان أصبح ماوکم غورا) [9]  از امام صادق عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «اگر امامتان پنهان شود چه کسي امامي آشکار براي شما خواهد آورد که از اخبار آسمان و زمين و حلال و حرام خدا، شما را مطلع کند؟» [10] .

9- جابر مي گويد:امام باقر عليه السلام فرمود: «به خدا قسم دنيا به آخر نمي رسد تا اينکه خداوند مردي از ما اهل بيت را بر انگيزد که به کتاب خدا عمل مي کند و هيچ منکري رانمي يابد مگر اينکه او را زشت مي شمارد. [11] .

10- ابو بصير از امام صادق عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «وقتي قائم قيام کند مسجد الحرام و مسجد پيامبر و مسجد کوفه را پي مي کند - و از نو بنا مي کند-...» [12] .

11- در نامه اي که حسن بن طريف از امام عسکري عليه السلام دريافت کرده آمده است: «...در مورد قائم سوال کردي و اينکه وقتي بين مردم داوري کند مثل حضرت داود به علم خودش قضاوت مي کند و شاهد و دليل نمي خواهد...» [13] .

12- صالح هروي مي گويد: به امام رضا عليه السلام عرض کردم: «يا بن رسول الله درباره‏ي حديثي که از امام صادق عليه السلام نقل شده که وقتي قائم خروج کند فرزندان قاتلان امام‏ حسين عليه السلام را مي کشد، چه مي فرمائيد؟ آن حضرت فرمود: همين طور است، عرض کردم: پس معني آيه‏ي شريفه‏ي (ولا تزر وازرة وزر اخري) [14]  چه مي شود؟ فرمود: «تمام گفته هاي خداوند راست است اما نسل قاتلان حسين عليه السلام به آنچه پدرانشان کرده اند راضي هستند و به آن افتخار مي کنند و هر کس به چيزي راضي باشد مثل کسي است که آن را انجام داده است، و اگر کسي در شرق عالم کشته شود و در غرب دنيا کسي به قتل او راضي باشد در پيشگاه خداوند شريک قاتل خواهد بود و قائم عليه السلام که فرزندان قاتلان حسين عليه السلام را مي کشد به خاطر اين است که از کرده‏ي پدرانشان خشنود هستند؛ عرض کردم قائم شما از کجا و چطور شروع مي کند؟ فرمود: از بني شيبه شروع مي کند و دستهايشان را قطع مي نمايد چون آنها دزدان خانه خداي تعالي هستند.» [15] .

13- محمد بن سنان به نقل از مردي درباره‏ي آيه‏ي (ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف في القتل) [16]  از قول امام صادق عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «آن قائم آل محمد عليه السلام است که به خونخواهي حسين قيام مي کند و اگر همه‏ي اهل زمين را بکشد اسراف نکرده است، و اينکه خدا فرموده است: (فلا يسرف في القتل) يعني کاري انجام نمي دهد که اسراف باشد...» [17] .

14- فرات بن احنف از امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوارش از علي عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «بدانيد که به خدا سوگند، من و اين دو پسرم کشته مي شويم و خداوند در آخر الزمان مردي از نسل من بر مي انگيزد که خونخواهي ما را مي‏کند، به خاطر اينکه گمراهان از رهيافتگان مشخص شوند، از ديد مردم پنهان مي شود تا جائي که نادانان مي گويند: «خداوند - براي بر انگيختن امام غايب - به آل محمد نيازي ندارد.» [18] .

15- ابان بن تغلب مي گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: «دو خون در اسلام وجود دارد که تا زماني که قائم اهل بيت قيام کند، کسي به حکم خدا در مورد آنها، حکم نمي کند، وقتي قائم برانگيخته شود بدون در خواست شاهد و دليل، به حکم خدا درباره‏ي آنها حکم خواهد کرد و آن دو عبارت است از: زناکار متأهل، که او را سنگسار مي کند و کسي که زکات نمي دهد که او را گردن مي زند.» [19] .

16- ابو بصير از امام صادق عليه السلام نقل مي کند: «وقتي قائم قيام کند وارد کوفه مي شود و دستور مي دهد چهار مسجد را از بنيان خراب کنند و آنها را به سايبانهايي شبيه عريش - سايبان - موسي تبديل مي کند...» [20] .

17- رفيد مولي ابن هبيره مي گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: «اگر قائم را ديدي که به کسي صد هزار درهم و به ديگري فقط يک درهم داد به دلت ناگوار نيايد.» [21] .

18- مسعدة بن زياد از امام باقر از پدران بزرگوارش عليهم السلام از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي کند که: «وقتي قائم ما قيام کند قطايع و حکومتهاي طايفه‏اي از بين خواهد رفت.» [22] .

19- مولي الشيبان از امام باقر عليه السلام نقل مي کند: «وقتي قائم ما قيام کند، خداوند دست عنايتش را بر سر بندگان کشيده عقل آنها زياد شده و فهمشان بالا مي گيرد.» [23] .

20- ابو بصير از امام باقر عليه السلام نقل مي کند: «وقتي قائم قيام کند به سمت کوفه رفته و چهار مسجد را در آن شهر ويران مي کند...و هيچ بدعتي را به حال خود رها نمي کند و آن را نابود مي سازد و هيچ سنتي نيست مگر اينکه آن را اقامه مي کند.» [24] .

21- ابان بن تغلب از امام صادق عليه السلام نقل مي کند: «وقتي قائم ما قيام کند به هر منطقه‏اي نماينده اي مي فرستد [25]  و به او مي گويد: «حکومت در اختيار توست به هر چه مصلحت مي بيني عمل کن.» [26] .

22- امام صادق عليه السلام فرمود: «تمام علم بيست و هفت حرف است و مجموع آنچه پيامبران آورده اند دو حرف است و مردم بيش از دو را درک نکرده‏اند، و وقتي قائم ما قيام کند بيست و پنج حرف ديگر را خارج مي کند و در بين مردم منتشر مي نمايد و دو حرف قبلي را به آن ضميمه مي کند تا بيست و هفت حرف را منتشر نمايد.» [27] .

 

گفتار ما

براي جمع بين روايات و بهره برداري از همه آنها، همان طور که از قسمتهايي از بعضي از روايات بر مي آيد، مي توان گفت امر و نهي و سيره‏ي عملي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در اجتماع، متناسب با اوضاع و احوال مردم بود و بر اساس «انا معاشر الأنبياء أمرنا أن نکلم الناس علي قدر عقولهم» [28]  با ايشان سخن مي گفت و امامان معصوم عليهم السلام نيز طبق همين سيره عمل مي فرمودند و همان طور که از حديث دوازدهم اين فصل فهميده مي شود آنها مامور نبودند که آن گونه که حضرت حجت عليه السلام عمل مي فرمايد، عمل کنند و ما نيز در عصر غيبت ماموريم که به آنچه از ظواهر کتاب و سنت به ما رسيده و فقها برايمان روشن کرده اند عمل نماييم.

و از آنجا که عقل مردم در دوره‏ي غيبت، به بالاترين مرتبه‏ي کمال خودش مي رسد ناگزير وقت آن است که احکام فطري الهي در حد کامل اجرا شود و عباراتي مثل «شما از روشن بينان هستيد، يا روشنبينان شما» در روايت چهارم و «فهمشان بالا مي گيرد» در روايت نوزدهم، بر همين مطلب دلالت دارند. و البته اين بدان معني نيست که حضرت حجت عليه السلام به غير از سيره‏ي پيامبر اکرم عليه السلام عمل مي نمايد و جمله‏ي «آنچه در دوره‏ي آرامش و صلح زمان غيبت رايج بوده باطل مي کند» که در روايت دوم آمد و نيز جمله‏ي «مردم را به عدل دعوت مي کند» در همان روايت، و جملاتي از اين قبيل، بر اين دلالت مي کنند که آن حضرت، عدل را در بالاترين مرتبه اش اجرا مي فرمايد.

حکم عدل، حکمي است که بي ترديد، با واقع امر و حقيقت و باطن هستي، موافق است، و واقع امر، همان موافقت با فطرت الهي انسان است که خداوند عزوجل فرموده است: (فطرت الله التي فطر الناس عليها، لا تبديل لخلق الله، ذلک الدين القيم و لکن أکثر الناس لا يعلمون) [29] .

با اين بيان مختصر معني عبارات احاديث روشن مي شود که از جمله‏ي آنهاست:

الف - «به امري غير از امر سابق قيام مي کند» در حديث اول‏

ب- «دين نو و تازه اي برايتان مي آورد.» در حديث چهارم‏

ج- «امر نو و حکم جديد» در حديث پنجم‏

د- «همه‏ي، کتاب خدا را براي او تأويل مي کنند و با استدلال به آن، در برابر امام مي ايستند.» در حديث ششم‏

ه- «به علم خودش حکم مي کند» در روايت يازدهم‏

و- «به حکم خدا، حکم مي کند»در روايت پانزدهم‏

ز- «به سيره‏ي پيامبر رفتار نمي کند» در حديث چهارم از فصل دوم‏

روايت بيست و دوم بهترين دليل براي بياني است که ذکر شد، زيرا اين روايت گواه بر اين مطلب است که براي هيچيک از پيامبران گذشته، راه نشر علوم فطري که‏ در سينه هايشان بود باز نشد، زيرا مردم قابليت نداشتند و شرايط مناسب نبود، اما در زمان حضرت حجت عليه السلام، چون مردم در درجات بالاي کمال فکري و عقلي هستند، آن حضرت مي تواند علوم فکري را منتشر کرده و عدل و دادي را که بر بشر آن علوم مترتب مي شود اقامه کند.

اما علت خراب شدن بعضي از مساجد به دست آن حضرت، اين است که در دين اسلام، مسجد محل عبادت خالصانه و خضوع و خشوع و در برابر خداوند و به مقتضاي فطرت انساني، زانو زدن در برابر قدرت لا يزال احدي است، بنابراين اگر مسجد از نظر شکل ساختمان و ويژگيهاي ديگرش به صورتي در آيد که از مکان چنين عبادتي خارج شود، امام عليه السلام آن را ويران مي کند و بر پايه‏اي که حق و شايسته ي آن است آن را مي سازد، و البته اين مطلب تنها يک احتمال است، و روايت شانزدهم، شاهد صحت آن است، و نيز ممکن است علت خراب کردن مسجد، بنا نشدن آن بر اصل تقوي باشد، چرا که طبق آيه شريفه قرآن (لمسجد أسس علي التقوي من أول يوم أحق أن تقوم فيه) [30]  براي حضور مسلمانان و اقامه‏ي نماز، شايسته تر است و يا احتمال ديگر اين است که با توجه به آيه‏ي (ما کان للمشرکين أن يعمروا مساجد الله شاهدين علي أنفسهم بالکفر...انما يعمر مساجد الله من آمن بالله و اليوم الآخر) [31]  مسجد برخلاف رضاي پروردگار به دست کفار و مشرکين ساخته و آباد شده است در حالي که چنين حقي نداشته‏اند، و فقط مؤمنان به خدا بايد متصدي ساختن و آباد کردن مساجد باشند. [32] .

 

پي نوشته ها :

[1] اثبات الهداة، ج 3، ص 448، روايت 47.

[2] اثبات الهداة، ج 3، ص 454، روايت 76.

[3] اثبات الهداة، ج 3، ص 482، روايت 19.

[4] اثبات الهداة، ج 3، ص 560، روايت 628.

[5] اثبات الهداة، ج 3، ص 540، روايت 502.

[6] اثبات الهداة، ج 3، ص 544، روايت 529.

[7] حج: 41- کساني که وقتي به آنان در زمين قدرت داديم، نماز را به پا مي دارند و زکات را ادا مي کنند.

[8] اثبات الهداة، ج 3، ص 563، روايت 641.

[9] ملک: 30- بگو اگر آبي که مي آشاميد- فرو رود- چه خواهيد کرد؟.

[10] اثبات الهداة، ج 3، ص 568، روايت 676.

[11] اثبات الهداة، ج 3، ص 588، روايت 805.

[12] اثبات الهداة، ج 3، ص 449، روايت 51.

[13] اثبات الهداة، ج 3، ص 403، روايت 15.

[14] انعام: 164، اسراء: 15 و فاطر: 18- هيچ باربري مسوول حمل بار مشخص ديگري نيست.

[15] اثبات الهداة، ج 3، ص 455، روايت 83.

[16] اسراء: 33- آنکه مظلوم کشته شده است براي ولي او حکومت و سلطنتي قرار داديم، پس در کشتار اسراف نکند.

[17] اثبات الهداة، ج 3، ص 530، روايت 454.

[18] اثبات الهداة، ج 3، ص 532، روايت 462.

[19] اثبات الهداة، ج 3، ص 493، روايت 243.

[20] اثبات الهداة، ج 3، ص 517، روايت 374.

[21] اثبات الهداة، ج 3، ص 521، روايت 401.

[22] اثبات الهداة، ج 3، ص 523، روايت 409.

[23] اثبات الهداة، ج 3، ص 495، روايت 253.

[24] اثبات الهداة، ج 3، ص 556، روايت 598.

[25] شايد مقصود از اين افراد، همان کساني باشند که در حديث ابي فاخته از آنها ياد شده است، به اثبات الهداة، ج 3، ص 496، روايت 259 مراجعه شود.

[26] اثبات الهداة، ج 3، ص 573، روايت 712.

[27] سفينة البحار، ج 2، ص 227، ماده‏ي علم.

[28] سفينةالبحار، ج 2، ص 214، ماده عقل.

[29] روم: 33- فطرت الهي که خداوند، مردم را بر آن آفريده و هيچ تبديلي در خلقت خدا راه ندارد، دين محکم و استوار همين است، اما بيشتر مردم از درک آن دورند.

[30] توبه: 108- مسجدي که از روز نخست بر تقوا بنا شده باشد براي حضور مسلمانان و اقامه‏ي نماز، شايسته تر است.

[31] توبه، 17 و 18- مؤمنان را نرسد که در حالي که خود گواه کفر خويشند مساجد را آباد کنند...آباداني مساجد منحصرا از آن کساني است که به خدا و روز قيامت ايمان آورده اند.

[32] اين احتمال نيز وجود دارد که مقصود از تخريب مساجد، مساجد ملعونه باشد، اين مساجد در سفينةالبحار باب مسجد نام برده شده اند. به خصوص که در خبر عيسي بن هاشم از سالم از امام باقر عليه السلام نقل شده است که چهار تا از اين مساجد ملعونه در کوفه به شکرانه‏ي و شاد باش کشته شدن امام حسين عليه السلام تجديد بنا شده اند. ترجمه‏ي خصال صدوق، باب خصلتهاي چهارگانه - مترجم.



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , پرسش و پاسخ , رجعت , ظهور , روش و سیره ی امام زمان بعد از ظهور و مقایسه آن با صدر اسلام و دوره ی غیبت , روش امام زمان بعد از ظهور , دوره ی غیبت , صدر اسلام و دوره ی غیبت , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : دو شنبه 18 آبان 1394
سلاح و ادوات جنگي حضرت مهدي

سلاح و ادوات جنگي حضرت مهدي

 

» روايات‏

» گفتار ما

 

روايات

1- حارث اعور همداني مي گويد: اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «پدرم فداي پسر بهترين کنيزان باد- يعني قائم از نسل آن حضرت - ذلت را به آنها (دشمنان اهل بيت)مي چشاند و جام خفت را به آنها مي نوشاند و جز شمشير چيزي نصيبشان نمي کند.» تا اينکه فرمود: «از آنها دست بردار نيست تا اينکه خدا راضي شود.» [1] .

2- ابو بصير از امام باقر عليه السلام نقل مي کند: «...کار او جز با شمشير نيست، هيچکس را به توبه دعوت نمي کند و در راه خدا و دين او از سرزنش هيچکس پروايي ندارد.» [2] .

3- بشير نبال از امام صادق عليه السلام نقل مي کند: «واي بر اين مرجئه!، فردا که قائم ما قيام کند، اينها به چه کسي پناه خواهند برد؟» تا اينکه فرمود: «به خدايي که جانم در دست اوست، مثل قصابي که سر گوسفندش را مي برد، آنها را سر خواهد بريد» و به حلقش اشاره فرمود، يعني اين طور ذبحشان مي کند.» [3] .

4- امام صادق عليه السلام فرمود: «...ما بر شيوه‏ي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم هستيم تا اينکه خداوند تعالي اجازه دهد که دينش بر همه غالب شود، آن گاه ما مردم را به دين فرا مي خوانيم و همان گونه که در آغاز پيامبر بر روي آنها شمشير کشيد ما هم براي بازگشت به دين، آنها را با شمشير مي کشيم.» [4] .

5- در نوشته اي به خط امام حسن عسکري عليه السلام آمده است: «... حجت خدا بر مردم، با شمشير برهنه ظهور خواهد کرد تا حق را غلبه بخشد...» [5] .

6- در نوشته ديگري به خط امام عسکري عليه السلام: «...بزودي شمشير و قلم در بين ما حاکم مي شود.» [6] .

گفتار ما

در روايت دوم از فصل ششم اين باب آمده بود که قائم به سنت محمد با شمشير خروج مي کند، و در روايت سوم ذکر شد که شباهت قائم به جدش از نظر خروج با شمشير و کشتن دشمنان خدا و رسول، و نيز ستمکاران و سرکشان و ياري شدن آن حضرت به وسيله‏ي شمشير و رعب در دل دشمن است، و در فصل نهم از قول امام صادق ذکر شد که قائم دوازده هزار زره و شمشير از دشت کوفه خارج مي نمايد و در فصل دوازدهم آمد که با قريش جز با شمشير رفتار نمي کند.

از ظاهر اين روايات بر مي آيد که خداوند اراده کرده است که همان گونه که پيامبران پيشين و پيامبر خود ما - صلي الله عليهم اجمعين - را ياري کرده، حضرت حجت را نيز به همان شيوه، ياري کند و بر دشمن پيروز نمايد، از اين روست که هر چه پيش آنها بوده است در خدمت حضرت حجت، وجود دارد و آن حضرت هم به همان نحو که پيامبران، از آن وسايل استفاده کرده اند، ازآنها بهره مي برد و بنابراين چاره‏اي نيست جز اينکه بگوييم: آلات و ابزارهاي معمول‏ و رايج در زمان ما و يا آنچه از وسايل جنگي و ارتباطي پيشرفته که انسان، در آينده، خواهد ساخت، در زمان ظهور امام عليه السلام، بدون استفاده خواهد ماند و از رونق خواهد افتاد، حال ممکن است اين مساله به خاطر علتهاي معنوي باشد يا علتهاي ظاهري و مادي که باعث خواهد شد آنها از کار بيفتند. در هر حال فقط خداوند به حقيقت اوضاع آگاه است و بس.

 

پي نوشته ها :

[1] اثبات الهداة، ج 3، ص 539، روايت 497.

[2] اثبات الهداة، ج 3، ص 540، روايت 502؛ و ص 543، روايت 524.

[3] اثبات الهداة، ج 3، ص 540، روايت 502؛ و ص 543، روايت 524.

[4] بحارالانوار، ج 26، ص 254، روايت 29.

[5] بحارالانوار، ج 26، ص 264، روايت 49.

[6] بحارالانوار، ج 26، ص 264، روايت 50.



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , پرسش و پاسخ , رجعت , ظهور , محل ظهور , سلاح و ادوات جنگی امام زمان , سلاح و ادوات امام زمان , سلاح امام زمان , سلاج و ادوات , ابزار جنگی امام زمان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : جمعه 15 آبان 1394
اجر ياوران امام قائم

اجر ياوران امام قائم

 

» روايات‏

» گفتار ما

 

روايات‏

1- جابر مي گويد: گروهي بوديم که بعد از انجام مناسک، بر امام باقر عليه السلام وارد شديم و با ايشان خداحافظي کرده عرض کرديم: «يا بن رسول الله! توصيه اي بفرمائيد.» پس امام عليه السلام فرمود: «امر ما و آنچه از جانب ما به شما رسيده است مراعات کنيد، اگر آن را موافق قرآن يافتيد به آن عمل کنيد و اگر آن را موافق قرآن نيافتيد رد کنيد و اگر امر بر شما مشتبه شد و نداستيد چه کنيد، تامل کنيد و آن را به‏ ما برگردانيد تا اينکه برايتان تفسير کرده مطلب را روشن نمائيم. اگر آن طور که ما توصيه کرديم عمل نموديد و از آن تخطي نکرديد، در اين صورت هر يک از شما، قبل از خروج قائم ما از دنيا برود شهيد به حساب مي آيد و اگر قائم ما را درک کند و در رکاب او کشته شود اجر دو شهيد را دارد و هر کس در کنار او، دشمني از دشمنانش را بکشد پاداش بيست شهيد دارد.» [1] .

2- عبدالحميد واسطي مي گويد: به امام باقر عرض کردم: «خداوند سالمت بدارد، ما در انتظار اين امر، بازارها و کسبمان را ترک کرديم تا جايي که نزديک است بعضي از ما، به احتياج و درخواست بيفتد.»فرمود: «اي عبدالحميد!آيا فکر مي کني کسي که خود را براي خدا در گرفتاري و مشقت افکنده است، خداوند، راه خلاصي برايش قرار نمي دهد؟ آري به خدا قسم، خدا برايش گريزگاهي از گرفتاري قرار خواهد داد، رحمت خداوند بر کسي که به خاطر ما، خود را به گرفتاري بيندازد، رحمت خداوند بر کسي که به خاطر ما، خود را به گرفتاري بيندازد، رحمت خداوند بر کسي که امر ما را زنده بدارد.» عرض کردم: «اگر قبل از اينکه قائم را درک کنم از دنيا بروم چطور؟» فرمود: «هر کس از شما که بگويد: «اگر قبل از اينکه قائم آل محمد را درک کنم او را ياري مي کنم»، او مثل کسي است که در کنار او شمشير زده است. و کسي که در کنار او شهيد شود، دو شهادت نصيبش شده است - يا ثواب دو شهادت را دارد.- [2] .

3- ابي الجارود از امام باقر عليه السلام نقل مي کند: «بدان که بني اميه، سلطنتي دارند که مردم نمي توانند آن را از ايشان بگيرند و اهل حق، دولت و حکومتي دارند که وقتي زمان برقراري آن برسد، خداوند هر کس از ما اهل بيت را که بخواهد، ولايت مي دهد، هر کس از شما که آن دولت و ولايت را درک کند، با ما در اوج اعلي است، و هر کس که قبل از رسيدن آن، خداوند جايش را بگيرد، خير او را اراده فرموده است.» [3] .

4- ابو حمزه از امام باقر عليه السلام نقل مي کند: «از مسائل حتمي و تغيير ناپذير در نزد خداوند، قيام قائم ماست و هر که در آنچه مي گويم، شک کند، در حال کفر خدا را ملاقات خواهد کرد.» تا اينکه فرمود: «اي ابا حمزه! هر کس او را درک کند و همان طور که تسليم و در اختيار محمد و علي بوده است، تسليم و در اختيار او باشد، بهشت بر او واجب است و هر که تسليم او نباشد از بهشت محروم است و جايگاهش جهنم است، و جايگاه ستمکاران، بد جايگاهي است.» [4] .

 

گفتار ما

اين احاديث نشانگر شرافت و عظمت جهاد در رکاب امام زمان عليه السلام است، همان طور که از روايت چهارم پيداست اين فضل و شرف از آن کسي است که همان گونه تسليم و در اختيار آن حضرت باشد که به امر پيامبر و علي تن مي داده است.

 

 پي نوشته ها :

[1] بحارالانوار، ج 52، ص 122، روايت 5.

[2] بحار الانوار، ج 52، ص 126، روايت 16.

[3] اثبات‏الهداه، ج 3، ص 536، روايت 486.

[4] اثبات‏الهداه، ج 3، ص 571، روايت 692.



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , پرسش و پاسخ , رجعت , ظهور , محل ظهور , کحل ظهور و دعوت امام زمان , دعوت امام زمان , ظهور و دعوت امام زمان , ظهور و دعوت , اجر یاران امام زمان , یاوران امام زمان , اجر یاوران , امام قائم , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : دو شنبه 11 آبان 1394
محل ظهور و دعوت امام زمان

محل ظهور و دعوت امام زمان

 

» روايات‏

» گفتار ما

 

روايات‏

1- امام باقر عليه السلام فرمود: «قائم از راه گردنه‏ي ذي طوي فرود مي آيد، سيصد و سيزده نفر - به تعداد مجاهدان بدر- همراه او هستند، تا اينکه پشتش را به حجرالاسود تکيه مي دهد و بيرق پيروزي را به اهتزاز در مي آورد.» [1] .

2- صالح بن عقبه از قول امام صادق عليه السلام در مورد آيه‏ي (امن يجيب المضطر اذا دعاه‏ و يکشف السوء و يجعلکم خلفاء الارض) [2]  نقل مي کند که فرمود: «درباره‏ي قائم آل محمد نازل شده است که در مقام ابراهيم، دو رکعت نماز مي گزارد، و خداوند را مي خواند، خدا او را پاسخ مي گويد و ناراحتي او را برطرف مي نمايد و او را خليفه و جانشين خود در روي زمين قرار مي دهد.» [3] .

3- مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «مولاي قائم ما به کعبه تکيه مي زند و مي گويد: «اي مردم! بدانيد! که هر کس مي خواهد به آدم و شيث بنگرد، همانا من، آدم و شيث هستم، هر که مي خواهد نوح و فرزندش سام را ببيند، بداند که من نوح و سام هستم، هر که مي خواهد ابراهيم و اسماعيل را نظاره کند، من ابراهيم و اسماعيل هستم، هر که ميل نگاه به چهره‏ي موسي و يوشع دارد، بداند که من موسي و يوشع هستم، هر که جمال و کمال عيسي و شمعون را طالب است، من عيسي و شمعون هستم، هر که مي خواهد به محمد و اميرالمؤمنين صلوات الله عليهما بنگرد- و معني حسن و کمال را دريابد- من محمد و اميرالمؤمنين هستم و هر که مي خواهد جلوه‏ي حسن و حسين عليهما السلام را درک کند، من حسن و حسين هستم، و هر که مي خواهد امامان سلاله‏ي حسين عليهم السلام را بنگرد، من آن امامان هستم، درخواست و دعوت مرا پاسخ مثبت گوئيد، من به شما از همان چيزي خبر مي دهم که به شما خبر داده شده است و شما به گوش نگرفته ايد. هر کس اهل خواندن کتابها و صحف آسماني و فهم آنهاست، پس به من گوش بسپارد.»

سپس شروع به خواندن صحفي که خداوند بر آدم و شيث عليهما السلام نازل کرده، مي نمايد. امت آدم صفوه الله و شيث هيبه الله مي گويند: «به خدا قسم که بي هيچ ترديدي، اين همان صحف است، به ما چيزي نماياند که از آن بيخبر بوديم و بر ما پوشيده بود، و هيچ چيز از آن کم نشده، عوض نشده و تحريف نگشته است.» سپس صحف نوح و ابراهيم و تورات و انجيل و زبور را مي خواند، آن گاه اهل انجيل و تورات و زبور مي گويند: «به خدا قسم که بي هيچ ترديدي، اين همان صحف نوح و ابراهيم عليهما السلام است و چيزي از آن کم نشده، عوض نشده و تحريف نگشته است، و به خدا قسم اين همان تورات و زبور و انجيل کامل و دست نخورده است و بيش از آن چيزي است که به دست ما رسيده بود.» سپس، آن حضرت قرآن را تلاوت مي فرمايد، آن گاه مسلمانان مي گويند: «به خدا قسم، بدون هيچ ترديدي، اين همان قرآني است که خداوند بر محمد صلي الله عليه و آله و سلم نازل کرده است و هيچ چيز از آن کاسته نشده، عوض نشده و تحريف نگشته است.» [4] .

 

 گفتار ما

شايد همان طور که از روايت پنجم فصل چهارم از همين باب بر مي آيد، علت خروج و قيام حضرت مهدي عليه السلام از کعبه، تأسي و پيروي آن حضرت از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم باشد، علاوه بر آنکه شهر مکه، در تمام ايام سال، محل تجمع مسلمين و گردهمايي آنان در طواف است و احتمال اين نيز هست که در دوره‏ي ظهور حضرت حجت به واسطه‏ي مسائل سياسي و ارتباطات بين المللي، طرفداران مذاهب مختلف، با همه‏ي اختلافي که در نظريات و عقايدشان دارند، بيش از امروز، به مکه علاقه نشان دهند و به آن، رو بياورند، [۵]  چنانکه روايت سوم نيز از اشاره به اين مطلب خالي نيست.

در فصل چهارم همين باب نيز، رواياتي درباره‏ي اين موضوع ذکر شده است.

 

پي نوشته ها :

[1] اثبات الهداه، ج 3، ص 547، روايت 541.

[2] نمل: 62- کيست که آن هنگامي که مضطر و درمانده او را مي خواند پاسخ مي گويد، و بلا و رنجوري را مي گرداند، و شما را جانشينان روي زمين مي کند؟!.

[3] اثبات الهداه، ج 3، ص 553، روايت 576.

[4] بحارالانوار، ج 53، ص 9 و 10 از روايات طولاني باب 25.

[۵] اگر چنين احتمالي واقعيت پيدا کند، شايد هم به اين علت باشد که طرفداران مذاهب مختلف، اجتماع مردم در مکه را موقعيت مناسبي براي نشر افکار و جلب هوادار براي خودشان ببينند. در اين صورت اگر صاحبان بيرقها، که سابقا از آنها ياد شد، نيز به سمت مکه روان شوند، و در آنجا حقشان به امام بپيوندد و باطلشان به دست ايشان نابود شود، بر صحيح بودن اين علت براي رو آوردن به مکه، بيشتر مي توان اعتماد کرد.مترجم.



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , پرسش و پاسخ , رجعت , ظهور , محل ظهور , کحل ظهور و دعوت امام زمان , دعوت امام زمان , ظهور و دعوت امام زمان , ظهور و دعوت , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : جمعه 8 آبان 1394
بيرقهاي باطل در هنگام ظهور و مشخصات پرچم حق حضرت مهدي

http://www.darolhekmeh.com/wp-content/uploads/2014/11/blogdoon_SlideShow19802_286861.jpg

بيرقهاي باطل در هنگام ظهور و مشخصات پرچم حق حضرت مهدي

 

» روايات‏

» گفتار ما

 

روايات‏

1- ابو بصير مي گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: «قائم عليه السلام از مکه خروج نخواهد کرد تا اينکه حلقه اي گرداگردش را فرا گيرد.» عرض کردم: «تعداد حلقه چند نفر است؟» فرمود: «ده هزار نفر؛ جبرئيل از سمت راست، و ميکائيل از سمت چپ، آن گاه امام عليه السلام پرچم غلبه و پيروزي را به اهتزاز در آورده آن را به حرکت در آورد، در شرق و غرب عالم کسي نمي ماند مگر اينکه آن را لعنت مي کند، در حالي که آن، همان پرچم پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است که جبرئيل در روز جنگ بدر آن را فرود آورد.»سپس فرمود: «اي ابا محمد! به خدا قسم، آن پرچم از نخ، کتان، ابريشم و يا حرير نيست.» عرض کردم: «پس، از چه چيزي است؟» فرمود: «از برگهاي بهشتي است که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، در روز جنگ بدر، آن را باز کرد، سپس پيچيد و به علي عليه السلام داد، پرچم نزد علي عليه السلام بود تا اينکه در جنگ جمل، اميرالمؤمنين عليه السلام آن را باز کرد و خداوند، فتح و پيروزي نصيب او فرمود، سپس آن حضرت، بيرق را در هم پيچيد، هم اکنون آن پرچم نزد ماست و هيچکس آن را نمي گشايد تا اينکه قائم عليه السلام قيام کند، وقتي امام قائم عليه السلام قيام کرد پرچم را باز مي کند، و در شرق و غرب عالم کسي نمي ماند مگر اينکه آن را لعنت مي کند، در فاصله اي به اندازه‏ي حرکت يک ماه، از چهار طرف، ترس از آن بيرق، همه را فرا مي گيرد. [1] .

2- ابو حمزه ثمالي مي گويد:امام باقر عليه السلام به من فرمود: «اي ثابت گويا قائم اهل بيتم را مي بينم که به نجف شما مشرف شده و با دستش به طرف کوفه اشاره مي کند، وقتي به نجف وارد شود پرچم پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را باز مي کند و با باز شدن آن بيرق، فرشتگاني که در جنگ بدر پيامبر را ياري کردند، فرود مي آيند.» عرض کردم: «پرچم رسول الله چيست؟» فرمود: چوب تيرک آن از عمود عرش و رحمت پروردگار است و بقيه‏ي قسمتهاي آن از نصرت و ياري الهي، بر هيچ چيزي فرود نمي آيد مگر اينکه خداوند، آن را نابود مي کند.»عرض کردم: «آيا آن پرچم نزد شما پنهان است؟ آيا آن حضرت، پرچم را مي يابد يا برايش مي آورند؟»فرمود: «برايش‏ مي آورند» عرض کردم: «چه کسي برايش مي آورد؟» فرمود: «جبرئيل عليه السلام.» [2] .

3- عمر بن شمر مي گويد: نزد امام باقر عليه السلام از مهدي عليه السلام نام برده شد، امام عليه السلام فرمود: در حالي وارد کوفه مي شود که سه بيرق، اوضاع کوفه را درهم ريخته است، آن گاه همه چيز، خالص تحت ولايت او قرار مي گيرد.» [3] .

 

گفتار ما

در بعضي از روايات مثل روايت سوم، مقصود از بيرق و رايت، همان بيرق ظاهري است اما در بعضي روايات ديگر، مثل روايت ابو بصير و ابو حمزه، مقصود پرچمهايي که معمولا براي ترساندن دشمنان به اهتزاز در مي آيد و چرخانده مي شود نيست، بلکه مقصود پرچم معنوي است که رعب و وحشت ويژه اي ايجاد مي کند به طوري که اهل باطل در شرق و غرب عالم، آن را لعنت مي کنند و اين مطلب از عبارت: «چوبش از عمود عرش و رحمت پروردگار و بقيه قسمتهاي آن از نصرت الهي است» پيداست.

 

 پي نوشته ها :

[1] اثبات‏الهداه، ج 3، ص 545، روايت 533.

[2] اثبات‏الهداه، ج 3، ص 545، روايت 534.

[3] اثبات‏الهداه، ج 3، ص 555، روايت 588.



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , پرسش و پاسخ , رجعت , ظهور , بیرقهای باطل در هنگام ظهور , بیرق , پرچم , پرچم حق امام زمان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : یک شنبه 3 آبان 1394
السلام علیک یا اباعبدالله

http://s3.picofile.com/file/7555409672/Ya_SarAllah.jpg

السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک، علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

و رحمة الله و برکاته



:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی , سلام بر حسین , السلام علیک یا ابا عبدالله ,
|
امتیاز مطلب : 312
|
تعداد امتیازدهندگان : 65
|
مجموع امتیاز : 65
نویسنده : ALI
تاریخ : پنج شنبه 23 مهر 1398

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد